eitaa logo
سردار آسمانی
1.2هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
104 فایل
🕊️ خادم الشهداء یعنی موقوفه شهدا شدن ویقینا این مدال خادمی می شود مقدمه زندگی...🍃 🎖به جمع خادمین شهداء استان تهران بپیوندید👇 @khademinostantehran پاسخگوی پیام های شما واحد برادران @khadem_Mlatifi واحد خواهران @khadem_shohada_A
مشاهده در ایتا
دانلود
Poyanfar - Akhe Ghorbat Cheghadr (128).mp3
5.03M
🎧 . رفتی و موندم . زینب و با گریه . روی زانو نشوندم . آخ که با چه حالی . برات فاتحه خوندم . رفتی و موندم .آخه غربت چقدر... کربلایی محمد حسین پویانفر ‌ ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
تاقبل‌ازرفتنت نمی دانستیم که چقدر دوستت‌داریم ‌ ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
از شهدا مدد بگیر ادب کن! دستت رو بزار روی قلبت با من بگو؛ ✨اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاٰ خَلیفَةَ‌الرَّحمٰان✨ انتظار یعنی : با شهیدان راه‌وصال‌یار را پیدا کنیم ‌ ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 |تماشایی حرمتش‌واجب‌است‌دردوجهان هرکه در فکر احترام علیست از یمن تا به شام معلوم است هرچه‌دعواست‌پای‌نام علیست 📌مدح فوق العاده زیبا در رثای حضرت امیرالمومنین حیدر(ع) و سرور بانوان جهان حضرت مادر ،فاطمه زهرا (س) در حضور رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی) ‌ ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
سردار آسمانی
🎥#کلیپ |تماشایی 🌹دسته‌گلش را که تقدیم الله کرد حالا همنشینش شده خاطرات حسین و نگاه کردن به وسایلِ
پدرش می‌گفت: تا یک ماه‌و نیم_دوماه هرروز میرفتم اطراف پادگان رو می‌گشتم به امید اینکه شاید موج انفجار، پرتش کرده باشه،موجی شده باشه یا حافظه اشو از دست داده باشه ولی زنده باشه... آخه دستمون پیکری نرسید... فقط یک کتف ازش بهمون دادند لایومَ کیومکَ یا اباعبدالله ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
📸 خادمین شهدا برای تحقق آرمانهای شهدا 🌹دیدار از خانواده ی شهدا 📌حرم شهدای گمنام سرآسیاب شهرستان ملارد ‌ ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
هر دختری دوست دارد وقتی باردار میشود یکی از اولین کسانی که خبردار میشود،مادرش باشد.دوست دارد به خانه پدرش برود،در گوشه ای از اتاق،آنجا که افتاب روشنش کرده،دراز بکشد و حس کند در گهواره است. دوست دارد مادرش نازش را بکشد و بگوید:((بلند شو،بلند شو دختر،باید زیرت جا بندازم!مبادا پک و پهلوت رو سرما بدی!)) هر دختری دوست دارد مادر بالای سرش بنشیند،موهایش را نوازش کند و بپرسد:((کی بریم برای خرید سیسمونی،دیگه وقتی نداری ها!)) اما من از این چیزها در میرفتم. آن قدر نگفتم تا وقتی که پدربزرگ بعد از یک بیماری سخت،بستری شد بیمارستان و بعد هم فوت کرد و رفتیم دیلمان برای خاک سپاری.وقتی بابابزرگ خوب و مهربان را با دنیایی خاطره گذاشتیم زیر خاک ،گریان و نالان سوار ماشین شدیم و راه افتادیم طرف سیاهکل . من با ماشین پدرم و تو با ماشین برادرم.ماشین شما در آن هوای بارانی جلو بود و ماشین پدرم دنبال شما. وقتی برای یک لحظه بین ما فاصله افتاد،بعد از مدت زمان کمی متوجه شدید و آمدید سراغمان.تصادف کرده بودیم. آنجا بود که سراسیمه دویدی طرف ماشین و رنگ و رو پریده گفتی:((سمیه؟)) و مامان داد زد:((مصطفی جان هول نکن ،بچه چیزیش نشده!)) ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
📸 خادمین شهدا برای تحقق آرمانهای شهدا 🌹اردوی زیارتی امام زاده صالح و کهف الشهدا 📌کمیته خادم الشهدا شهرستان بهارستان ‌ ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
همراه با خادمین شهدا به همراه اهدای جوایز ویژه ‌ ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
▪️حضرت مادر! می‌گویند شما انار دوست دارید. ما هم امشب، برایتان دانه‌های اشکمان را انار کرده‌ایم... می‌شود از بهشت زیر پایتان، یک دعای فرجِ مستجاب، برای دنیای ما بچینید؟! ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
در همان راه به او گفته بودم. گفته بودم تا غصه اش کم شود . تو داد زدی:((بچه فدای سر سمیه!خودش چطوره؟)) آنجا نشان دادی که چقدر دوستم داری.با وجود حال بدی که مامان داشت،گل از گلش شکفت. کدام مادری است که از روابط خوب بین دختر و دامادش شاد نشود؟ ماه های اول بارداری افسرده بودم و بیشتر دوست داشتم گوشه ای دراز بکشم. حالم خوش نبود،اما بعد شدم یک پارچه انرژی . یک روز آمدی دیدی رفتم نشستم بالای اُپن آشپزخانه و نخود و لوبیا پاک میکنم و یک روز دیدی همان جا گوشت خرد میکنم. _اون بالا چه میکنی؟نکنه سرگیجه بگیری و بیفتی؟ _نه بابا ! خوب خوبم! _بچه عزیزه،اما مادرش عزیزتره ها! _حالا بذار بیاد،اون وقت معلوم میشه خاطر کی رو بیشتر میخوای! _به تو ثابت میکنم لب بود که دندون اومد! _جوجه رو آخر پاییز میشمرن آقا مصطفی! اما آخر پاییز رسید و معلوم شد که تو راست میگفتی:((باهمه عشقی که به بچه ها دارم،حاضرم اونا رو به خاطر تو قربانی کنم.میفهمی سمیه؟)) در طول دوران بارداری حواست بود چه ویاری دارم.مدام هم سفارش میکردی:((دولا نشو سمیه!تقلا نکن سمیه! بذار بردار نکن سمیه!)) ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
. خداوند، ای عزیز! مرا در فراق خود . بسوزان و بمیران،خداوند، ای عزیز! . چگونه‌ممکن‌است‌کسی که چهل سال . بر درت ایستاده است را‌ نپذیری؟ . خالق من، محبوب من ، عشقِ من . که پیوسته از تو خواستم سراسرِ . وجودم را مملو از عشق به خودت . کنی؛مرادرفراق‌خودبسوزان‌وبمیران بخشی‌از‌وصیتنامه‌ی شهیدحاج‌قاسم‌سلیمانی ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
📸 خادمین شهدا برای تحقق آرمانهای شهدا 🌹اردوی پنج روزه مشهد مقدس 📌کمیته خادم الشهدا شهرستان اندیشه ‌ ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 |تماشایی 📌 پاداشِ سلام بر امام حسین (ع) یه‌عده‌مثل‌ خادمهای‌شهدا هستند که هرروز اهل زیارتِ عاشوران و در روایت‌ هست‌ کسانی که این چنین هستند: کانَ‌کَمَنِ‌السْتُشهِدَمَعَ‌الحُسَین(ع) 🎙 ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
25.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | حتما تماشا کنید 🔻 تماس تصویری با خانواده معظم شهدا و احوالپرسی یلدایی از ایشان 🔹اگه امروز جمع خانواده امون‌در آرامشن همه اش رو مدیون فداکاری خانواده شهداییم توسط خادمین حرم شهدای گمنام سرآسیاب ➕شهرستان ملارد ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در دل مردم ما شوق شهادت باقیست به شهیدان وطن بانگ ارادت باقیست همه ی شهر پر از عطر سلیمانی شد رفت سردار ولی راه سعادت باقیست... 🌹یلدای فاطمی 📌به روایت خادمین شهدای اسلامشهر/قرچک/پاکدشت/باقرشهر/پیشوا/ورامین ‌ ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
اما همه این ها تا وقتی بود که کارهای مهم،از آن نوع کارهایی که خودت میگفتی((اگه سرم بره قولم نباید بره))،برایت پیش نمی آمد. اسفند ۱۳۸۷بود و قرار بود خانه تکانی کنیم. عید روز شنبه بود و من برنامه شستن دیوارها و آشپزخانه را گذاشته بودم برای روز پنجشنبه آخر سال که تو هم باشی. بعد یک شام خوشمزه و چای داغ گفتم:((اقا مصطفی،فردا باید بمونی برای تمیز کردن دیوارای اتاق و آشپزخونه!)) _من که فردا نیستم! _نیستی؟پس دیوارا رو کی باید بشوره؟ _فردا پنجشنبه اخر ساله و باید با حاج اقا بریم گدایی! _گدایی؟ _بله برای مسجد،طبق معمول سنواتی. صدای من بلنده و کمک میگیرم،کمک مردمی! با ناراحتی گفتم:((چراغی که به خانه رواست به مسجد حرامه!)) _ولی من باید برم! و رفتی. به همین سادگی. در فاصله ای که نبودی با سجاد به خرید رفتم. یک بلوز آبی روشن،یک شلوار طوسی و یک جفت کفش قهوه ای برایت خریدم. حتی شلوار را هم به پای او میزان کردم و دادم خیاط کوتاهش کرد. میدانستم نه بلوزی میپوشی که به تنت بچسبد و نه شلواری که فاقش کوتاه باشد. نه رنگ جیغ و نه کفش نوک تیز. برای همین ،خرید کردن برایت آسان بود. آن هارا کادو پیچ کردم.شب که آمدی کادویت را دادم و تو هم آن هارا پوشیدی و تشکر کردی.دیگر ناراحتی نماند، چون این یک قانون نا نوشته بین ما بود که قهر بی قهر. ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
........گل خوشبوی نرگس........... .....این‌همه‌چشم‌به راه‌ماندن...... .این همه منتظر دیدارت نشستن. .....این همه بی تاب تو بودن...... .........نمیدانم انتظار است......... ...یا حسرتی که در دل می ماند.. ...‌من منتظر و منتظر میمانم ... ..........تا تو بیـــــــــایی ......... ....نمیخواهم انتظارم بدل به.... .............حسرت شود ........... ..ونمیخواهم‌ در‌آرزوی دیدارتو.. ................. بمیرم ............... چشم‌ های‌عاشقم‌ را منتظر نگذار .......ای یوسف زهرا(س) ....... خادمهای شهدا هر جمعه با خوندن دعای ندبه و سردادن ناله ی فراق با امامشون‌عهد می‌بندن‌که همیشه در راهی باشند که میدانند ایشان با سپاهی از شهیدان خواهند آمد به حَقِّ حَضرَتِ زَهرا بیا عَزیزِ دِلَم ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
29.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍉نماهنگ شب چله شهدایی🍉 🔸با اجرای گروه سرود میعاد🔸 سرپرست گروه: مجید حسنی آهنگساز: امیر شیرزاد تنظیم : بهیان شاعر: وحید خزایی تدوین: امیررضا واحدی کارگردان: امیرحسین مهدی زاده ‌ ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
انتخابات سال ۱۳۸۸بود و جامعه ملتهب. مغازه برنج فروشی ات شده بود محل تجمع دوستانت و پاتوقی برای دورهمی و بحث. فردای انتخابات لباس پوشیدی تا از خانه بزنی بیرون. _کجا آقا مصطفی؟ _کافی نت. تلفنت زنگ خورد،یکی از بچه های پایگاه بود. صدایش آن قدر بلند بود که میشنیدم. _آقا مصطفی کجایی؟اینا دارن از پشت بام خونه ها میریزن روی سرمون! دیگر نمیشد جلویت را گرفت. زنگ زدی به پدرم و قرار شد با او و سجاد بروید پایگاه. بابا و مامان همیشه طرفدار تو بودند،امکان نداشت شکایتت را بکنم و حق را به تو ندهند؟ گاهی میگفتم:((به خدا منم بچه شمام! یکی نیست طرف من رو بگیره؟نمیبینین مدام میره گشت؟چهارشنبه سوری میره تا کسی خراب کاری نکنه! عیدا میره تا دزد به خونه های مردم نزنه! راهپیمایی میره تا وظیفه دینیش رو انجام بده!)) ولی فایده ای نداشت. میدانستم اگر حالا هم به بابا و سجاد بگویم که نگذارند وارد این این شلوغی ها بشوی،خودشان زودتر از تو جلوی پایگاه هستند. آن شب هم رفتی و من ماندم و تا بیایی شدم نصفه عمر. اعلام کرده بودند ۲۵ خرداد در میدان ولی عصر تجمع است. در حال رفتن بودی که گفتم:((منم میام آقا مصطفی!)) ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
کارو بارِ دلِ‌ماپیشِ خدا می‌گیرد سر و کار دلِ ما باشد اگر با زهرا ‌ ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
دلتنگی امانم را بریده! این روزها هوای شهر به قدری نفس گیر شده که نمیتوانم راحت نفس بکشم سرفه ها کلافه ام کرده اند و رهایم نمی‌کنند دلم میخواهد در هوای شما تنفس کنم و تمام وجودم معطر شود به عطر وجودتان برای قدم برداشتن روی معبر آسمان روزشماری میکنم شهدا! میشود صدایم کنید تا جانِ دوباره بگیرم... ‌ ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
📸 خادمین شهدا برای تحقق آرمانهای شهدا 🌹اردوی بهشت زهرا 📌کمیته خادم الشهدا شهرستان قرچک ‌ ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
_نه عزیزجان ،اوضاع مساعد نیست! _هست یا نیست فرقی نمیکنه،میام! _گفتم که نه سمیه! نمیشد مقابلت ایستاد. حداقل اینجور مواقع نمیشد. دیوارهای خانه نزدیک آمده بودند. روحم فشرده میشد. بلند شدم و رفتم منزل مامانم. یک ساعت گذشت. دوساعت،سه ساعت. عصر غروب شد و غروب شب و تو نیامدی. نیمه شب شد،خط ها قطع بودند و تلفن ها جواب نمیدادند.کنج دیوار نشسته بودم،زانوها در بغل و چشم به در ذکر گرفته بودم:((میاد،میاد،میاد.)) ساعت سه نیمه شب تلفن همراهم زنگ خورد. گوشی ام را برداشتم،دیدم پدرت است:((کجایی آقاجان؟)) _منزل پدرم. _نگران نشی،چیزی نیست. فقط اگه میشه دفترچه مصطفی رو بردار و بیار بیمارستان ۵۰۲ ارتش. _چیزی شده؟تورو بخدا راستش رو بگید! _چیزی نیست.فقط یه کم زخمی شده! زنگ زدم آژانس .ماشین نبود. زنگ زدم به آژانسی در شهریار. ماشین که آمد با مادرم و سبحان سوار شدیم و رفتیم اندیشه. دفترچه را برداشتم و رفتم بیمارستان ۵۰۲ارتش . مادر و پدرت جلوی در بیمارستان بودند.مادرت وقتی مرا دید به گریه افتاد. پدرت از حراست بیمارستان خواست تا مرا راه بدهند:((خانمشه،اجازه بدین بره ملاقاتش.)) ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
: 🌹تو خوش اخلاقی و خوش رفتاری و خوش بیان بودن حرف اول رو بزنه. طوری که اگه مردم شخصِ خوش اخلاق ، خوش رفتار و خوش گفتاری رو دیدند بگن آها ایشون حتما خادم الشهداست، ای کاش بچه من هم با اهل بیت و شهدا آشنا می شد تا این طوری رفتار کنه 🌹قال الحسن علیه السلام: ان أحسن الحسن خلق الحسن امام حسن علیه السلام می فرمایند: زیباترین اخلاق، رفتار و گفتار زیباست. ‌ ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
19.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥| ♥️ 🔻روایت اقدامات مردمی در ایام سالگردِ شهادت سردار‍‌ِآسمانی، شهید حاج قاسم سلیمانی ➕برپایی ایستگاه صلواتی به یادسردار ‌ ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
نمیدانستم چه بلایی سرت آمده. وارد اورژانس که شدم،پرده آبی رنگ پارچه ای جلوی تخت آویزان بود. پرده کوتاه بود و یک جفت کفش پر از خون دلمه بسته پایین تخت بود . پرده را کنار زدم،دیدم روی پهلو خوابیدی. پلک هایت را باز کردی و گفتی:((بالاخره اومدی؟)) میله بالای تخت را گرفتم تا نیفتم:((چه بلایی سرت اومده آقا مصطفی؟)) _میبینی که زنده ام. ملحفه را کنار زدم. دست چپت بخیه خورده بود:((پس این چیه؟)) _چیزی نیست ،یه بوسه کوچولو از قمه! با وجود بخیه هنوز گوشت دو طرف از هم فاصله داشت. ملحفه را از روی پایت برداشتم. پای چپت هم مجروح بود:((این دیگه چیه؟)) _یه بوسه دیگه! _مسخره بازی در نیار آقا مصطفی،چی کار کردی؟ _فقط همین پشت پامه،چیزی نیست!حال خودت چطوره؟ _من خوبم،توچطوری؟ _فقط کمی سرگیجه دارم،اما طبیعیه. صندلی را از گوشه ای آوردم و کنار تخت نشستم. _من همین جا میمونم! _با این حالت؟مگه فردا امتحان نداری؟! اشک هایم سرازیر شد. دستت را گذاشتی روی سرم:((اروم باش عزیز!)) بچه که در دلم خودش را جمع کرده بود،انگار خستگی در کند،بدن خود را کشید دستت را چسبیدم. _آخ آقا مصطفی! چه خطری از بیخ گوشت پریده!حالا بگو ببینم چی شده؟ ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran