خادم الشهدا(عباس دانشگر۳۰)
قسمت بیست و چهارم: مرا قبول می کنی؟ همینطور که غرق فکر بودم ... همون طلبه افغانی جلو اومد و با ش
قسمت بیست و پنجم:
خدا، هویت من است
توی صحن، دو رکعت نماز شکر خوندم و وارد شدم ... هر قدم که نزدیکتر میشدم ... حس عجیبی که درونم شکل گرفته بود؛ بیشتر میشد ... تا لحظهای که انگشتهام با شبکههای ضریح گره خورد ...
به ضریح چسبیده بودم ... انگار تمام دنیا توی بغل من بود!
دیگه حس غریبی نبود ... شور و شوق و اشتیاق با عشقی که داشت توی وجودم ریشه میکرد؛ گره خورده بود.
در حالی که اشک بیاختیار از چشمهام سرازیر میشد و در آغوش ضریح، محو شده بودم؛
بیاختیار کلماتی که از درونم میجوشید رو تکرار میکردم:
اشهد ان لا اله الا لله
اشهد ان محمد رسول لله
اشهد ان علیا ولی لله
و اشهد ان اولاده حجج لله
ناگهان کنار ضریح غوغایی شد!
همه در حالی که بلند صلوات میفرستادن به سمتم میومدن و با محبت منو در آغوش میگرفتن ... صورتم رو میبوسیدن و گریه میکردن.
خادمها به زحمت منو از بین جمعیت بیرون کشیدن و بردن ... اونها هم با محبت سر و صورتم رو میبوسیدن و بهم تبریک میگفتن ... یکی شون با وجد خاصی ازم پرسید: پسرم اسمت چیه؟
سرم رو با افتخار بالا گرفتم و گفتم:
خدا، هویت منه ... من عبدلله، سرباز 17ساله فاطمه زهرام ...
کلیک کنید
https://eitaa.com/khademoshohadajahrom
قسمت بیست و ششم:
عقیق یمنی
وقتی این جمله رو گفتم ... یکی از خادم ها که سن و سالی ازش گذشته بود ... در حالی که میلرزید و اشک میریخت، انگشترش رو از دستش در آورد و دست من کرد و گفت:
"عقیق یمن، متبرک به حرم و ضریح امام حسین و حضرت ابالفضله ... انگشتر پسر شهیدمه ... دو سال از تو بزرگتر بود که شهید شد ... اونم همیشه همین طور محکم، میگفت: افتخار زندگی من اینه که سرباز سپاه اسلام و سرباز پسر فاطمه زهرام."
خورشید تقریبا طلوع کرده بود که با ادای احترام از حرم خارج شدم.
توی راه تمام مدت به انگشتر نگاه می کردم و به خودم میگفتم: این یه نشانه است ... هدیه از یه شهید و یه مجاهد فی سبیللله ... یعنی اهل بیت، تو رو بخشیدن و پذیرفتن ... تو دیر نرسیدی!
حالا که به موقع اومدی، باید جانانه بجنگی ... و مثل حر و صاحب این انگشتر، باید با لباس شهدا، به دیدار رسول خدا و اهلبیت بری.
این مسیری بود که انتخاب کرده بودم ... برگشت به کشوری که بیشتر مردمش وهابی هستند ... زندگی در بین اونها و تبلیغ حقیقتی که با سختی تمام، اون رو پیدا کرده بودم.
در آینده هر بار که پام رو از خونه بیرون بگذارم؛ میتونه آخرین بار من باشه ... و هر شب که به خواب میرم، آخرین شب زندگی من.
من هیچ ترس و وحشتی نداشتم ... خودم رو به خدا سپرده بودم ... در اون لحظات فقط یک چیز اهمیت داشت ... چطور میتونستم به بهترین نحو، این وظیفه سخت رو انجام بدم ... چطور میتونستم برای امامم، بهترین سرباز باشم ... و این نقطه عطف و آغاز زندگی جدید من بود...
ادامه داستان..
https://eitaa.com/khademoshohadajahrom
آیت الله بهاءالدینی (ره):
✍روز قیامت نیکیهایمان را به محبوبترین فرد زندگیمان نخواهیم داد!
اما مجبور میشویم به کسی نیکیهایمان را بدهیم که از او متنفر بودیم و غیبتش را کردیم! گناه خصوصا حقالناس، اوج حماقت است نه زرنگی!
زرنگی در بندگی خداست
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
#بهمابپیوندید
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
♡﴿ خادم الشهدا شهرستان جهرم🕊⃟✨」
╭═━⊰🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃⊱━═╮
@khademoshohadajahrom
╰═━⊰🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃⊱━═╯
میخوام خودتون من رو توی قبر بگذارید همون جا برام دعا کنید و از شهادت من راضی باشید. دلم نمیخواد دشمن اشک شما را ببینه و فکر کنه تونسته دلتون رو بلرزونه و خوشحالی کنه.
میدونم عاطفه مادری چیزی نیست که بشه جلوش رو گرفت ولی مدام با خودت بگو داری امانت الهی رو برمیگردونی، گریه رو بذار برای خلوت و تنهایی.
دور از چشم بقیه گریه کن
#شهیدمحمدمعماریان
#کتاب
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
#بهمابپیوندید
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
♡﴿ خادم الشهدا شهرستان جهرم🕊⃟✨」
╭═━⊰🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃⊱━═╮
@khademoshohadajahrom
╰═━⊰🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃⊱━═╯
9.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 باید کیف و لذتت از عبادت دیده بشه!!!
🔰#استاد_پناهیان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
#بهمابپیوندید
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
♡﴿ خادم الشهدا شهرستان جهرم🕊⃟✨」
╭═━⊰🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃⊱━═╮
@khademoshohadajahrom
╰═━⊰🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃⊱━═╯
🚩 السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)
💠 جلسه هفتگی قرارگاه خادم الشهداء شهرستان جهرم
📆 امشب، یکشنبه ۲۵ تیرماه
🕣 ساعت ۸:۳۰
🔰 کمی حال خوب در کنار آدمهای خوب
🔹شما هم دعوت هستید
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
#بهمابپیوندید
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
♡﴿ خادم الشهدا شهرستان جهرم🕊⃟✨」
╭═━⊰🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃⊱━═╮
@khademoshohadajahrom
╰═━⊰🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃⊱━═╯
●آقا امیرالمؤمنین(علیهالسلام):
با درد خود بساز، چندان كه با تو سازگار است.
| نهجالبلاغه،حکمت۲۷
امیرالمومنین عليه السلام در اين گفتار حكمتآميز خود به يك اصل مهم بهداشتى و درمانى اشاره مىكند مىفرمايد: «با بيمارىات بساز مادامى كه با تو همراهى مىكند»؛ (امْشِ بِدَائِكَ مَا مَشَى بِكَ) . اشاره به اينكه تا زمانى كه بيمارى فشار شديد نياورده بگذار بدنت بدون نياز طبيبان و دارو آن را دفع كند. اين مسئله شايد در آن روز كه امام اين را مىفرمود روشن نبود؛ اما امروز روشن است كه بدن خود داراى نيروى دفاعى است و هرگاه بيمارى با استفاده از قدرت دفاعى بدن از بين برود هم زيانهاى دارو و درمان را ندارد و هم بدن را تقويت كرده و براى آينده بيمه مىكند. البته هرگاه نيروى دفاعى بدن عاجز بماند بايد با استفاده از طبيب و دارو به كمك او شتافت تا بيمارى را دفع كند. اضافه بر اين بسيارى از بيمارىها دورانى دارد كه با پايان دورانش خود به خود دفع مىشود. از اين گذشته انسان وقتى در مقابل بيمارى تسليم مىشود و با مختصر ناراحتى در بستر مىخوابد به خودش تلقين بيمارى مىكند، تلقين خود اثر تخريبى دارد. به عكس اگر برخيزد و كار روزانۀ خود را ادامه دهد عملا تلقين سلامت كرده و در روح او بسيار مؤثر است. اين نكته امروز بر همه روشن است كه هر دارو هرچند اثر درمانى داشته باشد، زيانى نيز با خود همراه دارد. در حديثى از امام كاظم عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «لَيْسَ مِنْ دَوَاءٍ إِلَّا وَ هُوَ يُهَيِّجُ دَاءً وَ لَيْسَ شَيْءٌ فِي الْبَدَنِ أَنْفَعَ مِنْ إِمْسَاكِ الْيَدِ إِلَّا عَمَّا يُحْتَاجُ إِلَيْهِ؛ هيچ دارويى نيست مگر اينكه دردى را تحريك مىكند و هيچ چيز در بدن سودمندتر از امساك جز نسبت به چيزى كه به آن نياز دارد نيست». در حديث ديگرى از همان امام عليه السلام مىخوانيم: «ادْفَعُوا مُعَالَجَةَ الْأَطِبَّاءِ مَا انْدَفَعَ الْمُدَاوَاةُ عَنْكُمْ؛ از معالجۀ طبيبان پرهيز كنيد تا زمانى كه بيمارى به شما فشار نياورده است»
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
#بهمابپیوندید
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
♡﴿ خادم الشهدا شهرستان جهرم🕊⃟✨」
╭═━⊰🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃⊱━═╮
@khademoshohadajahrom
╰═━⊰🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃⊱━═╯