امیرالمؤمنین علی علیهالسلام:
نه مرگ آنقدر ترسناک است
و نه زندگی آنقدر شیرین
که آدمی پای بر شرافت خود گذارد.
_نهجالبلاغه
بچهای |خـٰادِمُالشُهَداء|
_
تو زودتر از عجل بیا سراغم
منم که عاشق این اتفاقم:))
بچهای |خـٰادِمُالشُهَداء|
_
ما هروقت کارمون به مو میرسه،
روضه حضرتِ عباس گوش میدیم!
اونوقت دیگه حسابُ کتاب اشکامون
با خانم امالبنین و حضرت زهرا
سلام الله علیهم اجمعین....
#بابالحوائج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با دلتنگی سوز خنکای گوهرشاد سر میکنیم...
بچهای |خـٰادِمُالشُهَداء|
_
فرداشب صدای مارو اون ساعتی که مادرت دور ضریحِ،برسون...💔
🍂 ا#حدیث امیرالمومنین علیهالسلامـ
مردگان خود را زيارت كنيد،
براستى آنها به زيارت شما خرسند میشوند.
🥀
📚 خصال، ج۲، ص۶۱۸
بچهای |خـٰادِمُالشُهَداء|
_
حرام کن بر دلهای ما هر غمی
به جز غم حسین را...
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به حق سوز دل عمه سادات
عجل لولیک الفرج....
بچهای |خـٰادِمُالشُهَداء|
به حق سوز دل عمه سادات عجل لولیک الفرج....
تمام عمر تو ما را نظاره کردی و ما
ندیده ایم هنوز آن جمال زیبا را
بچهای |خـٰادِمُالشُهَداء|
_
بهایِ وصل تو گر جان بُوَد خریدارم
بچهای |خـٰادِمُالشُهَداء|
_
خیالت را شبی در خواب دیدم
از آن شب چشم من مشتاق خواب است
أبیعبدالله💔
نگهبان درب فرودگاه اهواز از ورود او به داخل ممانعت کرد، او بدون اهانت به نگهبان.
برگشت و در آن گرمای سوزان حدود نیم ساعت روی جدول نشست.
به بنده حقیر - مسؤل وقت فرودگاه- اطلاع دادند دم درب مهمان داری.
رفتم و با کمال تعجب شهید عباس بابایی را دیدم که راحت روی زمین نشسته. پس از سلام عرض کردم جناب بابایی چرا تو این گرما اینجا نشستی.؟
خیلی آرام و متواضع پاسخ داد.
این نگهبان بنده خدا گفت هواپیما روی باند است. و شما نمی توانی وارد شوی. منهم منتظر ماندم. مانع پرواز نشوم.
در صورتیکه شهید بابایی فرمانده معاون عملیات وقت نهاجا بودند.
نه به نگهبان اهانت کرد.
و نه خواستار تنبیه او. بلکه از من خواست که نگهبان را مورد تشویق قرار دهم.
خوش آن مُردن که بر بالینِ خویشت بینم و باشد؛
اجل در قبضِجان،
تنمضطرب،
من در تماشایت!
#مولا