🔸 #اخلاص_مهم_است ..
🔹...نمی خواهم #درد_دل کنم ...
دلم می خواهد کسی را بیابم
که بتوانم باهم حرف بزنیم ،
ولی وقتی #نامه می نویسم احساس
می کنم، هم صحبتم را #پیدا کرده ام ...
در فضای ذهنم #دوگروه تصور می کنم ؛ یکی #آدمیان_زمینی و دیگری #شهدای سماوی ،حال هر دو را تا اندازه ای #درک می کنم ...
دلم می خواهد با دسته ی #دوم باشم
ولی #وابستگی هایم به دسته ی اول
مانعم می شود ؛
حتی در #جبهه
حتی در #شب_حمله
حتی در #گرماگرم_حمله
حتی در صدای مهیب #خمپاره ها
کاتیوشاها و #مسلسل ها
و زنجیره ی #تانک ها
و سوزش #گلوله ها
و #تاریکی شب
و غوغای #ملایک
وگمان می کردم که #شهادت؛
باجبهه رفتن #حاصل می شود ...
ولی #اشتباه می کردیم ،که
با #اخلاص رفتن حاصل می شود
با خلوص رفتن #خیلی_مهم است...
#شهید_حجت_الاسلام
#علی_اصغر_نادری...
.
🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊
@khademineshohadahormozgan
صیانه:
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #دوم
غرور یا عزت نفس
اون روز ... پای اون تصویر ... احساس عجیبی داشتم ... که بعد از گذشت 19 سال ... هنوز برای من زنده است ...
مدام به اون جمله فکر می کردم ... منم دلم می خواست مثل اون شهید باشم ... اما بیشتر از هر چیزی ... قسمت دوم جمله اذیتم می کرد ...
بعضی ها می گفتن
مهران خیلی مغروره ... مادرم می گفت... عزت نفس داره ...
غرور یا عزت نفس ... کاری نمی کردم که مجبور بشم سرم رو جلوی کسی خم کنم و بگم ...
- ببخشید ... عذرمی خوام ... شرمنده ام ...
هر بچه ای شیطنت های خودش رو داره ... منم همین طور... اما هر کسی با دو تا برخورد ... می تونست این خصلت رو توی وجود من ببینه ...خصلتی که اون شب ... خواب رو از چشمم گرفت ...
صبح، تصمیمم رو گرفته بودم ...
- من هرگز ... کاری نمی کنم که شرمنده شهدا بشم ...
دفتر برداشتم و شروع کردم به لیست درست کردن ... به هر کی می رسیدم ازش می پرسیدم ...
- دوست شهید داشتید؟ ... شهیدی رو می شناختید؟ ... شهدا چطور بودن؟ ...
یه دفتر شد ... پر از خصلت های اخلاقی شهدا ... خاطرات کوچیک یا بزرگ ... رفتارها و منش شون ...
بیشتر از همه مادرم کمکم کرد ... می نشستم و ازش می خواستم از پدربزرگ برام بگه ... اخلاقش ... خصوصیاتش ... رفتارش ... برخوردش با بقیه ...
و مادرم ساعت ها برام تعریف می کرد ...
خیلی ها بهم می خندیدن ... مسخره ام می کردن ... ولی برام مهم نبود ... گاهی بدجور دلم می سوخت ... اما من برای خودم هدف داشتم ...
هدفی که بهم یاد داد ... توی رفتارها دقت کنم ... شهدا ... خودم ... اطرافیانم ... بچه های مدرسه ... و ... پدرم ...
.
.
ادامه دارد.....
🌷نويسنده:سيد طاها ايماني