eitaa logo
کمیته‌‌‌ مرکزی‌ خادمین‌‌ شهدا‌‌‌ خواهر‌‌‌ استان‌‌ کرمان
2.3هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
70 فایل
📢 پایگاه اطلاع رسانی کمیته مرکزی خادمین شهدا خواهر استان کرمان 🆔️ ارتباط با مسئول کمیته : @yajalil1340 🌐 لینک های ارتباطی : zil.ink/khademinkerman
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۲ 🌷شهید صیاد شیرازی 🔸قرار بود صبح روز عید غدیر،خدمت مقام معظم رهبری برود و درجه سرلشگری اش را بگیرد. همه به او تبریک میگفتند ولی شهید صیاد شیرازی می گفت: درجه گرفتن فقط ارتقای سازمانی نیست، وقتی آقا درجه را روی دوشم بگذارند؛ حس میکنم از من راضی هستند. وقتی ایشان راضی باشند‌ امام عصر عجل الله هم راضی اند. همین برایم کافیست انگار مزد تمام سال های جنگ را یک جا،به من داده اند. هدیه به روح این شهید بزرگوار صلوات🌷
۱۳ 🌷سردار شهید حاج قاسم سلیمانی 🔸بچه ها با دیدن شهید حاج قاسم سلیمانی، با شعار"صل علی محمد،سرباز مهدی آمد" از او استقبال کردند. برخلاف تصور،از شنیدن این شعار ناراحت شد و با چهره ای برافروخته اما مهربان و عاشق،گفت: "سرباز مهدی عجل الله شما بسیجیان هستید که همه جوانی و جان خود را وقف رضایت عجل الله کرده اید. من لیاقت این شعار مقدس را ندارم." هدیه به روح این شهید بزرگوار صلوات🌷
۱۴ 🌷شهید محمد بروجردی 🔸روزی از صداوسیما برای مصاحبه با شهید محمد بروجردی آمده بودند. موضوع را به او اطلاع دادیم، ایشان با همان اخلاص و تواضعی که داشتند در پاسخ گفتند؛بروید از بچه هایی که خودشان جنگیده اند فیلم بگیرید. گفتند: می‌خواهیم با این گزارش مردم در جریان عملکرد نیروها قرار بگیرند. شهید بروجردی گفتند : درست میفرمایید اما بروید با فرماندهان گروهان ها که خودشان عمل کرده اند مصاحبه کنید به گفته شهید آوینی، این ها انصارالمهدی عجل الله هستند. هدیه به روح این شهید بزرگوار صلوات🌷
۱۵ 🌷شهید مصطفی یوسفی 🔸شهید مصطفی یوسفی حال دیگری داشت، زیر نخل نیم سوخته ای نشسته بود به تنه‌ی زخمی آن تکیه داده و زیر لب می خواند: اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه... اشک مثل باران از چشم‌هایش سرازیر بود و روی کتابچه‌ی دعا می‌چکید.در همین حین خمپاره‌ ای زدند و او به سوی حضرت دوست ،پرواز کرد. هدیه به روح این شهید بزرگوار صلوات🌷
۱۶ 🌷شهید محمدرضا تورجی زاده 🔸روزی به شهید تورجی زاده گفتم: محمـــد باید معاون گردان شوی. قبول نمی کرد، با اصرارِ من گفت : به شرطی که سه شنبه تا عصر چهارشنبه با من کاری نداشته باشی! با تعجب گفتم : چطــور؟ با خنده گفت : جان آقای مسجدی نپرس! قبول کردم و محمد معاون گردان شد. مدیریت محمد خیلی خوب بود. مدتی بعد دوباره محمد را صدا کردم و گفتم : باید مسئول گردان شوی. رفت و یکی از دوستان را واسطه کرد که من این کار را نکنم. گفتم : اگه مسئولیت نگیری باید از گردان بری! کمی فکر کرد و گفت : قبول می کنم ، اما با همان شرط قبلی! گفتم : صبــر کن ببینم! یعنی چی که تو باید شرط بذاری؟! اصلا بگو ببینم بعضی هفته ها که نیستی کجا می روی؟ اصرار می کرد که نگوید. من هم اصرار می کردم که باید بگویی کجا می روی؟ بالأخره گفت. حاجی تا زنده هستم به کسی نگو، من سه شنبه ها از این جا می رم مسجد جمکــــران و تا عصر چهارشنبه بر می گردم. با تعجب نگاهش می کردم چیزی نگفتم. بعد ها فهمیدم مسیر 900 کیلومتری دارخــوئیــن تا جمکـــران را می رود و بعد از خواندن نماز عجل الله تعالی فرجه الشریف بر میگردد. یکبار همراهش رفتم. نیمه های شب برای خوردن آب بلند شدم. نگاهی به محمــد انداختم. سرش به شیشه بود. مشغول خواندن نافله بود. قطرات اشک از چشمانش جاری شده بود. در مسیر برگشت با او صحبت می کردم. می گفت: یکبــار 14 بار ماشین عوض کردم تا به جمکران رسیدم. بعد هم نماز را خواندم و سریع برگشتم! هدیه به روح این شهید بزرگوار صلوات🌷
۱۷ 🌷شهید نوروزعلی امیرفخریان 🔸در منطقه شوش دانیال باهم بودیم. گاهی برای حراست از خط مقدم و گاهی برای پشتیبانی نیروها ،وارد عمل می شدیم. شهید نوروزعلی امیرفخریان در بین ما بی نظیر بود. هرشب نماز آقا عجل الله را می خواند. یک روز از او پرسیدم: چطور می توانیم راه امام حسین علیه السلام را ادامه بدهیم؟ حرف دل خود را به من زد و گفت: راه امام حسین علیه السلام،همان راهی است که امام انتخاب کرده است. هدیه به روح این شهید بزرگوار صلوات🌷