همسرشمیگفت:
عکسشهداروزَدهبودبهسقفاتاقش..
تاهرزمانازخوابچشمبازمیکنه؛
اولینچیزیکهمیبینه،
عکسشهداباشه..:)
#شهیدنویدصفری
#هر_روز_با_یک_شهید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
●کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
همیشه نمازهای شبش را با گریه میخواند. در مأموریت و پادگان هم که مسئول شب بود نماز شبش را میخواند. هیچ موقع ندیدم نماز شبش ترک شود. همیشه با وضو بود. به من هم میگفت داری دستت را میشوری وضو بگیر و همیشه با وضو باش. آب وضویش را خشک نمیکرد. در کمک کردن به دیگران هم نمونه بود. حتی اگر دستش خیلی خالی بود و به او رو میزدند نه نمیگفت.
#شهیدمسلمنصر
#هر_روز_با_یک_شهید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
●کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
چشماش مجروح شد و منتقلش ڪردند تهران؛
محسن بعد از معاینه از دڪتر پرسید:
آقای دڪتر مجرای اشڪ چشمم سالمه..؟
میتونم دوباره با این چشم گریه ڪنم ؟
دڪتر پرسید :
برایچی این سوال رومیپرسی پسرجون...؟
محسن گفت : آخه..
"چشمی ڪھ برای امامحسین«؏»
گریه نڪنه به درد من نمیخوره.. :)"
#شھیدمحسندرودی
#هر_روز_با_یک_شهید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
●کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
مهر پدری!
نزدیک عملیات بود، تازه دختر دار شده بود. یه روز دیدم سر یه پاکتی از جیبش بیرون زده..
گفتم:این چیه؟
گفت:عکس دخترمه.
گفتم:بده ببینم..
گفت:هنوز خودم ندیدمش! :)
گفتم:چرا؟
گفت:الان موقعه ی عملیاته. میترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده. باشه برای بعد...
#شهیدمهدیزینالدین
#هر_روز_با_یک_شهید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
●کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
هر موقع به بهشت زهرا میرفت؛
آبے برمیداشت و قبور شهدا
رو میشسٺ!
میگفٺ:با شهدا قرار گذاشتم
که من غبار رو از روی قبرهای
آنها بشورم وآنھـٰا هم
غبار گناه رو از روی دلِ مـن
بشورند...!
#شهیدرسولخلیلی
#هر_روز_با_یک_شهید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
●کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran