eitaa logo
خادمین شهدا هرمزگان(خواهران)
1.3هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
587 ویدیو
20 فایل
این کانال به واحد خواهران کمیته مرکزی خادمین استان هرمزگان اختصاص دارد و اخبار و اطلاعات مربوط به خادمی در این کانال بار گزاری می شود... . @Khahar_khadem_hrm
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 به اذن امام بود که تیر بر گلو نشست و سنگ بر پیشانی؛ تا اجازت نداده اند، بر خاک کربلا نتوانی نشست ... #علی_اکبربقائی.. 🔸دل تنگِ حَرمت گشته دوباره... . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
🔸ما چوب بی خیالی مان را می خوریم..!! و چقدر تاسف دارد؛ که انتظار ما در واژه ها خلاصه می شود!! #دل_هوای_گریه_دارد!! . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
. 🔸حکایت این نوشتن ها و خواندن ها را می دانی؟! حکایتش شهداست... خواندنی که مکث و در آن نباشد؛ چه سود!!! ما قرار است راهی را که شهدا به ما سپرده اند به سرانجام برسانیم... و شهدا ما را خود انتخاب کرده اند؛ امانتدار خوبی باشیم، راه را بشناسیم و برویم...!!! . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
. 💠 تنهای تنها؛ کتاب خاطرات شهید علی(مهران) بلورچی شهید دفاع مقدس . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
خادمین شهدا هرمزگان(خواهران)
. 💠 #پرسه_در_کوچه_باغ_کتاب #معرفی_کتاب تنهای تنها؛ کتاب خاطرات شهید علی(مهران) بلورچی شهید دفاع م
. 🔸 مرتضی قاضی که کتاب به کوشش او گردآوری شده در قسمتی از مقدمه کتاب نوشته است: جرات نزدیک شدن به علی و زندگی اش را به خودم نمی‌دادم. حتی زمانی که مسئول گروه کنگره شهدای دانشگاه صنعتی شریف شدم، با بچه‌ها در مورد همه شهدا تحقیق کردیم، ولی پرونده علی آنقدر پر و پیمان بود که فکر می‌کردیم نباید به این زودیها سراغش برویم. اما زندگی علی خیلی وقت‌ها ذهنم را مشغول می‌کرد. مخصوصاً که چند سال بعد زندگی مادر علی را در کتاب «محله‌های زندگی» خواندم. سال ۱۳۸۹ نوشتن کتابی در مورد سه نفر از دوستان علی که در مرکز تحقیقات جنگ راوی گری کرده بودند، به من سپرده شد. شهیدان «حمید صالحی»، محسن فیضی» و «حسین جلایی پور». دو نفر از این شهدا، حمید صالحی و محسن فیضی به همراه شهید حسن کریمیان و «منصور کاظمی»، شب ۱۲ اسفند ۱۳۶۵ کنار علی در شلمچه شهید شده بودند. زندگی این بچه‌ها که همه دانش آموزان دوره سه مدرسه مفید بودند، آن قدر در هم تنیده بود که برای نوشتن زندگی حمید و محسن و حسین، مطالب فراوانی در مورد زندگی علی بلورچی هم جمع آوری کردم. این مطالب به قدری بود که این امکان را برایم فراهم کرد بتوانم یک کتاب مستقل برای خود علی بنویسم. مسئله دیگری که من را به انجام این کار بسیار ترغیب کرد، فیلمی‌بود که از علی و دوستانش باقی مانده. فیلمی‌از آخرین جلسه هفتگی بچه‌های دوره سه مدرسه مفید چند هفته پیش از شهادتشان که در آن علی بلورچی مطلب عجیبی را در مورد انتخاب شهادت بیان کرده و هر کسی را به فکر فرو می‌برد. دیدن این فیلم که در آن حرف‌های علی محور جلسه است، باعث شد که احساس کنم علی و روحیاتش را بیشتر شناخته‌ام… در قسمتی از متن کتاب هم از زبان مادر شهید آمده است: اولین روزی که مرگ بر شاه گفتم، محرم بود. اعلامیه‌های امام را که می‌خواندم، حرف‌های دلنشین و درستی بودند. زبان امام، زبان خودمان بود. احساس می‌کردم قلب و دلم با امام است. دیگر با بچه‌هایم همراه شده بودم. تظاهراتی نبود که از دستمان برود. با آنها جلسات کانون توحید هم می‌رفتیم. برنامه سخنرانی‌ها را توی تظاهرات اعلام می‌کردند. مدتی بعد از انقلاب هم این جلسات ادامه داشت. سخنرانیهای کانون توحید من را با شریعتی و مطهری آشنا کرد. کتاب‌هایشان را می‌گرفتم و با مهتاب می‌خواندم. کتاب‌ها برای مهران سنگین بود. مهران کمتر می‌خواند. حجاب هم گذاشته بودم. من قبل از این که با حسین ازدواج کنم، بهایی بودم. وقتی با حسین ازدواج کرده بودم، اقوامش فکر می‌کردند برای آن که بتوانم با حسین ازدواج کنم، مسلمان شده ام. بعدها وقتی رفتار و طرز فکر مهتاب و مهران را می‌دیدند، تعجب می‌کردند که شباهتی به پدرشان ندارند... . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
. 💠 شدن ؛ حالِ این ماست... ؛ برای این نَفَس های ، دعا کنید!! . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
. 🔹 به دور از هم؛ می توان به رسید..!! به دور از دیگران هم؛ می شود بود و کار خوب کرد... گاه چقدر می کنیم، برای انجام یک کار خوب ...!!! . 🔸مثل شهدا باشیم و بدانیم اگر برای خداست؛ گفتن برای چه... . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
. 💠 هر که می خواندیم، باید برای بچه ها خوانده می شد، این کار او باعث شده بود که بچه های جهاد یاد بگیرند روی ادعیه بیش تر کار کنندهمیشه می کرد که هر دعایی را خواندید، معنی آن را هم نگاه کنید، انسان تا نفهمد چه می گوید ، نمی کندمی گفت: من وقتی از دعا می برم که بدانم با چگونه حرف زده ام
. 💠 ..!! 🔹 در عملیات جوان نوزده ساله ای از گروه روی مین رفته و یک پایش قطع شده بود، او شب تا صبح وسط بود... روز بعد به طور تصادفی او را دیدم؛ باشتاب به طرفش رفتم تا کمکش کنم... فریاد زد: جلو نیا! اینجا پر مین است!نگران نباش! ... نگاهی به شده اش انداختم که در چند متری او افتاده بود و به جمله اش می اندیشیدم: من حالم است! بالاخره راهی به طرفش باز کردم و به کمکش رفتم، وقتی دستش را دور گردنم انداخته بودم و او را به خارج از میدان مین می بردم، شنیدم که ای گنگ با خود داشت. به دقت گوش سپردم، مناجات را شنیدم که می گفت : و... هرچه کردم، نتوانستم جلو اشکم را بگیرم... . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
خادمین شهدا هرمزگان(خواهران)
. 💠 #یک_پایش_قطع_شده_بودو #می_گفت_حالم_خوب_است..!! 🔹 در عملیات #والفجریک جوان نوزده ساله ای از گر
. 🔸شهدا ؛ حال ما که نیست...!! اینجا هم میدانِ دارد، میدان مینِ ؛ که گاه را قطع می کند و گاه را...!! تازه چشم را هم می کند!! را هم از بین می برد...!! گریه دارد حال ما؛ نگرانی دارد! شهدا؛ دست ِزمین خورده ها باشید... 🔸 . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
❤️ #یارب.. کاش #فارغ از همه ی این #پست گذاشتن ها و پست خواندن ها کمی فقط #بنده می شدیم... #یا_رفیق_من_لا_رفیق_له . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
. 💠 حـــالِ خــَرابِ مارا خوب کن ؛ بِاَبی اَنتَ وَ اُمی یاحـســـین... . کمیته خادمین هرمزگان @khademineshohadahormozgan
. 🔹 اَللهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ... خدایا هر اسیری را آزاد گردان... . 🔸خیلی وقت است که دنیا شده ام؛ می کنی؟! . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
. 🔸روزه می گیریم و در حفظ ظاهر آن که امساک و خودداری از خوردن و آشامیدن و سر زیر آب بردن و کارهایی که سبب بطلان روزه می شود، دقیق و مراقب هستیم... اما راجع به باطن آن که امساک قلب از توجه به غیر خدا و پرهیز دادن روح از تمایل به اهواء نفسانی است اعتنا و مراقبتی نداریم... . 🔹سهم مافقط از روزه ها؛ شدنخوردن..!! . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
. بوي سيبِ حرم از سمتِ سحر مي آيد قطعِ اين فاصله از دستِ تو بر مي آيد حسن لطفی . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
. 🔸خدایا؛ تو مرا می خوانی، ولی من رو بر می گردانم؛ تو به من محبت می کنی، ولی من با تو دشمنی می کنم... نعمت می دهی، ولی من نمی پذیرم... . 🔹 ..!! . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
. 💠 #شهید_محمد_امین_کریمیان #مدافع_حرم . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan .
خادمین شهدا هرمزگان(خواهران)
. 💠 #شهید_محمد_امین_کریمیان #مدافع_حرم . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan .
. 🔸فرازی از وصیت نامه شهید.. اینجانب محمدامین کریمیان بهنمیری چون قصد عزیمت به سوریه جهت جهاد علیه دشمنان اهل‌بیت(ع) را دارم و احتمال کشته شدن در راه دفاع از حریم آل‌الله وجود دارد، چند خطی به‌ عنوان وصیت می‌نویسم. اولاً به همه مردم شریف و شهیدپرور ایران عرض می‌کنم؛ افتخار می‌کنم که در خدمت برادران فاطمیون هستم. مردم شریفی که برای رضای خدا جان خود را کف دست گرفتند و از حرم بی‌بی زینب(س) دفاع می‌کنند و اگر برای خانواده‌ام مشقت نداشت به خانواده‌ام می‌گفتم مرا در مزار شهدای فاطمیون دفن کنند. اگر کسی می‌خواهد بداند تابع و مرید شهدا است باید مطیع این سید بزرگوار باشد. ثانیاً خدمت مردم شریف ایران عرض می‌کنم آتش‌افروز فتنه و اعوان ‌و انصارش خائن به انقلاب هستند و اگر کسی ذره‌ای ارادت به این شخص‌ها را دارد زیر تابوت مرا نگیرد. در ادامه به تمام برادران عرض می‌کنم حضرت آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای(حفظه الله علیه) ولی امر تمام مسلمین جهان است. اگر کسی می‌خواهد بداند تابع و مرید شهدا است باید مطیع این سید بزرگوار باشد. دیدن روی حسین(ع) تمام هستی من است سخنی با پدر و مادرم من زندگی با شما را دوست دارم اما زندگی در کنار حسین(ع) تمام آرزوی من است، من دیدار روی شما را دوست می‌دارم، اما دیدن  روی حسین(ع) تمام هستی من است. اگر فرزند خوبی برای شما نبوده‌ام به خاطر شهدا از من بگذرید، در سوگ من از خدا شکایت نکنید، چراکه آرزوی هر کسی شهادت در راه خدا و حسین فاطمه(ع) است و من هم جز جان ناقابلم چیزی برای حسین فاطمه(ع) نداشته‌ام. برایم سخت شده بود وقتی می‌دیدم از شهدا فقط اسم‌شان به‌جامانده. پدر و مادر عزیزم! زندگی برایم سخت شده بود وقتی می‌دیدم از شهدا فقط اسم‌شان به‌جامانده و آرمان‌های شهدا تقریباً مرده بود. دنیا بدون شهدا و لگد کردن خون شهدا از مردن برای من سخت‌ترن بود وقتی برادر به برادر رحم نمی‌کند، حجاب‌ها به بهانه آزادی رعایت نمی‌شود، شکم‌ها از حرام پر می‌شود و همه و همه مهدی(عج) فاطمه را تنها گذاشته‌اند دیگر نمی‌توانم دنیا را تحمل‌ کنم.. . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
. جوان باید به داد ملت خود برسد... #امام_خامنه_ای . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
. 🔸یک سحر کافی ست اگر دریابی؛ فقط یک سحر... . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
. 🔸فَقَدْ اَفْنَیْتُ بالتَّسْویفِ وَ الْامالِ عُمری... من عمرم را به امروز و فردا کردن و آرزوهای نابود ساختم... ... . 🔹آرزوهایی که شدند برای رسیدن، شناختن و درک حضورت ای خدا... . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
.  🔹راه از گرفتاری ها؛ منحصر است به دعا کردن در ، برای ولیّ عصر ؛ نه دعای همیشگی و زبان... بلکه دعای با و صدق نیّت و همراه با ... . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
. 💠 شهید احمد علی نیری 🔸محل شهادت:اروند 🔹عملیات والفجر 8 . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
خادمین شهدا هرمزگان(خواهران)
. 💠 شهید احمد علی نیری 🔸محل شهادت:اروند 🔹عملیات والفجر 8 . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohad
. 💠شهید احمد علی نیری در تابستان 1345 در روستای آینه ورزان دماوند چشم به جهان گشود. از همان زمان کودکی به حق الناس و نماز اول وقت بسیار حساس بود. در مقابل معصیت و گناه واکنش نشان می داد و همه میدانستند که اگر درمقابل او غیبت کسی را بکنند با آنها برخورد  سختی خواهد کرد.. 🔹او یکی ازشاگردان خاص ایت الله حق شناس بود. آن هنگام که این استاد برجسته اخلاق ،برای تشییع پیکر احمد علی به مسجد امین الدوله آمده بودند کرامات وخاطرات عجیبی از این بنده مخلص خدا بیان کرده ودر باره ایشان اظهار داشتند:  آه آه ،آقا،در این تهران بگردید ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه؟! 🔸 ایشان در مجلسی که بعد از شهادت احمد علی  داشتند بین دونماز،سخنرانیشان را به این شهید بزرگوار اختصاص داده وبا آهی از حسرت که در فراق احمد بود بیان داشتند: این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم از احمد پرسیدم چه خبر؟به من فرمود:تمام مطالبی که (از برزخ و..)می گویند حق است .از شب اول قبر وسوال و..اما من را بی حساب وکتاب بردند.. رفقا ،ایت الله بروجردی حساب وکتاب داشتند. اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود. چه کرد که به اینجا رسید..! 🔹شهید احمد علی نیری  در تاریخ 1364/11/27 در طی عملیات والفجر8 به آرزوی دیرینه اش رسید وبه لقاء الله پیوست. یکی از دوستانش که شاهد لحظات  قبل از شهادت ایشان بود چنین نقل می کند:  در لحظه شهادت ترکشی به پهلوش اصابت کرد .. وقتی به زمین افتاد از ما خواست که اورا بلند کنیم وقتی روی پاهایش ایستاد رو به سمت کربلا دستش را به سینه نهاد وآخرین کلام را بر زبان جاری کرد السلام علیک یا ابا عبدالله 🔸پیکر شهیداحمدعلی نیری، در هنگام به خاک سپاری دستش به نشانه ادب به اباعبدالله هنوز برروی سینه اش قرار داشت... . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan