یادتباشد_قسمتبیستوهفتم(2)_1.mp3
1.36M
🎧| کتاب صوتی |یادت باشد ...
✨زندگینامه شهید مدافعحرم "حمیدسیاهکالیمرادی"
📕| قسمت بیستوهفتم
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
📔| #اسمتومصطفاست | قسمتصدوشصتوپنج
نشستی کنارم و در آغوشم کشیدی: «ولی من فقط عاشق توام، اما قبول کن که آرمان و هدفم رو هم میپرستم سمیه. هرچی هم بگی پاش ایستادهم!»
آن روز، روز شهادت بود و همه جا تعطیل. مامان زنگ زد: «بیایین دور هم باشیم.»
زنگ زدی به پدرت و موقع رفتن، کلید باغش را گرفتی. آن روز همگی در باغ جمع شدیم و ناهار خوردیم. هنوز سفره را جمع نکرده بودیم که یکی از دوستانت از شمال زنگ زد. دیدم مدام ابراز خوشحالی میکنی: «به به مبارکه! چشم حتماً!»
گوشی را که قطع کردی پرسیدم: «کی بود؟»
_ دوستم بود. توی سوریه باهاش آشنا شدم. هفتهٔ دیگه شمال عروسیشه، کارات رو بکن بریم.
رو کردی به پدرو مادرم: «میدونین چطور آشنا شدیم؟ جایی نشسته بود و با دوستش گیلکی حرف میزد. ذوق کردم، رفتم جلو و شروع کردم به حرف زدن: تی بلا می سر. گفت: مگه بچه جنوب نیستی؟ گفتم: خانمم که شمالیه. وقتی صدای شمالی حرف زدنت رو شنیدم دلم برای اون تنگ شد.»
بعد خواستی بچه ها را بگذاریم پیش مامان و باهم در باغ قدم بزنیم. در حال راه رفتن گلی چیدی و به موهایم زدی. گفتم: «فردا نوبت دکتر دارم!»
_ همون دکتری که اون هفته نشد بری؟
_ بله همون دکتر!
هفتهٔ پیش نوبت گرفته بودم برای ساعت پنج. ساعت دو گفتی: «حالا کو تا پنج، بیا بریم اکبرآباد یکی از بچه های گردانمان شهید شده، تشییع جنازهس.» رفتیم پرسان پرسان پیدا کردیم، جلو رفتی و بچه هایش را دیدی.
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
به رسم هر روز
به تــــو از دور سلام 🤍🌱
#صلی_الله_علیك_یا_اباعبدالله
@khademinostantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر چقدر برای اروند بنویسیم کم است!
برای دانستن از اروند فقط باید ...
#غواص باشی!
#دستت بسته باشد!
#شب باشد!
و اروند بی تاب باشد!!!
بهبهانهی سالروز تشییع پیکر شهدایغواص
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌊شما نشان دادید که با دستهای بسته میتوان کارگشا بود؛
و با پاهای بسته میتوان راهگشا بود ...
🤿 شادی روح شهدای غواص صلوات
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلخریدارنداردمارودریاب♥️
السلامعلیکیاعلیبنموسیالرضا...
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
یادتباشد_قسمتبیستوهشتم_1.mp3
1.57M
🎧| کتاب صوتی |یادت باشد ...
✨زندگینامه شهید مدافعحرم "حمیدسیاهکالیمرادی"
📕| قسمت بیستوهشتم
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
📔| #اسمتومصطفاست | قسمتصدوشصتوشش
آمدی گفتی: « اینا بچه شهیدن، برو جلو و با خانما همکلام شو. مادر و خواهراش هستند، ثواب داره. بگو شوهرم فرمانده این شهید بوده، بگو تا آخرین لحظه کنارش بوده.»
رفتم جلو، بعد از سلام و علیک هرچه را خواسته بودی گفتم. یک مرتبه زنی شروع کرد به داد و بیداد کردن: «از شما نمیگذریم، حلالتون نمیکنیم، پدرش افغانستانه، گفتیم دو روز پیکرش رو نگه داریم بعد دفن کنیم. چرا قبول نکردین؟»
گفتم: «منم مثل شمام، کاره ای نیستم.» بعد دوان دوان برگشتم داخل ماشین و گفتم: «دستت درد نکنه آقا مصطفی، خوب منو ضایع کردی!»
خندیدی: «ناراحت نباش، این کارا اجر داره! جایی حساب میشه!»
اما چه فایده وقتی به مطب دکتر رسیدیم نوبتم گذشته بود و باید وقت مجدد میگرفتم.
گفتی: «حتما میام.»
_ یادت نمیره؟
_ اصلاً و ابداً!
صبح فردا گفتم: «وقت دکترم که یادته؟»
_ معلومه که یادمه!
_ خداروشکر. ظهر میرم موهام رو مش میکنم تا برای عروسی کارام رو کرده باشم، بعدم دکتر!
_ خیلی عالیه!
بچه ها را گذاشتم پیش مامانم و رفتم آرایشگاه. بعد از اینکه مش کردم زنگ زدم:«کی میای دنبالم آقا مصطفی؟ باید بریم دکتر. اینجا زیادی طول کشید!»
_متأسفم کاری پیش اومده نمیتونم!
_چه کاری؟
_دارم میرم!
_کجا؟
_سوریه!
خشکم زد، زبانم بند آمد. به زور گفتم: «مگه هفتهٔ دیگه عروسی دعوت نداریم؟»
سکوت کردی.
_مگه نگفتم میرم آرایشگاه موهام رو مش میکنم؟
_خب چرا، بعدا میام میبینم. خودت هم روحیهت عوض میشه!
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به رسم هر روز
به تــــو از دور سلام 🤍🌱
#صلی_الله_علیك_یا_اباعبدالله
@khademinostantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ
#راهیاننورغربکشور
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
🤲🏻خدایا ترا شکر می کنم
که به من نعمت « توکل » و « رضا» عطا کردی؛
و در سخت ترین طوفانها و خطرناکترین گردابها، آنچنان به من اطمینان و آرامش دادی
که با سرنوشت و همه پستی ها و بلندیهایش آشتی کردم
و به آنچه تو بر من مقدر کرده ای رضا دادم ...
|مناجات دکتر چمران|
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
مݩ بـے طُ صَغیـڔ ابـݩ فقیـڔ ابݩ حَقیـڔݦــ حُـسیـݩ🍃️
••اَلْحَمدُ اللهِ الَذے خَلَقَ الحُسيـــن (ع)••♥️️
سختاستعاشق شوی...ویارنخواهد!دلتنگ'حرم'باشے..و'ارباب'نخواهد!(:️
بنویسید به روی لحدم🙂 من فقط عشق حسین بن علی را بلدم❤۰️
«و أنَا أبحَثُ عنِّي؛ وَجَدْتُكَ یٰا حُسین..!» و هنگامی که در پیِ خودم بودم تــو را یافتم، یا حسین؛))♥️ ️
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوب🌱
_او کسی است که بر قلبها آرامش را نازل میکند
سوره فتح / آیه ۴
#محبوبم ♥️
@khademinostantehran
«مربعهای قرمز»
📝کتاب مربعهای قرمز، یا خاطرات شفاهی حاجحسین یکتا از دوران کودکی تا پایان دفاع مقدس، کتابی دربارهی زندگی، کارها و فعالیتهای حسین یکتا است. حسین یکتا در سال ۱۳۴۶ در قم متولد شد. او در جنگ ایران و عراق حضور داشت و یک چشمش را در جریان جنگ از دست داد. یکتا در حال حاضر عضو شورای مرکزی قرارگاه عمار است و سابقه فرماندهی قرارگاه خاتم الاوصیا را هم در کارنامهی خود دارد. اما شهرت حسین یکتا به دلیل برگزاری اردوهای راهیان نور است که برای بازدید دانشجویان و دانشآموزان از مناطق جنگی ترتیب داده میشود.
در کتاب مربعهای قرمز دربارهی فعالیتهای او، خانواده و اعتقادات خانوادگی که او را به این مسیر کشاند، نگاه حسین یکتا به مسالهی روحانیت و توجه به شهدا و الگو گرفتن از آنان میخوانیم.
#کتاببخوانیم
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
یادتباشد_قسمتبیستونهم_2.mp3
1.44M
🎧| کتاب صوتی |یادت باشد ...
✨زندگینامه شهید مدافعحرم "حمیدسیاهکالیمرادی"
📕| قسمت بیستونهم
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
📔| #اسمتومصطفاست | قسمتصدوشصتوهفت
صدایم را بلند کردم: «چرا متوجه نیستی من نوبت دکتر دارم! اون دفعه که اونجوری شد این دفعهم...»
_ بیا آزادی، منم میام!
از کهنر باید میآمدم شهریار، از آنجا ماشین آزادی سوار میشدم، اما به شهریار که رسیدم زنگ زدی: «عزیز کجایی؟»
_ شهریارم. میخوام ماشین آزادی سوار بشم!
_ داد و بیداد نکنی ها، شرمنده، من نمیتونم بیام! خودت تنهایی برو دکتر!
_اصلا نمیرم!
_تورو به خدا لجبازی نکن!
داد میزدم،اما جرئت اینکه گوشی را بیخداحافظی قطع کنم نداشتم.به خانه که رسیدم دوباره زنگ زدی:«تورو به خدا من رو ببخش عزیز،شرمندهام!»
_ول کن آقا مصطفی،سلامتی من که برات ارزش نداره!
_به خدا سلامتیت اولویت اول منه،ولی اینجا به من خیلی نیاز دارن!
هروقت از تو عصبانی میشدم،وقتی که بودی نهایتش این بود که بروم درون اتاق و ساعتی تنها بمانم.اگر کدورتی پیش میامد و صدایت بالا میرفت،سکوت میکردم و باز به اتاق پناه میبردم.اگر جروبحثی بود بین خودمان بود،هیچوقت جلوی نفر سوم دادو بیداد نمیکردیم.نداری و اخم و ناراحتی بین خودمان،مال خودمان بود.آن هم به مدت بسیار کم،بدون توهین به هم.اگر قرار بود برای کسی هدیه ببریم بهترین را میبردیم.همیشه سفره باز بودی و برای مهمان روگشاده.اگر در تب و تاب نگهداشتن تو پیش خودم بودم،برای این بود که عاشقت بودم،فقط همین!آن روز هم بخشیدمت،مثل همیشه.
.......
اینجا بالای سر مزارت و رو به روی عکست راحت تر میتوانم حرف هایم را بزنم.
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلطان من✨
به رسم هر روز
به تــــو از دور سلام 🤍🌱
#صلی_الله_علیك_یا_اباعبدالله
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
مگـر عشق را جز در ...
هجـران
و فرقت
و غربت
میتوان آموخت؟!
#شھادت🍃
#سیدمرتضۍآوینی🌹
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آشنای بینشان
کاش تقدیر شهادت به سرانجام شود
وکسی که میلش شده ،گمنام شود...
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
میگن
امامزمان با جوونا خیلی جفتوجور میشه..!
قدر جوونیمون رو بدونیم..
حیفه ما تو سپاهش نباشیم💔!
یازهـــــرا 🥲
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
📚معرفی کتاب
"گردان قاطرچی ها" به قلم "داوود امیریان"، رمانی است برای گروه سنی نوجوان که وقایع روزهای جنگ و روحیات رزمندگان نوجوان را با بیانی شیرین و طنز، برای مخاطبین این روزهای ادبیات مقاومت بازگو می کند.
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
یادت باشد.mp3
4.35M
🎧| کتاب صوتی |یادت باشد ...
✨زندگینامه شهید مدافعحرم "حمیدسیاهکالیمرادی"
📕| قسمت سیام
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
امام جواد(ع):
آنکه گناهی را تحسین و تأیید کند
در آن گناه شریک است...!
♥شریکگناهدیگراننباشیم
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran
📔| #اسمتومصطفاست | قسمتصدوشصتوهشت
باز هم آمدم پیش خودت، جایی که میتوانم بغض مانده در گلویم را بشکنم و از خاطره ها بگویم.
خیلی دلم میخواست بیایم سوریه. مگر خودت نمیگفتی که دلت میخواهد ما را هم با خودت ببری. هرچند، یکبار که رعد و برق شد و محمدعلی در بغلم بود، وقتی از جا پریدم و فریاد زدم، گفتی: «تو سوریه مدام صدای تیر و مسلسل و خمپارهس، چطور میخوای ببرمت اونجا؟ اگه قلبت بگیره چی؟ فکر سوریه رو از سرت بیرون کن سمیه!»
اما بعد یادت رفت. وقتی رفتی سوریه فراموشت شد که چه گفته بودی. زمزمه های دلتنگیات شروع شد و باید بیایی هایت. بالاخره پاسپورت خودم و فاطمه را گرفتم، اما سر گرفتن پاسپورت محمدعلی خیلی سختی کشیدم. مژدهای که داده بودی این بود: «چون توی عملیات اخیر با کمترین شهید و مجروح نیروهایم از صحنهٔ جنگ بیرون اومدن، به من تشویقی زیارت کربلا رو دادن، اما من ازشون خواستم شماها بیاین پیشم.»
وقتی به خانم صابری زنگ زدم تا خداحافظی کنم گفت: «منم دارم میرم سوریه.»
زمانش را که پرسیدم دیدم یکی است، این شد که باهم آمدیم. کاروانمان از خانواده رزمندگان بود و بیشتر خانواده شهدا. به فاطمه سپرده بودم اگر تورا نپرد بغلت و بابا بابا نکند، چون میترسیدم بچه های خانواده شهدا ناراحت شوند. از گیت که رد شدیم وقتی آمدی خیلی معمولی برخورد کردم و وقتی خواستی دست فاطمه را بگیری زدم روی دستت. ناراحت شدی: «چرا اینطوری میکنی؟»
_ چون اون بچه ها بابا ندارن و ناراحت میشن!
به خودت آمدی: «راست میگی! چرا حواسم نبود؟»
با اتوبوس رفتیم هتل.
🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران
@khademinostantehran