فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎖رسمه عید که میشه
بزرگتر به کوچکتر هدیه میده...
باباجان عیدی ما همین بس که خادم الشهدا بمانیم ...
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معجونی از شهادت و مرگیم در جنون
ما کشته مرده تو و دیوانه ی توایم💚
#علیجان
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
اصلا خودت مَرَمّتِ ما را قبول کن
من آن خرابهام که تو آباد میکنی ..♥️
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
یادتباشد ۴۸.mp3
1.83M
🎧| کتاب صوتی |یادت باشد ...
✨زندگینامه شهید مدافعحرم "حمیدسیاهکالیمرادی"
📕| قسمت چهلوهشتم
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
و آن ها که غدیر را فهمیدند،کربلایی شدند؛
فهم غدیر، پیش نیازِ فهم کربلاست ...
از غدیر تا کربلا...
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
📔| #اسمتومصطفاست | قسمتصدوهشتادوسه
دلم میگفت شهیدی، ولی همه میگفتند مجروحی. سردرگم بودم. محمدعلی را بغل کرده و راه میرفتم و میگفتم: خدایا به همین بچه ای که توی بغلمه قسم، هیچی از تو نمیخوام. فقط مصطفی برگرده. حتی اگه قطع نخاع باشه هم مهم نیست، فقط برگرده. فقط چشماش باز باشه، من خودم کنیزیش رو میکنم و هیچ گله ای هم نخواهم داشت.
مامانم حالش خراب شد. چادر سر کرد و گفت: «من میرم مزار شهدا!»
یکی از خانم های همسایه هم بلند شد و با او رفت. من هم بچه هارا گذاشتم و پشت سر آنها رفتم. ساعت دوازده شب بود که رسیدم آنجا، دیدن مامان ضجه میزند و از شهدا میخواهذ مصطفی سالن برگردد. پدرت با ماشین آمد و زم همسایه رفت پیش پدرت چیزی گفت. من کنار مزار شهدا بودم که پدرت آمد صفحهٔ موبایلش را روبهروی صورتم گرفت و در حالیکه سرم را میبوسید گفت: «این پیام رو الان دادن.»
نگاه کردم: سید ابراهیم به ملکوت اعلی پیوست.
دو سه دقیقه گریه کردم. بعد ساکت شدن و بلند شدم و دورو برم را نگاه کردم. دیدم پر از مرد است. بلند شدم و آمدم طرف خانه. مادرم سوار ماشین پدرت شد، اما من پیاده آمدم. باید پیاده میآمدم. چند نفر از دوستانم به من پیوستند. آن ها را چه کسی خبر کرده بود؟ آمدیم خانه. مادرم هم آمد بالا. پدرت و پدرت و دوستانت. مادرت نشسته بود کنار بچه ها. رفتم پیش او، زانو زدم و در بغلش فرو رفتم. یادم نیست چه حرف هایی زدیم. یادم نیست چه گفتم و چه گفت. فقط حس میکردم چقدر بوی تو را می دهد. پدرم که آمد حیرت کردم: «بابا چرا دولا دولا راه میری ؟
_ همینجوری!
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
#امامحسینیام 🌱
یکبارهدلمگفتکهبنویسکلامی
دروصفبلندمرتبهوشاهمقامی
دستیبهرویسینهنهادمونوشتم:
ازمنبهحسینبنعلیعرضسلامی..✋🏽
صلےاللهعلیڪیااباعبدالله✨
✨ السَّلام عَلَى الحُسَيْن
✨ وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ
✨ وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ
✨ وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ
#اللهم_ارزقنا_کربلا
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
اللَّهُمَّ اكْشِفْ هٰذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هٰذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَنَرَاهُ قَرِيباً🌱
+خدایا این اندوه را از این امت به حضور آن حضرت برطرف کن و در ظهورش برای ما شتاب فرما که دیگران ظهورش را دور میبینند و ما نزدیک میبینیم.
#دعایعهد
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
تا کجا باید دَوید؟!
زمین خوردن هایم را ببین :)
#شهید_گمنام✨!
ـ
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
ازش پرسیدن : سختت نیست بچه کوچیتو میزاری میری سوریه؟!
گفت : خودمو زنم بچه ام همه هفت جد آبادم فدای یک دونه کاشی حرم حضرت زینب﴿س﴾
#شهید_مصطفیصدرزاده
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از اسارت دنیا آزاد میشوی،
وقتی اسیر نگاه شہدا میشوی...!🌱
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
یادتباشد(9).mp3
1.43M
🎧| کتاب صوتی |یادت باشد ...
✨زندگینامه شهید مدافعحرم "حمیدسیاهکالیمرادی"
📕| قسمت چهلونهم
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
📔| #اسمتومصطفاست | قسمتصدوهشتادوچهار
مامان بیتابی میکرد، میگفت: «جواب فاطمه رو چیبدیم؟»
گفتم: «خودم با فاطمه حرف میزنم!»
اورا بردم داخل اتاق، بغلش کردم: «مامان توی این مدت که بابا نبود، اگه اتفاقی میافتاد چطوری بهش میگفتی؟»
_ زنگ میزدم بهش!
_ حالا میخوام یه خبر خوب بهت بدم. از این بهبعد نیازی نیست به بابا زنگ بزنی، هر اتفاقی که برای تو بیفته، قبل از اینکه کسی متوجه بشه، بابات متوجه میشه. هرجا بخوای بری همراهته و هیچوقت از تو دور نمیشه!
کمی مرا نگاه کرد، بغض کرد و درحالی که بغلم کرد گفت: «یعنی بابا شهید شده؟»
_ آره ولی نمرده!
سرش را روی سینهام گذاشت و هق هق کرد. محمدعلی را آوردند شیرش بدهم، احساس کردم جان به تن ندارم چه برسد به شیر.
...
هشت روز بعد پیکرت را آوردند. گفتند از مسئولت خواسته بودی برای تو من در معراج دیدار خصوصی بگذارند. به معراج که میآمدم با خودم فکر میکردم هنوز زنده ای. هرکس با من حرف میزد یا میخواست تسلیت بگوید، میگفتم: «مصطفی زندهس. هروقت شنیدین مرده هرکاری خواستین بکنین و هرچی خواستین بگین، ولی حالا زندس!»
کنار تابوتت که رسیدم، دیدم چقدر چهرهات پر از آرامش است. نشستم و آرام گرفتم: «تو مصطفای منی؟» مصداق آیه ما زن و مرد را برای آرامش همدیگر خلق کردیم را احساس میکردم، ولی فاطمه شوکه شده بود. داخل دهان و بینیات پنبه گذاشته بودند. جمعیت آمده بودند و میخواستند تورا ببینند. مداحی آمده بودو میخواست روضه بخواند. داد زدم: «اینجا جای روضه خوندن نیست، من تحملش را ندارم!»
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
- معشوقجان ؛ لحظهایعاشقت
رابنگر ؛ خرابیمخراب !
#آقایامامحسین
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
میدانم
امتحان عاشق دوریست
اما قلب من...
طاقت دوری ندارد؛امتحانش کردهام
#آقایعزیزمادوستداریم
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
«السلامعلیکیااباعبدالله»...
+تا کی به تو سلامی از دور برسانم
جان بی تو به لب آمده حسین جانم
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
زیر دِین چهارده معصومم، اما گردنم
زیر دِین حضرت موسی بن جعفر بیشتر💚
#يابابالحوائج
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
26.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️سیدي الکاظم
ما تا همیشه نوکر موسی بن جعفریم ...
ولادت حضرت باب الحوائج موسی بن جعفر علیه السلام مبارک
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
خودتان را برای ِظهور امامزمان روحیلکالفدا
و جنگ با کفار به خصوص اسرائیل آماده
کنید که آن روز خیلی نزدیک است❕
همیشه برایِ خدا بنده باشید که اگر
این چنین شد بدانید عاقبت همه ی
شما به خیر ختم می شود🌿. . !
+"بخشــیازوصیتنامهیِشهیدمحسنحججی
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
هدایت شده از کانال خبری معراج شهدا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاره ی تنم...!
عکس تو را به قلبم سنجاق کرده ام؛تا مرا با تو بشناسند...✨
حالا بعد از تو همه مرا می خوانند: "مادرشهید"
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
یادتباشد ۵۰_1.mp3
1.08M
🎧| کتاب صوتی |یادت باشد ...
✨زندگینامه شهید مدافعحرم "حمیدسیاهکالیمرادی"
📕| قسمت پنجاه
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
📔| #اسمتومصطفاست | قسمتصدوهشتادوپنج
میدانستم اگر روضه بخوانند حالم بد میشود و دیگر نمیتوانم خوب تماشایت کنم و حرفهایی را که باید، با تو بگویم. وقتی همه دیدار کردند، پیکرت را بردند پشت معراج و گفتند: «خودش خواسته با همسرش تنها باشه.»
وقتی رفتم، مامان و برادرانم هم آمدند. مامان بیقراری کرد، حالش بد شد و اورا بردند بیرون.من ماندم و تو و مادر شهید قاسمی دانا که نمیخواست تنهایم بگذارد. نشستم کنارت و گفتم: «مصطفی تربیت بچه ها با من نیست. حالا که کارهای مردانهٔ زندگی رو گذاشتی روی شونه های من، پس تربیت بچه ها با خودت. من کارای مردونه رو میکنم و تو هم بچههارو تربیت کن. اگه فردا روز بچه ها بد تربیت شدند، نگی تقصیر توه. یادت باشه که خودت بد تربیت کردی. میدونی که توان کار مردونه ندارم، ولی سعی میکنم انجام بدم و بشم مرد خونه به شرطی که تو بچه هارو تربیت کنی.»
بعد ها شنیدم شب شهادتت از ساعت دوازده تا چهار صبح با دوستی صحبت کردی و به صورت شفاهی وصیت کردی. شنیدن فقط دوساعت راجع به من صحبت کردی و گفتهای : «بگویید خانمم از من راضی باشه. موقع خاکسپاری خاک کفشش را روی سرم بتکاند تا روی صورتم بریزد و جواز ورود من به بهشت شود. به او بگویید هر اتفاقی افتاد مثل همین چندسال که چیزی نگفت و سکوت کرد، بازهم سکوت کند. به او بگویید از من راضی باشد و در معراج دمی با من تنها بماند.»
از معراج که آمدیم فاطمه ناراحت بود. شبش مدام میگفت: «من نمیتونم بخوابم، اون بابا، بابای من نبود!»
بعدت پیکرت را برای تشییع بردند دانشگاه.
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
#بهتوازدورسلام✋🏻
بھترین منصب من
در همه عالم این است
ڪه بخوانند مرا
نوڪر دربار حسین علیہالسلام
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#سلاماربابدلم 🌱
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran