#نهج_البلاغه
💥استتمّوا نعم الله عليكم بالصبر على طاعته، و المجانبة لمعصيته.
🌸نعمت های خداوند را بر خود تمام كنيد با صبر و شكيبايى بر فرمانبردارى از او، و كناره گيري از معصيت و نافرمانىاش.
📚#خطبه_188
🌷خدا به پیامبر فرموده 7چیز را از من بخواه:
🌷1.علم زیاد:
قل رب زدنی علما...114طه
🌷2.آمرزش گناهان:
قل رب اغفر وارحم وانت خیرالراحمین..118مومنون
🌷3.از شر شیطان به من پناه ببر:
قل رب اعوذ بک من همزات الشیاطین.97 مومنون
🌷4.منزل بابرکت:
قل رب انزلنی منزلا مبارکا...29 مومنون
🌷5.توفیق صداقت:
قل رب ادخلنی مدخل صدق واخرجنی مخرج صدق واجعلنی من لدنک سلطانانصیرا..80اسرا
🌷6.آمرزش برای والدین:
قل رب ارحمهما کماربیانی صغیرا...24اسرا
🌷7.اگرعذاب گنهکاران را نشانم دادی،
من از آنان نباشم:
قل رب اما ترینی مایوعدون فلاتجعلنی فی القوم الظالمین.93 و94 مومنون
⭕️ خودتان را پیدا کنید ❗️
خودتان را پیدا کنید به دنبال خودتان بگردید. مثل کسی که انگشتر طلا یا عقیقش در میان آشغال ها گم شده و او آنقدر به دنبال آن می گردد تا آن را پیدا می کند. پس شما هم بگردید و خودتان را پیدا کنید. جواهرید شماها ، بخصوص شما جوانها ؛ در روایت آمده « تعجبم از کسی که به دنبال گمشده هایش می گردد تا آن را بیابد ولی به دنبال خودش نمی گردد.»
[ فرازی از سخنان آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) ]
#وصیت_شهید🌱
با مسائل فانی و زود گذر دنیا همدیگر را آزار ندهید.
دنیا را برای اهل آن که همانا غافلان هستند واگذارید.
در برابر مشکلات صبر داشته باشید.
توسل را فراموش نکنید.
هموطنان ، اطاعت از ولایت فقیه را فراموش نکنید ، از ولی فقیه عقب نمانید که هلاک می شوید و جلوتر نروید که گمراه خواهید شد.... 🌿
#شهید_محمد_رضا_حقیقی🌷
انگار درست از همین امروزما میفرمایند
قدس سره
خدایا می بینم که همه سیاست بازی می کنند ، کلاه برداری می نمایند ، دروغ می گویند ، خدعه می زنند ، خلف وعده می کنند ، و هر کجا که دستشان برسد با سرنوشت شیعیان معامله می نمایند .
راستی که سیاست بازی پیچیده و بغرنج است ، راستی که پرروئی و بی آبروئی می خواهد ، هزار نوع محاسبه دقیق ، هزار نوع دوز و کلک ....
ولی ای خدای بزرگ ، تو را شکر می کنم که از سیاست به من آموختی که فقط حق را بگویم و فقط حق را بخواهم و به خوش آیند مردم و یا اکراه آن ها کاری نداشته باشم .
نیایشی از شهید دکتر مصطفی چمران ، در لبنان ، کتاب " نیایش ها " ، صفحه ۷۴ و ۷۵
وقتی علی بن مهزیار به امام زمان روحی و ارواحنا له الفدا گله کرد که چرا اینقدر دیر اجازه تشرف دادید؟!
حضرت فرمودند : روز و شب منتظرت بودم تو نمی آمدی...
💔💔🌸🌸💔💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
"چهل چراغ"
مجموعه استوری موشن شهادت سردار سلیمانی
تاریخ : ۹۹.۰۹.۲۲
۲۱ روز مانده تا سالروز شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی
فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید. به فرزندان شهدا که یتیمان همه شما هستند، به چشم ادب و احترام بنگرید. به همسران و پدران و مادران آنان احترام کنید،
@khaharankhademozahra
بسم الله الرحمن الرحیم
🌸🌺🌸🌺🌸🌺
هیات خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
در اولین سالگرد شهادت سردار دلهای منتظرظهور، شهید عزیزی که مکتب و مدرسه درس آموز سربازان انقلاب و ولایت است برنامه های مصوبه جلسه ستاد برگزاری اولین سالگرد را به شرح ذیل تقدیم میدارد.
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
به لطف و عنایت خداوند متعال و به دعای حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف و توجهات حضرات معصومین علیهم السلام بعد از اینکه در هجدهمین سال تاسیس هیات در روز تاسوعای حسینی نام هیات را به نام شهید عزیز مزین شد اکنون در سالگرد شهادت توجه ویژه و تلاش مضاعف را در ایام شهادت ایشان مبذول میدارد.
✅۱.برگزاری مراسم سالروز شهادت بصورت لایو در صفحه ......
✅۲.اجرای پویش همگانی قرایت قران و ادعیه معروفه و ختم صلوات هدیه به روح پاک و عزیز شهید
✅۳.برگزاری مسابقه دلنوشته با عنوان یکسال نه یک قرن گذشت از نبودنت حاج قاسم ......
✅۴.برگزاری مسابقه ساخت کلیپ در خصوص اولین سالگرد و اتفاقات یک سال بعد از پرواز سلیمان دلها
✅۵.تهیه و توزیع دو تا سه مرحله ۶۳ تایی بسته معیشتی و دارویی به تعداد سن پربرکت حاج قاسم عزیز (۶۳) به خانواده های بیماران کرونایی که کمبود توان مالی و معیشتی انان را بیشتر از پیش نگران کرده..
✅۶.ثبت نام نیروهای جهادی جهت اعزام به بیمارستانها و تهیه اقلام خوراکی و تقویتی جهت بیماران و نیروهای جهادی
جزییات هر طرح به تناوب اطلاع رسانی خواهد شد
@khaharankhademozahra
هیئت خواهران خادم الزهرا سلام الله علیها سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی 🌹
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ یک داستان عاشقانه!
#تصویری
@Panahian_ir
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
❤️ یک داستان عاشقانه! #تصویری @Panahian_ir
با جان و دل و تمام وجود گوش بدید .
💞💞💞💞💞
بسم الله الرحمن الرحیم
#من_زنده_ام
🔹قسمت نودو هفتم
- چرا اینقدر دست و چهرهات برافروخته شده؟
- تب و لرز کردی؟ سرما خوردی؟
- چرا بدنت خیس عرق شده، هوای سلول که سرد است.
- گریه کردی یا این خیسی عرق است؟
مدتی گذشت اما قدرت حرکت یا تکلم نداشتم. بعد از ساعتی توانستم بر خودم مسلط شده و خوابم را تعریف کنم. هر کدام خوابم را به نوعی تعبیر کردند. مریم که خواب یوسف والیزاده را تعبیر کرده بود گفت:
- الان یک هفته است خانوادهات تو را گم کردهاند و در واقع تعبیر این خواب این است که انشاء الله مادرت از اسارت تو آگاه خواهد شد.
بوی نان تازهی کنجدزدهی مادرم نگذاشت آش شوربای صبح را بخورم. هر روز از گوشه گوشهی آن صندوقچهی رمزآلود رمزی گشوده میشد. هنوز هم نمیدانستیم آنجا کجاست. روزهای بعدی دریچه کمتر باز میشد و کمتر شمرده میشدیم و کمتر نام و نشانمان را میپرسیدند. اما خاموش نشدن آن نور کمسو باعث شده بود فکر کنیم قطعاً در داخل سلول دوربین نصب شده است. هیچ لحظهای احساس امنیت نمیکردیم که بتوانیم بیحجاب باشیم یا از آن حمام لعنتی استفاده کنیم.
چند روز بعد از اقامتمان لباسهایی آوردند که شبیه لباسهای خواب و بلند و گل منگلی بود. گفتند این لباس زنان زندانی است. اما ما به هیچ عنوان لباسها را نپذیرفتیم. دوست نداشتیم آنها ما را در چند روزبعد ازاقامتمان،لباس هايي آوردندكه شبيه لباس هاي خواب وبلند وگل منگلي بود.گفتنداين لباس زنان زنداني است.اما مابه هيچ عنوان لباس هارا نپذيرفتيم.دوست نداشتيم آن هامارا درلباس غیر رسمی وراحت حتی بدون کفش وجوراب ببینند. اگر چه از جورابهایمان به عنوان لوازم بهداشتی استفاده میکردیم.
همیشه در حال آماده باش بودیم.در هر لحظه از شبانه روز,صدای نزدیک شدن پای آنها را که می شنیدیم بلند می شدیم و می ایستادیم.حلیمه از قدرت شنوایی ویژه ای برخوردار بوذ.خبرهای دست اول را از زیر در واز میان راهرو می شنید.البته گاهی یک کلمه می شنید وما روزها آن کلمه را تعبیر وتفسیر می کردیم تا شاید به دنیای بی روح وبی خبری که در آن به سر می بردیم روح ببخشیم.نوبتی زیر در کشیک می دادیم تا شاید از درز این همه لایه های امنیتی کلمه ای به گوش ما برسد.هنوز یک هفته واندی از استقرارمان در آن صندوقچه نگذشته بود که دوباره صدای پای آدمهای زیادی از دور شنیده شد.صدا نزدیک ونزدیک تر میشد.پشت در صندوقچه مان توقف کردند.ما همگی مشغول نماز مغرب وعشا بودیم.دریچه باز شد اما ما به نمازمان ادامه دادیم.اولین سؤالی که پرسیدند:کل شئ امرتب.ما تردن شی؟(همه چیز خوب است,چیزی لازم ندارید؟)
گفتیم:نه همه چیز خوب است.
ترجیح می دادیم تا حد امکان از آنها تقاضایی نداشته باشیم.گفتند :انتن ضیوف القائد سیدالرئیس صدام حسین(شما میهمانان سید الرئیس صدام حسین هستید)ودر ادامه صحبتشان گفتند:انتن عدچن مفاتیح الجنه,لعد لیش اتصلن؟(شما که کلید بهشت را دارید,پس چرا نماز میخوانید؟)
سؤال بی پاسخشان را با این عبارت که((ایران خلاص شده است وشما میتوانید در عراق بمانید))تمام کردند ورفتند.
چنان باد در دماغشان انداخته بودند وبا تکبر وغرور حرف می زدند که انگار روی سبیل شاه نقاره می زنند.از این همه شعف وشادی آنان وکلمه((ایران خلاص))غم سنگینی بر دلهایمان نشست.
-قطعا آنها قصد تخریب روحیه ی ما را دارند .
-وعده ی خدا حق است.
-ما در معامله با خدا هستیم ودر این معامله ضرر نمیکنیم.
اما آنها هر روزخوشحال تر از روز پیش بودند.در آن مدت هیچ کلمه ای در آن محیط از حلقوم یک ایرانی یا یک دوست نشنیدیم.
نیمه ی آبان ماه بود,راهرو شلوغ بود وآنها هلهله سر داده وپایکوبی میکردند.صدای رادیو نیز در راهرو می پیچید .از خوشحالی بی حد در پوست خود نمی گنجیدند ودرجه شادیشان را با شدت ضربه هایی که به در ودریچه ها می زدند نشان می دادند.
آنی بدون اجازه ی رئیس زندان در اتاق ما را باز نمی کردند.اما آنروز مرتب دریچه را باز می کردند و به ما سلام می دادند. هر بار که سلام می کردند فاطمه با خشم می گفت:بمیرید انشاالله! چی شده ,چی می خواهید؟
آن شب بعد از آن آب گوجه که حکم شام را داشت دوبار چای دادند.چای دوم مشکوک بود ونشان می داد حتما خبری شده.
من که اصلا اهل چای نبودم.هر وقت هم به بچه ها می گفتم اهل چای نیستم.فاطمه میپرسید پس اهل چی هستی؟منم با خنده می گفتم اهل آبادانم...
پایان قسمت نود و هفتم
اطلاعیه فوری مهم
🌱در سالروز شهادت سردار دلها، امیر سپاه عصر ظهور سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی 🌱
هیات خواهران خادم الزهرا که به نام این شهید عزیز مزین شده برگزار میکند
به تبرک نام حاج قاسم و به برکت عدد (۶۳)عمر بابرکت شهیدی که مکتب است و مدرسه درس آموز سربازان و فداییان ولایت
🌹اهدا ۶۳ بسته دارویی و خوراکی به خانواده های کرونایی محروم 🌹
این فرصت نورانی و پیام آسمانی ما به دلهای شماست
اقلام اهدایی
۱.عسل
۲.گوشت
۳.برنج
۴.روغن
۵.داروی امام کاظم علیه السلام
۶.میوه
۷.اب میوه
هدیه شما به نیت تعجیل در فرج و اهدا ثواب معنوی ان به روح مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی ست
یک روز باید جان داد در راه ولایت چون مادرمان زهرا سلام الله علیها💐💐
و روزی باید آبرو داد چون بابای مهربان و مظلوم شیعه مولای غریبستان مدینه
علی بن ابیطالب علیه السلام 🌹🌹
و گاهی باید مثل امروز چون مادر مادر سادات ، همسر محبوب و مهربان و وفادار و بی نظیر رسول الله صلوات الله علیه و اله
خدیجه، یار بی بدیل پیامبر
از مال و دارایی ات اسلام را یاری کنی..
شاید این آخرین مهلت باشد.
⁉️و شاید سهم من و شما
امتحان روزهای ظهور ما
در آخرین روزهای غیبتش همین باشد...
جهت تدارک و توزیع بسته های مهربانی شما
فرصت کمی دارید...
🌿🌺🌿🌺🌿🌺
۱..هدایای نقدی و نذر قربانی
به شماره حساب بانک ملت
بنام طیبه رنجبران
6104-3379-3848-6642
🍃🌷🍃🌷🍃🌷
بعد از واریز مبلغ را به شماره تماس
0918 499 1621
در پیام رسان ایتا یا تلگرام پیام بدید
🌺🌱🌺🌱🌺🌱🌺🌱
۲.. تحویل هدایای غیر نقدی با هماهنگی با شماره تماس ذکر شده
در محل هیات..(عباسیه جولان)
🌲🌲🌲🌲🌲🌲
هیات خواهران خادم الزهرا سلام سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی.همدان
•﷽•
با کم خوردن و کم خوابیدن؛
به جهاد با نفسهای خویش بپردازید!
#رسول_اکرم(ص)🌱
بسم الله الرحمن الرحیم
#حدیث_روز
امام جعفرصادق(علیهالسلام)»:
لاتَغتَبْ فَتُغتَبْ وَلا تَحفِرْ لِأَخیكَ حُفرةً فَتَقَعْ فیها.
غیبت مكن كه تو را غیبت خواهند كرد و برای برادرت گودالی حفر مكن كه خودت در آن خواهی افتاد.
(میزانالحكمة، ج ٧، ص ٣٣٢)
💔من و دلتنگیِ بسیار با تو
💔که تازه میشود هر بار با تو
💔من و باران ولی چشم انتظاریم
💔به شوق لحظه دیــدار با تو
#شعر_مهدوی
#امام_زمان
﴿حڪمت³⁸﴾
🌱ارزشها و آداب معاشرت با مࢪدم (اخلاقے،اجتماعے،تربیتے)
بہ فرزندش امامحسن﴿ع﴾فࢪمود: پسرم!
چہار چیز از من یادبگیࢪ[در خوبےها]، و چہار چیز بہ خاطر بسپار[هشدارها]، ڪہ تا بہ آنها عمل مےڪنے زیان نبینے:
الف: خوبے ها
۱.همـانا ارزشمندتࢪین بےنیازی عقل است،
۲.و بزرگترین فقࢪ بےخردی است،
۳.و تࢪسنـاڪترین تنهایے خودپسندی است
٤.و گࢪامےترین ارزش خانواده،اخلاق نیڪوست.
ب: هشـداࢪها
۱.پسࢪم! از دوستے با احمق بپرهیز،چرا ڪہ مےخواهد بہ تو نفعے رساند امّا دچار زیانت مےڪند.
۲.از دوستے با بخـیل بپرهیز،زیرا آنچہ را ڪہ سخت بہ آن نیاز دارے از تو دریغ مےدارد.
۳.و از دوستے با بدڪار بپرهیز، ڪہ با اندڪ بہایے تو را مےفروشد.
٤.و از دوستے با دروغگو بپرهیز،ڪہ او بہ سراب ماند، دور را نزدیڪ، و نزدیڪ را دور مےنماید.
#ترجمهمحمددشتے✍
#نگذاریمنهجالبلاغهغریبباشد
#نهجالبلاغه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من به او ایمان دارم....
به تک تک کلماتش ایمان دارم..... 🇮🇷
🌷دو نشانه باهم نشانه مومن ومتقی:
🌷مال دادن درراه خدابه نیازمندان
🌷استغفاردرسحرگاهان:
وَالْمُنْفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ١٧آل عمران
تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ (١٦)سجده
وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ (١٨)ذاریات
وَفِيٓ أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّآئِلِ وَالْمَحْرُومِ (١٩)ذاریات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ فهم کوتاه انسانهای عادی در مورد امام حسین (ع)
👌 #حجت_الاسلام_عالی
نجواۍدݪ³¹³:
ذکـرروزیـکشنبه:
🌻یَاذَالجَلالِ وَالَاِکرام🌻
اے صاحـب جلال وبـزرگوارے
•﴿۱۰۰مرتبه﴾•
[ذکـرروز یکشنبه به اسـم
امیـرالمومنین﴿ع﴾وحـضرت زهــرا﴿س﴾اســت .روایـت شـده ڪه دراینـ روز زیـارت حضـرت امیرالمومنین﴿ع﴾وزیـارت حضرت زهـرا﴿س﴾خــوانده شــود ڪه خواندن آن موجـب فــتح ونصــرت می شود]
💠زیارت حضرت امیرالمونین﴿ع﴾
اَسّلامُ عَلَی الشَّجَرَةِ
النَّبَوِیِّةِ،والدَّوحَةِ الهاشِمِیَّةِ
المُضیئَةِ،المُثمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ، المُونِقَةِ بِالاِمامَةِ،وَعَلی ضَجیعَیکَ ادَمـَ وَ نُوحِِ عَلَیهِمَاالسَّلامُ،السَّلامُ عَلَیکَ وَعَلی اَهلِ بَیتِکَ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ،السَّلامُ عَلَیکَ وَ عَلَی المَلائِڪَةِ المُحدِقینَ بِڬ والحافّینَ بِقَبرکَ،یامَولایَ یا اَمیرَالمومِنینَ هذا یَومُ الاحَدِ،وَهُوَیَومُکَ وَ بِاسمِکَ وَ اَنَا ضَیفُکَ فیهِ وَ جارُکَ،فَاَضِفنی یامَولایَ وَاَجِرنی،فَاِنَّکَ کَریمٌ تُحِبُّ الضِّیافَةَ وَمَامُورُ بِالِاجارَةِ،فَافعَل ما رَغِبتُ اِلَیکَ فیهِ وَ رَجَوتُهُ مِنکَ، بِمَنزِلَتِکَ وَالِ بَیتِکَ عِندَاللهِ وَمَنزِلَتِهِ عِندَڪُم،وَبِحَقِّ ابنِ عَمِّکَ رَسولِ اللهِ صَـلَّی اللهُ عَلَیهِ وَالهِ وَسَلَّمَ وَعَلَیهِمـ اَجمَعینـ.
💠زیارت حضرت زهـرا﴿س﴾
اَلسَلامُ عَلَیکِ یا مُمتَحَنَةُ امتَحَنَڬِ الَّذی خَلَقَکِ،فَوَجَدَکِ لِماامتَحَنَکِ صابِرَةََ،اَنَالَکِ مُصَدِّقس صابِرُ عَلی مـا اَتی بِهِ اَبُوکِ وَ وَصِیُّهُ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِمـا،وَاَنَااَسئلُکِ اِن کُنتُ صَدَّقتُکِ اِلَّا اَلحَقتِنی بِتَصدیقی لَهُمالِتُسَرَّنَفسی،فاشهَدی اَنّی ظاهِرُ بِوَلایَتِکِ وَوِلایَةِ الِ بَیتِکِ صَلواتُ اللهِ عَلَیهم اَجمَعینـ
#ذکـــــرروز
#زیارت
بسم الله الرحمن الرحیم
#من_زنده_ام
🔹قسمت نود و هشتم
سهم چای من معمولا نصیب مریم می شد.او علاقه وعادت شدیدی به چای خوردن داشت اما آن شب هیچ کس چای دوم را نخورد.هر چهار نفرمان گوشمان را تیز کرده وبه در چسبانده بودیم تا شاید کلمه ای بشنویم که توجیه گر این رفتار بعثی ها باشد. دوباره صدای پوتین ها وقهقه های مستانه شان به گوشمان رسید.دوباره به سلول ما نزدیک شدند.هرچی بود دور سلول ما بود.صداها قطع شد.از ترس اینکه دریچه باز شودعقب رفتیم اما نه,در سلول روبه رو را باز کردند ویک زندانی جدید ومهمی را آوردند.هنوز در را نبسته بودند.گویی باز جوییها انجام نشده بود.از میان آن همه سر و صدا و حرف وصحبت عبارت نحس(( ایران خلاص)) را به کرات می شنیدیم.
در لابه لای صداها,صدای کسی را شنیدیم که به فارسی پرسید:همراهان من کجا هستند؟
ما به تعجب به هم نگاه کردیم:یک اسیر ایرانی آورده اند!
-پس یعنی هنوز جنگ تمام نشده؟
دوساعت گذشت اما ما هنوز فال گوش ایستاده بودیم.این بار که دریچه باز شد کسی به انگلیسی از او پرسید:
-what's your name?
I am Mohammad Javad Tond gooyan.
-what's your occupation?
- I am the ministr of oil
- Where were you captured?
- On Ahwaz road.
در بسته شد.
مات ومبهوت به هم نگاه می کردیم.
نمی خواستیم باور کنیم که چه چیزی شنیده ایم آقای محمد جواد تند گویان,وزیر نفت ایران هم در آن جاده ی لعنتی اسیر شده است. از خودم پرسیدم چرا اینقدر بلند از او سؤال کردند وچرا به او نگفتند آرام صحبت کن ویا از لای دریچه از او نمی پرسیدند ویا...
برای صبر وسلامتی اش دعا کردیم .((امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف السوء))می خواندیم. تلاش می کردیم ما هم یک جمله ی فارسی از دریچه به بیرون پرتاب کنیم.شاید او هم پیام ما را بگیرد.به همین جهت صبح روز بعد,بعد از نماز صبح با صدای بلند ده بار امن یجیب خواندیم وبعد. شعار وحدت سر دادیم.نگهبان دریچه را باز کرد وفریاد زد:سکتن, اگر ایت الدعا ممنوع.(ساکت,دعا خواندن ممنوع).
اما بی اعتنا به فریادهای نگهبان که دریچه را باز نگه داشته بود و تشر می زد,به خواندن دعا,به خصوص دعای وحدت ادامه دادیم.
می دانستیم با این کار او حتما متوجه ایرانی بودن ما می شود.بعد از آن روز,بعد از نمازهای یومیه;دعا خواندن برنامه ی
همیشگی مان شد. ساعت ها به امید شنیدن یک کلمهی دیگر زیر در چمباتمه می زدیم.چند روزی گذشت تا اینکه یک روز وقت آوردن آش شوربا با بسته شدن دریچه های ردیف ما وباز شدن دریچه ی روبه رو صدای بلند دیگری شنیدیم که گفت:صبح نزدیک است.
این پیام از کجا وبرای کی واز چه کسی بود؟نمی دانستیم قطعا از جبهه ی دشمن نبود واز جبهه ی دوست بود واین یعنی اینکه ما تنها نبودیم.این پیام مثل نوری بود که در ظلمت آن سیاهچال به قلبمان تابید.
اسرا را دو دسته کرده بودند. به عده ای می گفتند:عبدت النار,المجوسیین(آتش پرستان مجوس)و به عده ای دیگر می گفتند:دجالین.
مثل اینکه بعد از بازجویی های مفصل,ما را جزء دسته ی اول گذاشته بودند.
ادامه دارد...
پایان قسمت نود و هشتم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سایہ مرگ روے زندگےافتاده!
#استاد_رائفےپور
هرچنددلممقیمایــوانطلاست
پشتدربستههمزیارتزیباست
#یکشنبه_های_علوی
#هواینجفبهسردارم
💌 #پیام_معنوی | اثر جمع خوبان
🌱 رزمایش همدلی: idpay.ir/hamdeli99
✨﷽✨
♨ گناه بی اعتنایی
✍در یکی از سال ها، امام صادق (علیه السلام) به همراه بعضی از اصحاب و دوستان خود برای انجام مناسک حج خانه خدا، به سوی مکه معظمه حرکت کردند.
در مسیر راه، جهت استراحت در محلی فرود آمدند.
آنگاه حضرت به بعضی از افراد حاضر فرمود چرا شما ما را سبک و بی ارزش می کنید؟
یکی از افراد که از اهالی خراسان بود و در آن مجلس حضور داشت، از جا برخاست و گفت یا بن رسول الله، به خداوند پناه می بریم از این که خواسته باشیم به شما بی اعتنایی و توهینی کرده و یا دستورات شما را عمل نکرده باشیم.
امام فرمود چرا، تو خودت یکی از آن اشخاص هستی!
آن شخص گفت پناه به خدا، من هیچ جسارت و توهینی نکرده ام.
امام فرمود وای بر حالت، در بین راه که می آمدی در نزدیکی جُحفه، تو با آن شخصی که می گفت مرا سوار کنید و با خود ببرید، چه کردی؟
سپس حضرت افزود سوگند به خدا، تو برای خود کسر شأن دانستی و حتی سر خود را بالا نکردی و او را سبک شمردی و با حالت بی اعتنایی از کنار او رد شدی.
سپس حضرت در ادامه فرمایش خود افزود هر کس به یک فرد مؤمن بی اعتنایی و بی حرمتی کند، در حقیقت نسبت به ما بی اعتنایی کرده است و حرمت و حق خدا را ضایع کرده است.
📚وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۷۲