#حدیث_روز
🦋امام سجّاد(ع):
دعاى مؤمن از سه حال خارج نيست: يا برايش ذخيره مىگردد، يا در دنيا برآورده مىشود، يا بلايى را كه مىخواهد به او برسد دفع مىكند.
تحف العقول: 280
عجیب است گاهی ما به کسی که در پُست و مقام یا ثروت از ما پیشی گرفته حسادت میورزیم اما هنگامی که کسی: در صف اول #نماز یا در حفظ #قرآن ازما پیشی گرفته، غبطه نمیخوریم و علت آن بسیار واضح است و آن
عشق به دنیا و فراموش نمودن آخرت است.
{ بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ
الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى}
بلکه شما زندگی #دنیا را بر #آخرت ترجیح
میدهید، در حالی که آخرت بهتر و پاینده تر است.
📚:سوره الأعلى۱۷_۱۶
📖 #درمحضرقرآن
🌹 #آیت_الله_بهجت_(ره) 🌹
🔵👈 هماهنگی و #موافقت_اخلاقی بین مرد و زن در محیط خانواده از هر لحاظ و به صورت صد در صد برای غیر انبیاء و اولیاء «علیهم السلام» غیر ممکن است.
🔵👈 اگر بخواهیم محیط خانه گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید #صبر و استقامت و گذشت و چشم پوشی و رأفت را پیشهی خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد.
#نکات_اخلاقی
🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃
1. شباهت #حضرت_مهدی (عج) به #حضرت_محمد صلّی الله علیه وآله
رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:
مهدی از فرزندان من است، اسم او اسم من، کنیهاش کنیه من، و از نظر خَلق و خُلق، شبیهترین مردم به من است. (1)
امام محمد باقر ـ علیهالسّلام ـ فرمودند:
امّا شباهت آن حضرت به جد بزرگوارش محمد مصطفی ـ صلّی الله علیه و آله ـ آن است که ؛
با شمشیر قیام کرده و دشمنان خدا و رسول و ظالمین و طاغوتیان را کشته و به وسیله شمشیر و افتادن ترس در دل دشمنان یاری شده و هرگز پرچم او شکست خورده بر نمیگردد.
💢همه درد و بلای ما این است که ما #غربزده هستیم. ما سالهای طولانی زیر بار غرب بودیم، زیر بار آمریکا بودیم؛ لکن همت کنید برگردید.
امام خمینی (ره)
۱۵ اسفند ۱۳۵۷
بسم الله الرحمن الرحیم
#من_زنده_ام
🔹قسمت نود و چهارم
- گفت: باشگاه ایران کجاست؟
- گفتم: نمیدانم، من دانشآموزم و فقط مسیر مدرسه تا خانه را میدانم.
- باشگاه اروند کجاست؟
- نمیدانم.
- باشگاه اَنکس؟ باشگاه بیلیارد؟ باشگاه قایقرانی؟
با هر نمیدانم آمپرش بالاتر می رفت. از جایش بلند شد و با عصبانیت برگهی «من زندهام» را نشانم داد و گفت: این رمز چیست؟
- این رمز نیست. این دو کلمه است. میخواستم خبر زنده بودنم را به خانوادهام برسانم.
- کسی که تا اینجا میآید یعنی همه چیز میداند، اگر میخواهی جواب ما را با نمیدانم بدهی خبر زنده ماندنت به خانوادهات نمیرسد.
- من از مردن هراسی ندارم. هراس من از زنده ماندن در اینجاست.
هرکدام یک نقش بازی میکردند. یکی عصبانی میشد، آن یکی بهش میگفت آرام باش. یکی میزد، دیگری میگفت نزن. یکی مسخره میکرد و میخندید، آن یکی میگفت نخند. آن بازجوی ایرانی هم کلمه به کلمه حرفهایم را برای آن دو نفر ترجمه میکرد. عصبانیت آن مرد ایرانی بیشتر از آن دو نفر بعثی عراقی بود.
آن دو نفر مسیر سؤالات را به سمت انقلاب و امام و اسلام چرخاندند. لیش الشعب الایرانی ثار و ما راد الشاه؟ (چرا مردم ایران انقلاب کردند و شاه را نخواستند؟)
هنوز سؤالش ترجمه نشده بود که آن یکی افسر بعثی عراقی پرسید: منو ثاروا ضد الشاه؟ (چه کسانی علیه شاه انقلاب کردند؟)
دوباره اولی پرسید: لیش اتحبون الخمینی؟ (چرا خمینی را دوست دارید؟)
باز دومی پرسید: لیش ترفعون صلوات واحدة للرسول و ثلاثة للخمینی؟ (چرا برای پیامبر یک صلوات و برای خمینی سه صلوات میفرستید؟)
من که مورد هجوم سؤالات آنها قرار گرفته بودم، سخنرانی امام یادم آمد که فرمودند: «جنگ فرصتی برای صدور انقلاب است».
احساس کردم من سفیر انقلاب به سرزمین همسایه هستم و تقدیر الهی این مأموریت را برایم رقم زده است. نمیدانم چرا فکر کردم آنها واقعاً نمیدانند و من وظیفهی ارشاد آنها را به عهده دارم. از طرح سؤال آنها خوشحال شدم و با نطق غرایی آنچه را که در کلاسهای عقیدتی مسجد مهدی موعود پای منبرها از قرآن و انقلاب یاد گرفته بودم بیان کردم. فرق بین مستضعف و مسکین، فرق بین اسلام شاه و اسلام انقلابی، استعمار، استکبار و ... را گفتم. خدا میداند چقدر آنها در دل به من خندیدند. بعد از این همه سؤال و جواب به مسخره گفتند: جبتونه ثورة الخمینی؟ (برایمان انقلاب خمینی را آوردهای؟)
سپس پرسید: شنو من تدریبات اتدربتی؟ (چه آموزشهایی دیدهای؟)
- رشتهی علوم تجربیام، درسهای ریاضی، زیستشناسی و شیمی را خوب میشناسم.
- وین خذیتی تدریبات عسکریه؟ (کجا آموزش نظامی دیدهای؟)
- من آموزش نظامی ندیدهام. من عضو هلال احمر هستم.
یکباره افسر بعثی عراقی از جیبش کلت کمریاش را نشانم داد و گفت:
- شنو های؟ (این چیه؟)
- اسلحه
- شنو من اسلحة؟ (چه نوع اسلحهای؟)
- نمیدانم من اسلحه بلد نیستم و اسلحه را نمیشناسم.
- چنچ ما تدرین اظلین حیة، جیش العشرین ملیون للخمینی امسلح؟ ما تدرین عن الاسلحة شیء؟ (مثل اینکه نمیخواهی زنده بمانی، شما جزء ارتش بیست میلیونی خمینی هستید، آن وقت از اسلحه چیزی نمیدانی؟)
در یک حس گم شدهای فرو رفته بودم که فقط سکوت را میطلبید.
مترجم ایرانی گفت: چرا حرف نمیزنی؟ منتظر چی هستی؟
گفتم: منتظرم که خدا به من رحم کند.
خودکاری را که در دستش بود به سمت من پرتاب کرد. بعد هم آمد کنارم ایستاد. با هر سؤال با تمام قدرت خودکار را به سرم فشار میداد.
پایان قسمت نود و چهارم
در من هزار شهر و همه #بیقرارِ_تو
در من کسی نمانده که دیوانه ی تو نیست...
• معصومه صابر
#چهارشنبه_های_امام_رضایی💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رجزخوانی زیبای یک نوجوان فلسطینی
وقتی در قلبی ایمان به خدا وجود داشته باشه ،شجاعت و ازادگی هم در ان موج خواهد زد. حتی اگر یک نوجوان کم سن و سال باشی ....
🔴قابل توجه بز دلهای غرب پرست
🌹انالله و انا الیه راجعون
▪️فقدان عالم بزرگ و مجاهد، یاور راستین ولایت، رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، حضرت آیت الله حاج شیخ محمد یزدی(ره) را به مقام معظم رهبری و یاوران انقلابی و همسنگران نشریه عبرت های عاشورا تسلیت عرض می کنیم.
♦️دفاع جانانه و صریح و قاطع این بزرگمرد از حریم ولایت و رهبری، مخصوصا در اوج فتنه ی 88 و موضعگیری کوبنده و موثر او در مقابل جریان فتنه و هاشمی و نفوذی های حوزه، هرگز از خاطر مردم انقلابی فراموش نخواهد شد.
♦️بهشت برین نصیبش باد که مردانه برای خدا و دین خدا سینه سپر کرد...
وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا
15.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استاد_پناهیان ؛
این اذان مخصوص شماست
✅تا انتها گوش کنید لطفا ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روش علامه طباطبایی برای بیدارکردن بچه ها در نماز صبح
#حسـღـینجاݩ ♥️
باز هَــمروزِ مـنو
عرضِاَدبمَحضــرِ یـار
با سَــــــــــلامۍ
بَرڪٺ یافتہروز و شبم
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَعَلى عَلِىِّبْنِالْحُسَیْنِ
وَ عَلىاَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلۍاَصْحابِالْحُسَیْنِ
#صباحڪمحسینۍ🌻
#حدیث_روز
رسول اکرم صلى الله علیه و آله:
هرگاه خداوند براى خانواده اى خير بخواهد،
◀️آنان را در دين دانا مى كند،
◀️كوچك ترها بزرگ ترهايشان را احترام مى نمايند،
◀️ مدارا در زندگى و ميانه روى در خرج كردن راروزيشان مى نمايد
◀️و به عيوبشان آگاهشان مى سازد، تا آنها را برطرف كنند
📗نهج الفصاحه، ح 147
✳️یک آیه یک درس زندگی✳️
وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ
و آنان كه از بيهوده اعراض مىكنند،
مومنون/۳
بعد از ذکر صفت خشوع در نماز برای مومنین به سراغ صفت دیگری رفته و می فرماید مومنین کسانی هستند که از بیهوده اعراض می کنند. و منظور هر عمل لغوی است و نه فقط گفتار لغو و بیهوده. این اعمال ممکن است حتی شامل خوردن و آشامیدن!
در تفسیر المیزان آمده است:
لغو آن كارى است كه فايده نداشته باشد و كارهاى لغو درنظر دين، آن اعمال مباح و حلالى است كه صاحبش در آخرت و يا در دنيا از آن سودى نبرد و سر انجام آن، منتهى به سود آخرت نگردد مانند خوردن و آشاميدن به انگيزه شهوت در غذا كه لغو است، چون غرض از خوردن و نوشيدن گرفتن نيرو براى اطاعت و عبادت خدا است. بنابراين اگر فعل هيچ سودى براى آخرت نداشته باشد، و سود دنيايى اش هم سر انجام منتهى به آخرت نشود، چنين فعلى لغو است و به نظرى دقيق تر، (لغو) عبارت است از غير واجب و غير مستحب.
خداى عزوجل در وصف مؤمنين فرموده كه به كلى لغو را ترك مى كنند، بلكه فرموده : از آن اعراض مى كنند، چون هر انسانى هر قدر كه با ايمان باشد در معرض لغزش و خطا است، و خدا هم لغزش هاى غير كبائر را، در صورتى كه از كبائر اجتناب شود بخشيده و فرموده است : (ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيئاتكم و ندخلكم مدخلا كريما)
البته اعراض از لغو و یا بازداشتن دیگران از لغو در جایی که لازم است باید با مراعات کرامت انسانی باشد. آقای قرائتی در تفسیر نور می گوید:
اعراض از لغو، نبايد با بدگويى و تندخويى همراه باشد، زيرا در آيهى ديگر مىفرمايد: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً"
با مروری در روایات ذیل این آیه از امام علی علیه السلام نقل کرده اند، هر سخنی که در آن ذکر و یاد خداوند نباشد لغو و بی فایده است. نورالثقلین/ ص۱۸
و از امام صادق علیه السلام روایت شده است که منظور از لغو، غنا و موسیقی است.
🔻خداوندا تمام لحظات حیات ما را به ذکر و یاد خودت مشغول دار تا از هر لغو و بیهودگی در امان باشیم.
احــتـرام به مــادر:
🌹•
آمده بود بیمارستان،کپسول اکسیژن می خواست؛
امانت،برای مادر مریضش.سرباز بخش را صدا زدم،کپسول را ببرد؛نگذاشت!
هر چه گفتم:
«امیر،شما اجازه بفرمایید.؛قبول نکرد!،خودش برداشت...»
گفت:
«نه!خودم می برم،برای مادرمه.»
خاطره از امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی؛(جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح)!
📚• [یادگاران69ص]
شهدایےشـو
•﷽•
حل مشڪل اقتصاد؛
نیازمند همت و شجاعت است...!
#حضرت_آقا🌱
حاج حسین یکتا: لشکر جدید خانمهای تحصیل کرده کاربلد و حرفهای آتش به اختیار باید از خود عزم و اراده و جدیتی داشته باشند تا در نبرد آخرالزمانی فرهنگی روی پای خود بایستند و نقش اساسی و جدیای در جنگ نرم بهعهده بگیرند.
🏴 پیام تسلیت رهبر انقلاب درپی درگذشت آیتالله محمد یزدی
▫️حضرت آیتالله خامنهای در پیامی درگذشت عالم مجاهد و پارسا آیتالله حاج شیخ محمد یزدی را تسلیت گفتند.
🔹 متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
درگذشت عالم مجاهد و پارسا آیةالله آقای حاج شیخ محمد یزدی رضواناللهعلیه را به حوزهی علمیهی معظم قم و مراجع عظام و علمای عالیمقام و جامعهی محترم مدرسین و به شاگردان و دوستان و ارادتمندان آن مرحوم و بهطور ویژه به خاندان گرامی و فرزندان مکرم ایشان تسلیت عرض میکنم. سوابق انقلابی و مبارزات دوران طاغوت در کنار حضور پیوسته و همیشگی در همهی دورانهای انقلاب و اشتغال به مسئولیتهای بزرگ در ادارهی کشور همچون ریاست قوهی قضاییه و عضویت در شورای نگهبان و مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی، و در کنار فعالیت علمی و فقهی، شخصیتی جامع و اثرگذار از این عالم جلیل پدید آورده بود. ایمان راسخ به مبانی انقلاب و استقامت در این راه و غیرت دینی و انقلابی، نشانههای بارز دیگری از این شخصیت مکرم بود. امید است این وزن سنگین ذخیرهی معنوی مایهی علو درجات ایشان باشد. از خداوند متعال رحمت و مغفرت و رضوان الهی را برای آن مرحوم مسألت میکنم.
سیدعلی خامنهای
۱۹ آذر ۱۳۹۹
💻 @khamenei_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
"چهل چراغ"
مجموعه استوری موشن شهادت سردار سلیمانی
تاریخ : ۹۹.۰۹.۲۰
۲۳ روز مانده تا سالروز شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی
* مهمترین هنر خمینی عزیز این بود که اوّل اسلام را به پشتوانه ایران آورد و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد.
@khaharankhademozahra
بسم الله الرحمن الرحیم
#من_زنده_ام
🔹قسمت نود و پنجم
فشار دستانش مثل سرب سنگین بر سرم سنگینی میکرد. برای خوشرقصی عراقیها هر کاری میکرد. گاهی که با تذکر عراقیها مواجه میشد میگفت:
- همهی اینها پیشمرگ خمینی هستند.
خدا را شکر میکردم بسیاری از اطلاعاتی را که آنها از من میخواستند اصلاً نمیدانستم.
دوباره گفت: چرا حرف نمیزنی؟
- من یک دانشآموز هستم. فقط راه خانه تا مدرسه را میدانم و برای آنچه نمیدانم کتک میخورم.
بازجویی خیلی به درازا کشیده بود. متعجب بودم که چرا رهایم نمیکنند. نکند این اراجیف و سرهمبندیها به درد آنها میخورد. با خودم میگفتم کاش این نفس، نفس آخر باشد و خلاص شوم. اولین بار بود که ثانیهها را میشمردم تا بر این انتظار پایانناپذیر غلبه کنم. سؤالهای بازجوی ایرانی پر بود از نیشهای زهرآلود.
افسر عراقی گفت: گولی حدیث عن الرسول خاطر نهتدی. (یک حدیث دیگر از پیامبر بگو تا هدایت شویم.)
مثل گنجشکی که در دست های یک مرد قوی هیکل گرفتار شده، تقلا میکردم تا نجات یابم. هر چند لحظه یکبار دستهایش را به نشانهی قدرت به هم میفشرد. در دلم با خدا گفتم: خدایا حیات و نجابت من در پناه قدرت لایزال توست.
فحاشی و ادای کلمات زشت برایشان تفریح بود. کاش میشد تن بعضی از کلمات لباس بپوشانم تا از زشتی آنها کم شود و بتوانم آنها را روایت کنم.
پردهپوشی کلمات هم یک نوع اخلاق اسلامی است. برای اینکه خانوادهام شناسایی نشوند خانوادهی جدیدی با ترکیب اسامی و شغل و آدرس جدید و ساختگی برای خودم ساخته بودم. نمیدانم آن بازجوی ایرانی اهل کجا بود اما کوچه به کوچهی آبادان را میشناخت. به من گفت اهل تهرانم و تهران را هم خوب میشناسم. اگرچه گاهی یکدستی میزد. مثلاً میگفت: من، تو و خواهرت را قبل از انقلاب میدیدم که بیحجاب در مسیر فلان باشگاه به فلان جا میرفتید.
در صورتی که من با مریم در سفر شیراز آشنا شده بودم و اصلاً اسم واقعی مریم؛ شمسی بود. با این خانوادهی ساختگی دلم برای مریم که خواهر اسارتم شده بود خیلی شور میزد. فرصت هیچگونه هماهنگی قبلی و پیشبینی اینکه چه سؤالاتی از من میپرسند نداشتم. در اضطراب خودم دست و پا میزدم. صدای نفسهای مریم و صدا صاف کردنش را از پشت سرم میشنیدم اما نمیدانستم برنامهی آنها چیست؟ عراقیها علاقهی خاصی به گوگوش داشتند. او برایشان آوازی به زبان عربی خوانده بود. نمیدانم چرا با شنیدن صدای این خواننده همگی از اتاق بیرون رفتند. آرام آرام به امان خدا رها شدم. به عقب که برگشتم دیدم بله درست مریم پشت سر من نشسته است. فقط توانستم آرام با اشارهی دست و زیرزبانی بگویم: ما فقط سه برادر دوازده، ده، هشت ساله به اسم مصطفی، مجتبی و مرتضی داریم و پدرمان جاروکش است. آنجا چشمانم به جای زبانم حرف میزدند.
مرتب جوابهایم را حفظ میکردم تا فراموش نکنم؛ زیرا میدانستم دروغگو کمحافظه است. با رفتن آنها نوبت بازجویی من به پایان رسیده بود. چشمهای مریم مثل برهی بیگناهی که آمادهی سر بریدن است از چشمان من خبر میگرفت. از کنارش رد شدم و گفتم: الحمدالله
دوباره عینک کوری بود و راهروی پیچ در پیچ. سرباز بعثی گوشهی مقنعهام را میکشید. صدای چرخاندن کلید در قفل صندوقچهی آهنی یعنی به مقصد رسیدن. در که باز شد به سرعت و شدت به داخل صندوقچه پرتاب شدم، آنچنان که پیشانیام به دیوار کوتاه سرویس بهداشتی برخورد کرد و یک گردو روی پیشانیام سبز شد. نگهبان دو دستم را به دیوار نگه داشت. صورتم را به دیوار کوباند و گفت: لاتتحرکی (تکان نخور)
سپس از صندوقچه بیرون رفت و در را قفل کرد. هیچ کس در سلول نبود. وقتی از بازجویی برگشتم انگار از زیر آوار بیرون کشیده شده بودم.
خالی بودن صندوقچه مرا به شک انداخت که این همان سلول قبلی است یا نه. تمام سؤالات بازجویی توی ذهنم تکرار میشد. در تمام لحظات سنگینی سایه و دستهایش را از پشت سرم احساس میکردم. از اینکه دستش را روی شانهام بگذارد میترسیدم. در حالی که دو دستم را به دیوار گرفته بودم شقیقههایم آمادهی انفجار و مغزم در حال فروریختن بود. خودم را حس نمیکردم بلکه خودم را سایهای بر دیوار میپنداشتم.
پایان قسمت نود و پنجم
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
#بِسمِ_اللهِ_القاصِمِ_الجَبارین
السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌷 علّامه طباطبایی (ره) :
☘ یک صلوات تبدیل به چنان نوری در عالم برزخ برای مردگان می شود که آنها را از گرفتاری های آن عالم نجات می دهد.
عصرهای پنج شنبه، اسیران خاک منتظر هدیه های ما هستند ...
هدیه به ارواح گذشتگان فاتحه ای همراه با صلوات قرائت بفرمایید.