#گزارش خواهران ناحیه حضرت رسول ص کرمان
💠 #پنجشنبه_های_شهدایی🕊
🔰غبارروبی و عطر افشانی قبور مطهر شهدای گمنام موزه دفاع مقدس
╔═════••••••••••○
#ناحیه_حضرت_رسول_ص
#کمیته_خادم_الشهدا
#گروه_جهادی_شهید_مغفوری
╚🥀✿○○••••••••••══════╝
#گزارش خواهران ناحیه حضرت رسول ص کرمان
💠#برگزاری_پنج_شنبه_های_شهدایی🕊 همراه با تلاوت قرآن هدیه به شهدا،سفره ختم صلوات،برپایی ایستگاه صلواتی و پخش عدسی در روز شهادت سیدالساجدین امام زین العابدین علیه السلام.
╔═════••••••••••○
#ناحیه_حضرت_رسول_ص
#کمیته_خادم_الشهدا
#گروه_جهادی_شهید_مغفوری
╚🥀✿○○••••••••••══════╝
#گزارش بم
همکاری درگیت بازرسی شام غریبان در حسینیه ایران( میدان امام خمینی ره) شهرستان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محفل انس با قرآن کریم هیئت قرآنی شهدای گمنام با مشارکت فرهنگی پیروان عترت هئیت رزمندگان اسلام،خادمین شهدا شهرستان عنبرآباد
سخنران: حاج آقا نخعی
قاری: علی رضایی
دلنوشته ی شهدایی:آیدا جهانشاهی
میزبان: موسسه بیت الاحزان
زمان. شنبه راس ساعت 18
مکان: پارک لاله در کنار قبور شهدای گمنام شهرستان
#کمیته خادمین شهدا شهرستان عنبرآباد
#محفل انس با شهدا (دهه ی دوم محرم)
# محرم ماه زینب سلام الله علیهما
#پنج شنبه های _شهدایی
#برگزاری _نماز _مغرب وعشاء
#روایتگری_ جناب سرگرد _محمد مرادی جانشین_ محترم_ ناحیه_ شهرستان قلعه گنج
#سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا بائستی پور
#شهادت امام سجاد علیه السلام
# زیارت عاشورا..روضه پذیرایی توسط گروه شهیدیوسف میرزایی
#گزارش خواهران ناحیه حضرت امیر(ع)
همکاری خادمین الشهداء در پخت روغن جوشی جهت پذیرایی در مراسم دعا ی حدیث کساء
#گروه_جهادی_منتظران_ظهور
#کمیته_خادمین_الشهداء
#گزارش خواهران ناحیه حضرت امیر(ع)
همکاری خادمین الشهداء در پخت شله زرد جهت پذیرایی در مراسم دعا ی کمیل
#گروه_جهادی_منتظران_ظهور
#کمیته_خادمین_الشهداء
💠 کرامتی از حضرت علیاصغر علیه السلام😭😭
🔻آیه الله العظمی مرعشی نجفی میفرمودند:
هر سال شب هفتم محرم در یک ساعت مشخصی یک تاجری میآمد و خمس مالش را حساب میکرد ، یک سال محرم شب هفتم رسید و این شخص نیامد ، سال بعدش دوباره همان روز و همان ساعت آمد.
ایشان میفرمود که من بهش گفتم چرا سال گذشته نیامدی؟
گفت آلمان برای تجارت رفته بودم ، در آنجا کارم گرفت و در همانجا ماندم ، دیدم نزدیک محرم است و هیچ خبری در شهر نیست و اصلاً برنامهای برای عزاداری امام حسین علیه السلام نیست. رفتم کنسولگری ایران و گفتم شما برنامه روضه دارید؟ گفتند که ما امسال کسی را از ایران دعوت نکردیم ، بهشون گفتم من صدای خوبی دارم میشود شبها اینجا بیایم و یک زیارت عاشورا بخوانم یک روضهای بخوانم و دور هم دیگر جمع بشویم و اینجا روضه بخوانیم؟ گفتند که مشکلی ندارد شما روضه را بخوان ما هم شرایط جلسه را آماده میکنیم.
میگفت شب اول محرم شد در جلسه ده نفر بودیم شب دوم صد نفر و تا شب هفتم محرم کل کنسولگری پر شده بود و یک جمعیت زیادی برای روضه آمده بود و در شب هفتم یک روضه مفصلی خواندیم و همه خیلی گریه کردند. بعد از اینکه جلسه تمام شد و خواستم از جلسه بیرون بیایم یک خانم آلمانی جلوی در ایستاده بود، گفت که شما روضه را میخواندید؟ گفتم بله من میخواندم ، گفت: کسی از شما از دنیا رفته بود؟ همسرتون یا بچه شما از دنیا رفته بود که اینطور داد میزدید و گریه میکنید؟ من الان یک ساعت است که جلوی در ایستادم تا علت این نالههای شما را بپرسم.
آقای روضه خوان برایش تعریف کرد و گفت: ما یک نوه پیغمری داشتیم که مردم برای او نامه نوشتند بیا و حاکم ما باش ، او هم با زن و بچه به سمت عراق حرکت کرد ، زمانی که به عراق رسیدند راه را بر او بستند ، مسیر اب را هم بر آنها بستند و یکی یکی آنها را به شهادت رساندند این آقا یک بچه شش ماههای هم داشت که تشنه بود و مادرش دیگر شیر نداشت تا به او بدهد، این آقا این بچه را گرفت برد به میدان تا به او آب بدهند ولی تیر سه شعبه بر گلوی او زدند،
این آقا باب الحوائج است، آن خانم سوال کرد که باب الحوائج یعنی چی؟
گفتم یعنی اگر کسی مشکلی داشته باشد و به او بگوید ، هر جای عالم که باشد مشکل او را حل میکند ، آن گفت یعنی منم که مسیحی هستم اگر حاجتی داشته باشم حاجت من را براورده میکند؟ گفت بله، شروع کرد به گریه کردن و گفت: من یک بچه پنج ساله فلج دارم اگر تا سال دیگر شفا گرفت همین شب هفتم محرم تمام چرخیهای شیرفروش اینجا را جمع میکنم و به همه شیر میدهم.
این آقا گفت از او سوال کردم که چرا شیر میخواهی بدهی؟ گفت مگه شما نگفتی که مادرش شیر نداشت و شیر او خشک شده بود؟ بخاطر همین من شیر میدهم. این صحبت گذشت و هر دو رفتند
آقای مداح میگوید: فردا شب آمدم و دیدم دور کنسولگری پر از چرخهای شیر فروشی هست سوال کردم که شما چرا اینجا آمدید؟ گفتند که یک خانمی تمام شیرهای ما را خریده است و ما به اینجا آمدیم تعجب کردم رفتم داخل مجلس دیدم که آن خانم وارد مجلس شده و دائم این ذکر را میگوید: یا باب الحوائج یا علیاصغر و همینطور گریه میکند.
تا من را دید بلند شد و به سمت من آمد و گفت: تو گفتی شفا میده ولی چرا نگفتی زود شفا میده، دیشب وقتی جلسه اینجا تمام شد به خانه رفتم امدم در را باز کنم دیدم بچهام کنار پنجره ایستاده است از حال رفتم ، همسایهها به کمک من آمدند بلندم کردند و بالا بردند ، همسایهها را بیرون کردم بچهام را بغل کردم گفتم چه اتفاقی افتاده؟
گفت: تو که رفتی یک اقایی داخل خانه آمد، از این عکس مسیح زیباتر بود، نشست گفت پسرم بلند شو ، گفتم من فلج هستم نمی تونم بلند بشم گفت من بهت میگم بلند شو ، گفت چطوری؟
فرمودند که یک یاحسین بگو و بلند بشو ، تا گفتم یا حسین پاهام قوت گرفت بلند شدم.
📚به نقل از حجت الاسلام دارستانی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
#گزارش _ تصویری
# پنجشنبه های شهدایی _ ارزوئیه
برگزاری مراسم قرائت زیارت عاشورا با همکاری خادمین شهداء
در بهشت زهرا ، گلزار شهدا شهرستان ارزوئیه