هدایت شده از مؤسسه شهید عباس دانشگر
۲۸۱
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
4⃣بخش چهارم
🔶️محبت شهید به خویشاوندان
💠پدر شهید
یک روز صبح اتفاقی از نزدیکی امامزاده علیاشرف(ع) رد میشدم. گفتم بروم یک سلامی به امامزاده و شهدا بدهم. جلوی درب امامزاده که رسیدم، دیدم خانمی دارد از امامزاده بیرون میآید. آمد جلوی من و به من سلام کرد. من را شناخته بود. گفت: «من حاجتی داشتم. مدتی سر مزار شهید عباس میاومدم و به شهید میگفتم من برادر بزرگتری ندارم. در حق من برادری کن و دستم رو بگیر. الحمدلله دیروز حاجتم برآورده شد. امروز اول صبح به این مکان اومدم و زیارت عاشورا رو سر مزارش خوندم و ازش تشکر کردم. اون لحظۀ آخر که خواستم از مزارش دور شم، بهش گفتم: شهادت مخصوص مردان میدان جنگ نیست. همانطوری که خودت توی وصیتنامه گفتی شهید شهادت رو به چنگ میآره، شما هم کمکم کن تا بتونم اجر و ثواب شهید رو توی پروندۀ اعمالم داشته باشم.»
📗
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه
چه زیباست که نائب الزیاره شهید عباس دانشگر باشد در کربلا یاد آن را کنیم
ساعت :۲۳:۰۰
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#شهید_عباس_دانشگر
#_رفیق_شهیدم
یک کفشِ فوتبال سفیدرنگ خریده بود میگفت میخواهم در راهپیمایی اربعین از این کفش استفاده کنم. بعد از راهپیمایی اربعین برایم تعریف که «در بین راه نجف و کربلا در یکی از موکبها کفشم را گم کردم! صبح که فرارسید به ناچار قسمتی از راه را با پای برهنه طی کردم. در بین راه بالاخره یک جفت دمپایی خریدم! خودم را با همان دمپایی به کربلا رساندم.»
آری! عشق به امام حسین(علیهالسلام)، سختیهای راه را بر او آسان میکرد...
🔹️مادر شهید
#خاطرات_اربعین ➡️
#شهید_عباس_دانشگر
#رفیق_شهیدم
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
🔶️ حرم آقا ابالفضل. به نیابت از شهید بزرگوار.
📸 #تصویر_ارسالی
#به_نیابت_رفیق_شهیدم
#شهید_عباس_دانشگر
#اربعین_۱۴۰۳
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
📸 #تصویر_ارسالی
🟢 تصویری از اعضای مؤسسه شهید عباس دانشگر در موکب لبیک یاحسین عليه السلام سمنان در نجف اشرف
#موکب_لبیک_یاحسین_علیه_السلام
@mokeb_labbaik_ya_hosein_semnan
#اربعین_۱۴۰۳
#به_نیابت_رفیق_شهیدمان
#شهید_عباس_دانشگر
#اربعین_باشهدا
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
اربعین سال ۱۳۹۴ بود. بعد از راهپیمایی در بینالحرمین عباس را دیدم. بعد از احوالپرسی لحظاتی در کنار هم نشستیم. روبروی ما گنبد و گلدسته حرم بابالحوائج حضرت ابالفضلالعباس(علیهالسلام) بود. عباس گفت:«بیا یه دعایی بکنیم.»
همانطور که صورتش رو به حرم مطهر حضرت ابالفضلالعباس(علیهالسلام) بود گفت:«انشاءالله سال دیگه در محضر اربابم حضرت اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) باشم.» بعد رو کرد به من و گفت:«شما هم یه دعایی واسه من بکن.» وقتی دیدم درخواستش جدی است همان دعای خودش را تکرار کردم و گفتم:«السلام علیک یا ابالفضلالعباس(علیهالسلام)» یک لحظه دیدم عباس سرش را پایین انداخته و گویا خودش را برای آمین گفتن آماده کرده است. من گفتم:«خدایا این عبدت، عباسآقا رو سال دیگه پیش حضرت اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) مهمون کن. هرگز باور نمیکردم که به زودی دعای او به اجابت برسد. عباس اربعین سال بعد، در محضر حضرت اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) شرف حضور پیدا کرد.
✍️مهدی میرزایی-دوست شهید
#خاطرات_اربعین ➡️
#شهید_عباس_دانشگر
#رفیق_شهیدم
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤••|
شهادت به خون و تیر و ترکش نیست ، آن روز که خدا را با همه چیز و در همه جا دیدیم و نشان دادیم ، شهید شده ایم...
#شهید_عباس_دانشگر
| @kanoon_shahiddaneshgar |
۲۸۵
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍ پایان کتاب
🔶️
💠 مستندات شهید
📄 وصیتنامۀ دوم شهید به خانوادهاش
آنقدر کارِ نکرده و حرف نگفته دارم که به همه مدیونم؛ اما حالا دستم از دنیا کوتاه شده. مادرم! همیشه دوست داشتم دست و پایت را ببوسم اما نکردم! الان هم بغضی شده در گلویم. برایم زحمت زیادی کشیدی. مرا به زینب(سلامالله علیها) ببخش.
پدرم! به شما آنچه باید میکردم نکردم و دین شما بر گردن من سنگین است. مرا عفو کنید.
خواهر عزیز و برادرانم! شما را دوست دارم. بهجای من، به مادر و پدر خدمت کنید. من که کوتاهی کردم در خدمت به آن دو و اکنون سخت پشیمانم.
در تشییع من بیتابی نکنید. مراسم شهدا مراسم ترحیم نیست؛ مراسم عزت و افتخار است. با محکمی و صلابت صبر کنید.
در اینجا از همه طلب حلالیت میطلبم و از شما میخواهم از همهۀ دوستان و فامیلها حلالیت بگیرید.
من مالی ندارم که بخواهم وصیت تقسیم مال کنم؛ تنها پساندازم را هم که هنوز قسطش پرداخت نشده است، به همسر عزیزم میدهم.
📗
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
📸 زیارت مجازی مزار شهید🌷
#پنجشنبه_های_شهدایی
🔸آستان مقدس امامزاده علی اشرف
🌷(گلزار شهدا )
✳️ باز پنجشنبه و یاد امام و شهدا با #صلوات
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
#پنجشنبه_های_شهدایی
#گلزار_شهدای_سمنان
#مزارمطهرشهید
#پاسدار_مدافع_حـرم
#جوان_مومن_انقلابی
#شهید_عباس_دانشگر
#یادکنیدشهدا_راباصلوات
#موسسه_شهیددانشگر
🌷─┅─🍃🌸🍃─┅─
💠 @shahiddaneshgar
برخلاف کنایه های اولیه دوستانی که می گفتند عباس از پس مسئولیت سنگین مراجعات مردمی بر نمی آید او به خوبی به کار مسلط شد.
بعد ها همان دوستانی که نسبت به انتخاب من انتقاد داشتند، پیش من آمدند و گفتند: «ما حالا فهمیدیم که انتخابت درست بوده است. » آن ها در واقع درباره قضاوت زودهنگام درباره عباس جوان عذرخواهی کردند. عباس در شرایط دشوار کاری، همه را مبهوت کرده بود. من علاوه بر اموری که مستقیما به او مربوط بود، کارهای دیگری هم به او می سپردم و می دانستم که او از پس انجام همه آن ها بر می آید.
👤به نقل از↓
″ سردار حمید اباذری، فرمانده شهید ″
📚برگرفته از کتاب↓
″ لبخندیبهرنگشهادت، فصل۴ ″
#خاکــریزخاطـرات #جوان_مومن_انقلابی
#شهید_عباس_دانشگر
۲۸۹
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍صفحات پایان کتاب
🔶️
💠 مستندات شهید
📄 دلنوشتههای شهید
4⃣دلنوشتۀ چهارم
محاسبۀ نفس (یادم نرود)
کسی که دو روزش با هم برابر باشد، زیان کرده است. (امامعلی(علیهالسلام))
انسان گاهی در دنیای پیچیده خود را گم میکند. گاهی خودش را یادش میرود. گاهی بهجای همهکس و همهچیز زندگی میکند، الّا خودش. بهترین واژه برای توصیف این حالت انسان همان روزمرگی و عادت است که شاید از بزرگترین چیزهایی است که غفلت میآورد و هوشیاری و بیداری را خاموش میکند.
هر تکراری و هر دوبارهای و هر یکسانی که از نتایج روزمرگیزدگی است، غباری است بر آینۀ دل و لکهای بر صفحۀ جان.
بهراستی، آیا ما همان ضررکنندگان که روزگارشان یکسان است نیستیم؟ در صورتی که خوب میدانیم انسان ذاتاً خواهان حرکت و جوشش است، از سکون فرار میکند و از بیتحرکی میگریزد. چون فطرتش او را بهسمتی سوق و ندا میدهد تا به حق خودش برسد و تا آن موقع بیقرار و بیتاب میماند.
تا زمانی که خود را بشناسد، خود را در زندگی مدرن و پیچیده پیدا کند و تا آن موقع بیدار شده و هوشیار گشته است.
هرکس چاره را در چیزی میبیند.
کسانی به دنبال آناند که ارتباط خود با خالقشان را چنان محکم کنند تا در روزگار هضم نشوند و زمان را مغلوب خویش نمایند.
برخی نمازهای مستحبی هر روز را میخوانند، برخی بیشتر قرآن میخوانند و برخی به دنبال اذکار خاصی میگردند که کمتر کسی از آن باخبر است.
📗
#کتاب_شهید #دلنوشته_شهید
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
به چهره خندانش نگاه کن...❤️
و به خودت افتخار کن که
بین میلیارد ها انسان روی زمین،
دست تو را گرفته و تو را انتخاب کرده..☘
#روزتون_شهدایی
#شهید_عباس_دانشگر
╭━━🍃❀🌺❀🍃━━╮
@shahiddaneshgar
╰━━🍃❀🌺❀🍃━━╯
۲۹۸
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍صفحاتِ پایان کتاب
🔶️
💠 مستندات شهید
📄 یادداشتهای شهید
8⃣ یادداشت هشتم
اگر دنبال زندگی بهتر هستید، از همین حالا شروع کنید!
مشکلات را ببینید! راهحلها را یاد بگیرید و تلاش کنید موضوعاتی که باعث رنجش شما میشوند را شناسایی کنید! ادراک شما نتیجۀ گذشته و آموختههای شماست؛ شاید غلط یاد گرفته باشید.
📗
#کتاب_شهید #یادداشت_شهید
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
شـهـیـد...
مےشود نـگاهے بر دل من ڪنے؟
زنــگار گناه وجـودم را احـاطہ ڪرده
بہ نگاهتــ محتـاجم
دستم را بگـــیر 🥺✋🏻
#برادر_شهیدم #شهید_عباس_دانشگر
#جوان_مؤمن_انقلابی #صلوات🌷
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل الفرجهم 🌸
اللهم عجل لولیک الفرج 🌸
https://eitaa.com/joinchat/3878552500C7b62126ed4
#بازنشر
🟢 در کار خیر سهیم باشید
سلام به همراهان عزیز موسسه شهید دانشگر✋🌹
✅✅ با توجه به استقبال گسترده اقشار مختلف به ویژه نوجوانان و جوانان از کتاب های شهید عباس دانشگر، به استحضار همه علاقمندان به ترویج مشی و مرام عباس عزیز می رساند:
💠💠 💠💠 عزیزانی که تمایل به پرداخت مبالغی جهت نذر کتاب (خرید کتاب و چاپ تراکت وصیت نامه و کارت معرفی شهید و ارسال به افراد در سطح کشور) دارند می توانند جهت شرکت در این امر خداپسندانه، در راستای ترویج فرهنگ جهاد و شهادت، به حساب زیر واریز وجه انجام دهند.
طرح نذر کتاب با نظارت خانواده شهید انجام می شود.
در صورت تمایل می توانید به نیتی که خود صلاح می دانید در جهاد تبیین معرفی سبک زندگی شهدا به خصوص شهید عباس دانشگر با واریز وجه جهت ارسال کتب با درج مهر هدیه در گردش، سهیم باشید.
شماره سپرده بانک قرض الحسنه مهر ایران:
(حساب بانکی به نام آقایان عباس فریدپور،حامد مقبل،مصطفی مطهری نژاد)
4409.704.5030345.1
شماره شبا:
IR670600440970405030345001
شماره کارت:
6063737005212335
#نذر_کتاب
#کتاب_شهید
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهید_دانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۳۰۶
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍صفحاتِ پایان کتاب
🔶️
💠 مستندات شهید
📄 نامهها
🔹️ عباس برای دیدار با مادربزرگ و داییاش در شهریورماه سال ۱۳۹۴ به ورامین میرود و وقتی متوجه میشود که پسرداییاش در مسافرت است، نامهای برای او مینویسد:
✅️ نامۀ عباس به پسرداییاش
سلام، امینجان!
نامهای که مینویسم و تو خواهی خواند، مهمتر از هر درسی و هر کتابی برای توست. چون خواستم مهم باشه نوشتم.
تو در دوران خاص و مهمی از زندگیت به سر میبری که شاید خودت متوجه نباشی؛ از این دوران حساس کمکم پا خواهی گذاشت به دوران جوانی که الانم هستی. دوران جوانی قله و اوج اهمیت زندگی یک انسانه که چون خیلیها به اون بیتوجهاند، هدر میرود یا به مسیر کج و نادرست میروند که بدتر از هدر رفتن است. قلب جوان مخصوصاً در سن تو بسیار آرام است و هم بسیار ملتهب؛ اگر بهش بیتفاوت باشی در تو شاید روحیاتی شکل بگیره که بعداً مسیر زندگی تو رو تغییر بده.
من این نامۀ کوتاه رو تو چند بند برات مینویسم تا بتونی خوب ازش استفاده کنی.
- جوان یعنی تو در این دوران ویژگیهای خاص و ویژهای داری که تو هیچ دوران دیگهای نخواهی داشت.
- جوان استقلالطلبه و دوست داره روی پای خودش واسته!
- جوان تشنۀ دیده شدنه و دوست داره تو جمع دوستاش و یا جمعهای دیگه خودش رو نشون بده!
- جوان پرتحرکه! نشاط داره! انرژی داره! منتقده! الگوپذیره و...
اینها رو خداوند در وجود انسان گذاشته تا ازش در راه درست استفاده بکنه. اگر جوانی نشاط و تحرک نداشت، خیلی براش خطرناکه؛ چون داره با خودش میجنگه! اگر جوانی از این فرصت استفاده نکنه که تنها فرصت زندگیشه، بهتره بگم تمام زندگیش رو از دست داده!
اول، امینجان، خودت رو بشناس و بدون تو چه دورانی هستی! کتابایی که برات گذاشتم کمکت میکنه!
دوم، از انرژی جوانیت استفاده کن!
سوم، ورزش رو یادت نره! منظم حداقل یک روز در میان دو ساعت ورزش کن!
چهارم، تا میتونی تو بسیج، مدرسه و هر جای دیگه مسئولیت بگیر تا قوی بشی! تو مدیریت و اعتمادبهنفس خیلی کمکت میکنه! دیگه بقیهش رو خودت باید با مطالعه کردن پیدا کنی!
پنجم، خداوند تو این سن بهشدت انسان رو دوست داره! اگر جوانی تو جوانی عبادت کنه، خداوند به فرشتگانش مباهات میکنه و میگه میبینید بندهام در دوران جوانی خودش داره عبادت من رو میکنه؟! پس حتماً از خداوند کمک بخواه و زیاد عبادت کن!
دیگه جا کمه، وگرنه یه کتاب برات مینوشتم.
✍️ رفیق تو، عباس.
----------------------------------------------------
📗
#کتاب_شهید #نامه_های_شهید
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
#نقاشی_ارسالی ✍️ سیاه قلم
#بیاد_رفیق_شهیدم
#شهید_عباس_دانشگر
🔹️ رشت
#شب_جمعه #شهدارایادکنیدباذکرصلوات
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
📸#تصویر_ارسالی #معرفی_شهید
✅️ بازدید جانباز دفاع مقدس عنایت الله بخارایی قهرمان المپیک دارای دوازده مدال طلای مسابقات پارا المپیک از غرفه شهید دانشگر واهدای یک جلد شناسنامه به این جانباز قهرمان 🌷
🔹️کانون شهید عباس دانشگر استان فارس شهرستان اقلید ۲۵
#بیاد_رفیق_شهیدم
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
هدایت شده از مؤسسه شهید عباس دانشگر
۳۰۷
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍صفحاتِ پایان کتاب
🔶️
💠 مستندات شهید
✅️ صوت ضبطشده
صوت ضبطشده توسط شهید در منطقه عملیاتی، در سوم شعبان، مطابق با ۲۱اردیبهشت1395 (بیست روز پس از اعزام)
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین، انه خیر ناصر و معین
صوتی که دارم الان ضبط میکنم، تاریخش روز سوم شعبان، ولادت امامحسین(علیهالسلام) هست که به شما اعیاد شعبانیه رو تبریک میگم.
الان در منطقه حلب سوریه، جنوب حلب سوریه هستم و به حول و قوۀ الهی، اومدیم تا مسلحینی که بهکمک اجانب دستدرازی کردند، بهسمت حرم اهلبیت امامحسین(علیهالسلام)، دستشون رو کوتاه بکنیم. حرکت در مسیر مجاهدت چه در جنگ سخت، چه در جنگ نیمهسخت و چه در جنگ نرم، بیداری میخواد؛ بیداری روح، بیداری جان و بیداری فکر.
کار دشواریه شناخت مسیر، پا گذاشتن، ادامه دادن و تمام کردن که فقط به کمک خود خداوند امکان تمام کردن این مسیر را ما داریم. خیلی کار دشواریه مجاهدت...
مجاهدتهای شخص من اسمش مجاهدت نیست!
ما که هنوز مجاهدت نکردیم! مجاهدت واقعاً شاخصههایی داره که فقط این شاخصهها رو شهدا دارن! خوش به حالشون که تونستن مجاهد بشن! قدم بذارن! ادامه بدن و چه پایان خوشی داشته باشن. چیزی که من میخوام بگم فعلاً شهادت نیست.
سپاه حضرت ولیعصر(عجلالله) یار میخواد.
حضرت مهدی(عجلالله) در غربته و در تنهایی سیر میکنه و استکبار چنبره زده! بهقول حضرت مقام معظم رهبری، فکر و قلبِ منطقه و کشورهای مختلف رو گرفته و ما باید به این نکات دقت داشته باشیم. خیلی کار داریم.
انشاءالله مؤثر باشیم در تحقق این مسیر پرپیچوخم و دستیابی به کمال و دستیابی به همۀ اون ارزشهایی که بهخاطر اون آفریده شدیم. انشاءالله.
📗
#کتاب_شهید #صوت_شهید
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
هدایت شده از مؤسسه شهید عباس دانشگر
صوت ضبط شده توسط شهید عباس دانشگر در منطقه عملیاتی.amr
369.3K
🔊 صوت ضبطشده توسط شهید در منطقه عملیاتی
در منطقه جنوب حلب سوریه
🎵
#صدای_شهید
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
@shahiddaneshgar
🤚سلام و ارادت
📄دلنوشته ای تقدیم به روح بلند شهید
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه هر دو جهان را بخشی
دیوانه هر دو جهان را چه کند
سلام داداش عباسم
آشنایی با تو رزقی بود که خداوند نصیبم کرد و خیلی اتفاقی با عکست که لبخند زیبایی زدی باعث شد من با شما آشنا شم
کتابتو مطالعه کردم و دیدم که چقدر روح بزرگی داشتی و اصلا زمینی نبودی
یه نوری بودی که چند وقتی مهمون زمین شدی و بعدش هم خدا به بهترین شکل خریدت
خوشا به حالت
ما رو هم دعا کن عاقبت بخیر شیم
راستی داداش عباس یه انتشارات توی قم هست که کتاباش عالیه و راجب شهداس و همراه کتابشون عکس شهدا رو هم ارسال میکنن
چقدر دوس داشتم عکستو داشته باشم و خداروشکر قسمتم شد و دعامو اجابت کردی
حواست به دلم باشه که تنهام و جز شما شهدا کسیو ندارم که باهاش درد و دل کنم
میدونم صدامو میشنوی
دعا گوی ما باش که عین شما عاقبت بخیر شیم
سلام ما رو به امام حسین برسون
✍️نظری از استان همدان
#دلنوشته_ای_به_شهید
#متن_ارسالی
#بیاد_دوست_شهیدم
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
⚘شهید_مدافع_حرم_عباس_دانشگر
تولد: ۱۸ / ۰۲ / ۱۳۷۲
شهادت: ۲۰ / ۰۳ / ۱۳۹۵
محل تولد: سمنان
محل شهادت: سوریه
مزار: امامزاده علی اشرف(ع)
⚘شهید دهه هفتادی
⚘جوان مومن انقلابی
عباس دانشگر در1372/2/18در سمنان چشم به جهان گشود عباس پسری مومن وانقلابی بود عباس در دانشگاه افسری وتربیت پاسداری امام حسین در حال دانش اموختگی بود وتازه دوماه از نامزدی اش میگذشت که هوایی شد واز دانشگاه افسریه به سوریه اعزام شد وبالاخره در1395/3/20درماه مبارک رمضان در جنوب حلب شربت شهادت نوشید و به دست مردم سمنان در امامزاده اشرف محلات به خاک سپرده شد
#شهید_عباس_دانشگر
#شهید_مدافع_حرم
⚘️یادشهداباذکرصلوات
⚘️اَللّهُمَّ _صَلِّ_ عَلی _مُحَمَّدٍ _وَ_
⚘️آلِ _مُحَمَّدٍ _وَ_عَجِّلْ _فَرَجَهُم_
┄┄┅┅┅❅⚘️❅┅┅┅┄┄
⚘شهید_مدافع_حرم_عباس_دانشگر
تولد: ۱۸ / ۰۲ / ۱۳۷۲
شهادت: ۲۰ / ۰۳ / ۱۳۹۵
محل تولد: سمنان
محل شهادت: سوریه
مزار: امامزاده علی اشرف(ع)
⚘شهید دهه هفتادی
⚘جوان مومن انقلابی
عباس دانشگر در1372/2/18در سمنان چشم به جهان گشود عباس پسری مومن وانقلابی بود عباس در دانشگاه افسری وتربیت پاسداری امام حسین در حال دانش اموختگی بود وتازه دوماه از نامزدی اش میگذشت که هوایی شد واز دانشگاه افسریه به سوریه اعزام شد وبالاخره در1395/3/20درماه مبارک رمضان در جنوب حلب شربت شهادت نوشید و به دست مردم سمنان در امامزاده اشرف محلات به خاک سپرده شد
#شهید_عباس_دانشگر
#شهید_مدافع_حرم
⚘️یادشهداباذکرصلوات
⚘️اَللّهُمَّ _صَلِّ_ عَلی _مُحَمَّدٍ _وَ_
⚘️آلِ _مُحَمَّدٍ _وَ_عَجِّلْ _فَرَجَهُم_
┄┄┅┅┅❅⚘️❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_یلدا اگر ازپرده درآیی یلداست
برهمه منتظران چهره گشایی یلداست
تکیه بر #کعبه زنی منتقم خون خدا
بادم تیغ علی جلوه نمایی یلداست
سالیانی است که ازهجر رخت میسوزیم
آن شبی را که تو از راه بیایی یلداست
منتظر بغض فراق تو گلوگیرشده
شب وصلت غم و غصه بزدایی یلداست
یوسف فاطمه ای گریه کن عاشورا
#کربلا یا که #مدینه به کجایی یلداست
شبی از لطف به چشم گنه آلوده ی ما
جای سرمه کف پایت تو بسایی یلداست
دل ما تاب ندارد ز فراقت یارا
ازهمه خلق جهان دل بربایی یلداست
حس و حال غزلم گشته خزانی برگرد
این خزان با تو (بهار) است بیایی یلداست
شاعر: ابوذر رییس میرزایی(بهار)
🟢 چند لحظه ای از بلندترین شب سال، شب یلدا، در کنار شهدا
۳۰ آذر ۱۴۰۳
#رفیق_شهیدم
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_عباس_دانشگر
🇮🇷 @kolbeyenoor
۱
✅ مجموعه جدید خاطرات و محبّت های شهید عباس دانشگر
💠 خانم فاطمه طهورا طباطبایی از استان سمنان :
✍
هر گاه مي خواستم براي خريد به مركز شهر سمنان بروم، به خاطر فاصله زیاد باید با سواری مي رفتم ، در مسير از دور تصوير شهدا را مي ديديم و تصوير چهره خندان شهيد عباس دانشگر بود كه من را نگاه مي كرد. گويا شهيد به من لبخند مي زد و محو لبخند و چهره زيبايش مي شدم و ناخودآگاه به شهيد سلام مي كردم. در خیال خودم فکر می کردم اون فقط یک عکس است که من با لبخندهای زيبايش اُنس گرفته ام. ولی خبر نداشتم همین لبخند، روزي من را با خودش به وادي عشق و نور هدايت خواهد كرد.
يك روز برای ديد و بازديد از اقوام به شهر فيروزكوه رفتیم، بعد از احوال پرسي، فرصتي ايجاد شد تا براي اینکه حال و هوای مان را عوض کنیم، به پارك برويم. يك ساعتي تا غروب آفتاب مانده بود.
همراه مادر شوهرم و فرزندم كه فقط دو سالش بيشتر نبود، در پارك حسابي خوش گذرانديم. مدتی که گذشت صداي اذان که بسیار دلنشین و آرامش بخش بود و دل هر مؤمنی را نوازش می داد از مسجد كنار پارك به گوشم رسيد.
مادر شوهرم تا صداي اذان را شنيد، رو به من كرد و گفت: بریم نماز بخونیم.من هم با اكراه قبول كردم. سال هاي قبل نمازهایم را بهتر می خواندم، ولی چند وقتي بود نسبت به خواندن نماز بي توجه شده بودم.
امّا خدا خواست صدای اذان و گنبد و مناره هاي مسجد که با نور سبزی می درخشیدند؛ منو به سمت اون جا کشاند. با همان مانتویي كه پوشيده بودم و مناسب مسجد رفتن هم نبود؛ دست فرزندم را گرفتم و راهي مسجد شديم.
از پله هاي حیاط مسجد که بالا می رفتم، با خودم فكر مي كردم نکنه با این سرو وضع نشه نماز خوند و اصلاً من رو به مسجد راه ندهند. همينطور در فكر بودم تا اینکه وقتی آخرین پله را آمدم بالا، یک دفعه سرم را كه بلند کردم عکس یک شهید با لبخند يك سمت در و تصوير شهید ديگري با لبخند را سمت ديگر دیدم، ناگهان پاهايم بي حس شد. آنقدر محو تصوير لبخند دو شهید شدم كه با خود گفتم: من با این سر و وضع اومدم مسجد و شهدا به من لبخند می زنند! حس عجیبی بود، انگار دو شهید به استقبال من آمده بودند تا به من خوش آمد بگويند. شهید محسن حججی و شهید عباس دانشگر بودند.
...
#ادامه_دارد
📗
نویسنده: مصطفی مطهری نژاد
#خاطرات_جدید
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
۱
✅ مجموعه جدید خاطرات و محبّت های شهید عباس دانشگر
💠 خانم فاطمه طهورا طباطبایی از استان سمنان :
✍
هر گاه مي خواستم براي خريد به مركز شهر سمنان بروم، به خاطر فاصله زیاد باید با سواری مي رفتم ، در مسير از دور تصوير شهدا را مي ديديم و تصوير چهره خندان شهيد عباس دانشگر بود كه من را نگاه مي كرد. گويا شهيد به من لبخند مي زد و محو لبخند و چهره زيبايش مي شدم و ناخودآگاه به شهيد سلام مي كردم. در خیال خودم فکر می کردم اون فقط یک عکس است که من با لبخندهای زيبايش اُنس گرفته ام. ولی خبر نداشتم همین لبخند، روزي من را با خودش به وادي عشق و نور هدايت خواهد كرد.
يك روز برای ديد و بازديد از اقوام به شهر فيروزكوه رفتیم، بعد از احوال پرسي، فرصتي ايجاد شد تا براي اینکه حال و هوای مان را عوض کنیم، به پارك برويم. يك ساعتي تا غروب آفتاب مانده بود.
همراه مادر شوهرم و فرزندم كه فقط دو سالش بيشتر نبود، در پارك حسابي خوش گذرانديم. مدتی که گذشت صداي اذان که بسیار دلنشین و آرامش بخش بود و دل هر مؤمنی را نوازش می داد از مسجد كنار پارك به گوشم رسيد.
مادر شوهرم تا صداي اذان را شنيد، رو به من كرد و گفت: بریم نماز بخونیم.من هم با اكراه قبول كردم. سال هاي قبل نمازهایم را بهتر می خواندم، ولی چند وقتي بود نسبت به خواندن نماز بي توجه شده بودم.
امّا خدا خواست صدای اذان و گنبد و مناره هاي مسجد که با نور سبزی می درخشیدند؛ منو به سمت اون جا کشاند. با همان مانتویي كه پوشيده بودم و مناسب مسجد رفتن هم نبود؛ دست فرزندم را گرفتم و راهي مسجد شديم.
از پله هاي حیاط مسجد که بالا می رفتم، با خودم فكر مي كردم نکنه با این سرو وضع نشه نماز خوند و اصلاً من رو به مسجد راه ندهند. همينطور در فكر بودم تا اینکه وقتی آخرین پله را آمدم بالا، یک دفعه سرم را كه بلند کردم عکس یک شهید با لبخند يك سمت در و تصوير شهید ديگري با لبخند را سمت ديگر دیدم، ناگهان پاهايم بي حس شد. آنقدر محو تصوير لبخند دو شهید شدم كه با خود گفتم: من با این سر و وضع اومدم مسجد و شهدا به من لبخند می زنند! حس عجیبی بود، انگار دو شهید به استقبال من آمده بودند تا به من خوش آمد بگويند. شهید محسن حججی و شهید عباس دانشگر بودند.
...
#ادامه_دارد
📗
نویسنده: مصطفی مطهری نژاد
#خاطرات_جدید
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
✅ مجموعه جدید خاطرات و محبّت های شهید عباس دانشگر
۲
💠 ادامه خاطره خانم فاطمه طهورا طباطبایی از استان سمنان
...
✍
... دو شهید مدافع حرمی که به خواست خدا نگاهشون درمان دردم شد. سریع رفتم آرایشم را پاک کردم، چادر نماز را برداشتم و با گریه به نماز ايستادم. در نماز همش در اين فكر بودم كه شهدا آمده اند تا دست من را بگيرند و به سمت نور هدايتم كنند. تصوير دو شهيد در نماز مدام جلوي چشمانم بود. عجیب بود، حضورشان را كنارم حس مي كردم. انگار روي آسمان سير مي كردم و در اين دنيا نبودم. حال و هوای غریبی بود که تا به حال هیچ وقت آن را تجربه نکرده بودم.
قلب من مي تپيد و سرشار از بيم و اميد بود.
از خاطرم گذشت، شهيد عباس دانشگر، همان شهيدي كه هر روز از داخل خودرو سواری به او سلام مي كردم. شهيد دانشگر اينجا هم همراهم است. خیلی گریه کردم و از دو شهيد خواستم به دورانی برگردم که چادر سر مي کردم.
آن شب تصميم مهمي گرفتم، با خود عهد کردم كه بنده خوب خدا باشم.
مثل روز برايم روشن است كه به لطف خدا و عنايت حضرت زهرا(سلامالله علیها) و با نگاه لبخند دو شهيد، به سمت قلّه سعادت و معنویت و رحمت الهي حرکت کردم و الان حدود پنج سال است كه چادر سر می کنم و تلاش مي كنم كه نمازهايم را به موقع بخوانم.
هر جا تصوير هر شهیدي را که مي بينم به او سلام می کنم.
تصوير دو شهيد را در خانه روي ديوار نصب كردم و هر روز با لبخندشان، به زندگي لبخند مي زنم.
هر موقع محبت شهدا را در آن شب تاريخي زندگي ام مرور مي كنم، خوب مي دانم كه لبخند دو شهید من را نجات داد و تحولي در مسير زندگي ام ايجاد شد، امیدوارم لبخند شهیدان روزی همه بشود و زندگی شان همواره پر از طراوت حضور شهدا باشد.
📗
نویسنده: مصطفی مطهری نژاد
✨️#خاطرات_جدید
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
.
✅ مجموعه جدید خاطرات و محبّت های شهید عباس دانشگر
۵
💠 ادامه خاطره آقای محمد جواد رضایی از استان خراسان رضوی
...
✍
بار اول که این خواب را دیدم، موضوع را جدی نگرفتم و در دل خودم گفتم: اين فقط يك خواب بود و به آن اهمیتی ندادم؛ تا اینکه دیشب دوباره همان خواب برای من تکرار شد و شهدا دوباره در خواب وساطت شما را كردند.
امروز صبح که در جلسه دادگاه حاضر شدم نمی دانستم باید مشکل کدام بنده خدا را در کدام پرونده حل بکنم؛ تا اینکه شما و مادرت که وارد جلسه دادگاه شدید، من حضور شهید دانشگر را در جلسه دادگاه حس کردم.
وقتی متوجه شدم که درخواست شهید کمک به اثبات بی گناهی شماست، اول صبر کردم ببینم روند جلسه دادگاه چطور پیش می رود تا بعد کاری بکنم. وقتی دیدم شما مدرکی برای بی گناهی ات ارائه ندادی؛ به چهار نفر متهم فشار آوردم تا حق و حقیقت مشخص شود.
قاضی رو کرد به من و گفت: هر وقت در خواب، رفیق شهیدت عباس دانشگر را دیدی، سلام من را به ایشان برسان و بگو: مأموریت شما انجام شد.
بعد از حرف هاي قاضي، مات و مبهوت نگاهش مي كردم و در ذهنم متحيّر از اين بودم كه شهدا چطور واسطه گري كردند و اين چنين گره مشكل من باز شد. هنوز باورم نمي شد از آنچه كه قاضي برايمان گفته بود، در افكار خود غوطه ور بودم كه با صداي مادرم به خود آمدم.
بعد از طی مراحل اداری که آزاد شدم و به خانه رفتم، دیدم تصویر شهید بالای کمد طوری قرار گرفته است که انگار شهید دارد با لبخندش با من حرف می زند و می گوید ديدي آقا علی ابن موسی رضا علیه السلام مشکلت را حل کرد.
با خود فكر مي كنم كه چطور شد از بين آن همه تصوير شهدا، كنار شهداي گمنام، تصوير شهيد عباس دانشگر روزي من شد.
براستي شهدا در اين دنيا از طرف خدا چه مأموريتي دارند؟
من كه از قبل پيش سه شهيد گمنام نرفته بودم و شهيد دانشگر را نمي شناختم، پس چرا شهدا من را به عنوان دوست خود انتخاب كردند؟!
زمان زیادی گذشت تا جواب سوالم را فهمیدم. من به خاطر خدا، رفاقتم را با چهار نفری که راه و رسم درستی نداشتند، قطع کردم و خدا خوب جوابم را داد و چهار نفر از بندگان صالح خود را جایگزین آن ها کرد که راه و رسم شان الهی است و در رفاقت هم ذره ای برای من کم نمی گذارند. به لطف خدا حالا من چهار رفیق آسمانی دارم که با دنیا عوضشون نمی کنم.
الحمدللّه از آن به بعد در مسیر شهدا و ادامه دهنده راه شهدا هستم. هر هفته شب های جمعه به همراه دوستانم کنار حرم مطهر امام رضا علیه السلام تصاویر شهید دانشگر را همراه شکلات بسته بندی می کنیم و بین زائرین حرم امام رضا علیه السلام توزیع می کنیم.
شهیدان همه بزرگوارند و ما مدیون خون تک تک شهدا هستیم.
هر فردی با یک شهید مأنوس می شود. من هم با شهید عباس دانشگر اُنس گرفتم و به خاطر اين اتفاق عجیب كه در زندگی ام رُخ داد به همه توصیه می کنم حتماً در زندگی شان یک رفیقِ شهید داشته باشند.
رفیق شهید کسی است که اگر مشکلی در زندگی دارید، اگر درد دلی دارید وقتی با رفیق شهیدتان در میان می گذارید، احساس می کنید یک رفیقِ آسمانی و پشتیبان قوی دارید که خوب به حرف هایتان گوش می دهد و برای رفع مشکلات تان تلاش می کند، البته رفاقت دو طرفه است. ما هم باید براي شهدا هدیه معنوی بفرستيم.
📗
نویسنده: مصطفی مطهری نژاد
#خاطرات_جدید
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
✅ مجموعه جدید خاطرات و محبّت های شهید عباس دانشگر
۶
💠 خانم سالگ بیدختی از بستگان شهید - استان سمنان
...
✍
بعد از شهادت عباس دانشگر، ارادت و علاقه خاصی به او پیدا کردم.
نوروز سال 1402 نزديك بود. در کنار اتاق، سفره هفت سيني روي ميز چيدم. برای اینکه در سال جديد بیشتر به یاد شهدا باشم؛ تصمیم گرفتم قاب تصویر شهید عباس دانشگر که روی دیوار خانه نصب بود را کنار سفره هفت سین بگذارم تا هر بار که چهره شهيد را می بینم صلواتی به روح شهید هدیه کنم.
خیلی برایم مهم بود که سال جدید را با ياد شهيد آغاز نمایم تا ان شاءالله در سال نو محبت هاي شهيد شامل حالم شود.
ایّام عيد بود و مهماناني براي عرض تبريك به خانه ما می آمدند. آن ها وقتي چهره لبخند زيباي شهيد را مي ديدند، لحظاتي محو تماشاي او می شدند.
دو هفته ای كه از شروع سال جدید گذشت و عيد ديدني ها تمام شد، سفره هفت سین را جمع کردم؛ نيّت ام این بود که تصوير شهید را دوباره روی دیوار نصب كنم اما ترديد داشتم اگر عکس شهید روی میز باشد، بیشتر به یادش هستم يا روي ديوار. بالاخره تصميم گرفتم، تصوير شهید روی میز بماند.
چند روزي گذشت،يك شب در عالم رؤيا دیدم شهید عباس دانشگر جلوي در خانه مان با همسرم مشغول صحبت است؛ متوجه شدم قرار است مراسمی برگزار شود. کنجکاو شدم که مجلس قرار است كجا برگزار گردد، همين باعث شد تا جلوی در بروم.
با تعجّب دیدم مردم زیادی از كوچك و بزرگ در خیابان هاي اطراف خانه مان حضور دارند. حيرت زده شدم كه قرار است چه اتفاقي بيافتد؛ ناگهان ديدم سفره هایي بزرگ پهن شد.
از دور دیدم خانم هایی مثل فرشته هاي آسماني که صورتشان کاملاً پوشیده بود، سینی هایی از غذا را كه روی سرشان بود، در سفره مي چینند.
از عظمت و شکوه مجلس دلم لرزید. نمي دانستم چه كاري بايد انجام دهم. فقط اطرافم را خيره خيره نگاه مي كردم و مات و مبهوت بودم.
در همان عالم رؤيا با خود گفتم كه باني اين سفره پر خير و بركت چه كسي است كه لحظاتي بعد جواب سؤالم را گرفتم، ديدم همه خادمين و خدمتگزاران از شهید عباس دانشگر دستور می گيرند.
متوجه شدم برگزار کننده پذیرایی این مراسم بزرگ، شهید عباس دانشگر است. از خوشحالی از خواب بیدار شدم.
📗
نویسنده: مصطفی مطهری نژاد
#خاطرات_جدید
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯