📔 #به_رنگ_خاک (35) | خاطرات شهید سید محمد حسین علم الهدی
✍️ بعد از بیست روز آمده بود خانه.
بچه ها که صدایش را شنیدند، به دو آمدند.
از سر وکولش بالا می رفتند و جایزه می خواستند!
سیدحسین همه را حلقه کرد دور خودش.
ازشان خواست سوره هایی را که در این مدت حفظ کرده بودند، بخوانند.
قرآن خواندنشان که تمام شد، با هم رفتند توی حیاط.
سیدحسین موتورگازی را روشن کرد.
یکی یکی می پریدند ترک اش.
می رفتند توی کوچه دور می زدند و برمی گشتند.
صدای خنده های از ته دل شان کوچه را برداشته بود.
🌷شادی روح امام و شهدا، صلوات
#شهید_علم_الهدی
#شهدای_هویزه
#سبک_زندگی_شهدا
https://eitaa.com/khademshohada_anar
📔 #به_رنگ_خاک (38) | خاطرات شهید سید محمد حسین علم الهدی
✍️ بنی صدر معتقد بود جنگ را فقط باید ارتشی ها پیش ببرند،
آن هم به روش کلاسیک.
این بود که به نیروهای مردمی یک فشنگ هم نمی داد.
سیدحسین در این وضعیت در هویزه و وسط دل دشمن ایستادگی می کرد.
چند روز قبل از عملیات، نامه ای به آیت اللّه خامنه ای و دکتر چمران نوشت که:
«اینجانب سیدحسین علم الهدی، به همراه شصت ودو پاسدار که
بیست و یک نفرشان بدون سلاح هستند، تا آخرین قطرۀ خون
مقاومت خواهیم کرد. اسلحه ما بیست عدد کلاش و دو عدد
آرپی جی است که یکی اش هم خراب است... . »
🌷شادی روح امام و شهدا، صلوات
#شهید_علم_الهدی
#شهدای_هویزه
#سبک_زندگی_شهدا
https://eitaa.com/khademshohada_anar