eitaa logo
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
2.4هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
6.3هزار ویدیو
156 فایل
ارتباط با ادمین @Yassekaboood هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی همدان بلاخره خون شهید محمد حسین عزیز می‌جوشد و حاج قاسم هست #حدادیان #گلستان هفتم #شهید جمهور #تنها هیات مذهبی به نام #حاج قاسم در کشور @khaharankhademozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 موقع قيامت كجاست؟ ✍ يكى از مواقع ساعتى است كه انسان از خود مى آيد و اين ساعت يكى از آن سه ساعتى است كه سخت ترين ساعات و وحشتناكترين آنھا براى فرزندان آدم است. ⬅️ از ابن مسعود روايت شده كه گفت: من در خدمت حضرت امیرالمؤ منین (ع) نشسته بودم كه آن جناب فرمودند: ھمانا در قیامت موقف است ھر موقفى ؛ موقف اول بیرون آمدن از قبر است كه ھزار سال با بدن و پاى برھنه با حال گرسنگى و تشنگى در جائى نگھدارى مى شوند، پس ھر كه از قبر خود با ايمان بخدا و به بھشت و دوزخ و حساب و قیامت بیرون آيد و بخدا و پیامبر اقرار كند از تشنگى و گرسنگى نجات خواھد يافت. 📚كتاب منازل الاخره - فصل پنجم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹قسمت_صدو پنجاه و چهارم متاسفانه آنها فقط جواب می دادند - اسیری به نام معصومه آباد در خاک عراق وجود ندارد . ما هیچ وقت مادر را از این پاسخ مطلع نمی کردیم . کریم می گفت : - زمانی که صلیب سرخ برای هلال احمر ایران نامه می آورد ، سرشان خیلی شلوغ می شد و همه کارمندان برای تقسیم نامه ها به بخش اسرا می رفتند . من هم به شوق اینکه شاید نامه ای برای ما آمده باشد ، صبح اول وقت ، آخر وقت یا بین روز به هلال احمر سر می زدم اما من هیچ وقت نامه ای نداشتم . آنجا به پدر و مادران سالخورده ای بر می خوردم که سواد خواندن و نوشتن نداشتند . یا برایشان نامه می خواندم یا برایشان نامه می نوشتم . گاهی خط های صفحه نامه تمام می شد . اما حرف های آنها هنوز تمام نشده بود . التماس می کردند : - تو را خدا بازم بنویس : ای نامه که می روی به سویش از جانب من ببوس رویش آنها برای یک کاغد نامه اضافه گریه و التماس می کردند . هلال احمر با همه محدودیت ها سعی می کرد آنها را راضی کند . در برگه دوم هم دوباره از غم فراق و دلتنگی هایشان می گفتند ؛ دلتنگی ای که پایانی نداشت . وقتی نامه دوم هم تمام می شد باز با التماس می گفتند بنویس : سر راهت نشینم تا بیایی به قربانت کنم هر چه بخواهی نامه های شهرستان ، به شهرستان ها می رفت . خانواده ها آنقدر مضطرب و نگران بودند که کارمندان هلال احمر را کلافه می کردند . گاهی هر روز صبح قبل از شروع کارم ، سری به هلال احمر می زدم . چند روزی بود که وقتی می رسیدم پیرزن و پیرمرد اردبیلی را می دیدم که با چند قطعه عکس و یک بقچه کنار در ساختمان هلال احمر نشسته و گریه می کنند . فارسی هم نمی دانستند . رفتم با یکی از دوستان ترک زبانم آمدم و پرسیدم : - چرا گریه می کنید؟ عکس ها را نشان دادند و گفتند : - این عکس محمد علی تنها پسرمان است ، ببین چقدر رشید و رعنا بوده ، اونقدر قوی هیکل و پهلوان بود که زنجیر پاره می کرد . حالا ببین بعد از که سال برای ما چه عکسی فرستاده ؟ از عکسش معلومه چقدر ناخوش و زار و مریضه . در بقچه را باز کرد وگفت: - یه روغن دون ، روغن محلی آوردیم که براش بفرستیم ، سه روزه التماس می کنیم ، کسی از ما نمی گیره ، خیر از جوونیت ببینی بیا و اینا رو راضی کن ‌. بعد از کلی صحبت و خواهش و تمنا آنها را راضی کردیم که روغن دان را به اردبیل برگرداند . چون ما جزء خانواده های مفقودالاثر بودیم سر و کارمان بیشتر با امور بین الملل بود و آنجا هم همیشه سوت و کور بود . گاهی مستقیم به دفتر سازمان ملل می رفتم و آنجا به انگلیسی با آنها چک و چانه می زدم . هم من آنها را به اسم می شناختم و هم آنها مرا . بهترین روزها و خاطره های پدر و مادرها وقتی بود که نزد آنها می رفتم و برایشان از نامه ها وحرف های اسیران و نامه هایی که از طرف پدر و مادر اسراء می نوشتم تعریف می کردم . همه خانواده با اسراء دوست و فامیل شده بودیم . تازه بعضی وقت ها از روی بعضی نامه ها که قشنگ مشخص بود برای خودم یاد داشت بر می داشتم و برای مادر می اوردم . مادر وقتی به دیدن خانواده اسیران می رفتیم خیلی احساس آرامش می کرد . نامه هایشان را که می دید طوری روی کلمات دست می کشید که گویی دست و سر اسیران را نوازش می کند . هیچ کدامشان نه آقا و نه مادر ، تصویری از اسارت نداشتند و دائم به خانواده های اسراء التماس می کردند در نامه هایتان دو کلمه از دخترما هم بنویسید یا از عزیزان اسیرتان در مورد دختر ما بپرسید . بعضی روزها هر دو کنار هم می نشستند و از شیرین زبانی های و بازی های بچگی ات می گفتند و از هم می پرسیدند : اگر یک روز از تو دست خطی دریافت کنند چه کارش می کنند پایان قسمت صد و پنجاه و چهارم
‏دو سال پیش چنین روزی اتفاق افتاد؛ کودکی به جرم ‎ بودن جلوی مادرش سر بریده شد. من الاُذن الی الاُذن... از آن روز تا کنون شیپورچی‌های حقوق بشر حُناق گرفته اند تا مظلومیت شیعه در سکوت مرگبارشان به دست فراموشی سپرده شود. 🔶شما روی هرچی شُغالِ سفید کردین... ‎
‌ 🌼 زنان آینده ساز 🔹رهبر انقلاب: "بحمدالله مظاهر عظيم شركت زن در تصميمگيری هاى اجتماعى، در پيشبرد انقلاب، در رقم زدن آينده همه جا به چشم ميخورد. 🔸اجتماعات، نمازجمعه ها، ميتينگ ها و راهپيمایی هاى ما در اين كشور با حضور، همّت و روح انقلابى زنان مزيّن است. اين را حفظ كنيد؛ اين از بركات انقلاب، اسلام و عفاف است." ➡️ ۶٢/١٠/١۶ 🧕 مجموعه طرح
1_818224286.mp3
11.19M
۱۳ ▪️مهربان‌ترین‌ انسانها ؛ دستگیرترین‌شان هستند از دیگر بندگان خدا! -آنان که فقر بندگان خدا، چه فقر مادی و چه فقر روحی، برایشان ساده نیست، و برای رفع آنها، با تمام وُسعِشان، به میدان می‌آیند؛ میتوانند در دریافت صفت موفق باشند. 🎤 @Ostad_Shojae
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#کلیدهای_خوشبختی قسمت 🔟 ⚜ عیش و نوش واقعی ⚜ 💠 "دنیا گذرگاه است " علت اینکه خدا در قرآن این
قسمت 1⃣1⃣ ⚜کشتی گیر واقعی⚜ 💠 گاهی یک شخص را می بینید که خیلی زور و بازو و قدرت دارد و می تواند بار زیادی را بلند کند، اما همین شخص برای "نماز صبح" قدرت پاشدن ندارد!!! 💠 قدرت که فقط به زور و بازو نیست! گاهی همین شخص نمی تواند "غضب" خودش را کنترل کند، پس این آقا خیلی ضعیف است، و فقط ظاهرش را قوی نشان داده است. 💠 "" کشتی گیر واقعی کسی است که هوای نفسش را زمین بزند."" 🌸 اشجع الناس من غلب هواء🌸 ◀️ ادامه دارد... 💐جهت تعجیل در امر فرج صلوات💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
... 🌹🌴🌹السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ🌹🌴🌹
✨سهم امروزمون از یاد مولای غریب 💫💫💫💫💫 ◾️ ای که گیسوی شما شرح پریشانی هاست / عَلَم و پرچمتان دست خراسانی‌هاست ◽️ با ظهور تو همه خلق جهان می‌فهمند: / مرگ، تجدید قوا بینِ سلیمانی‌هاست
❣پيامبر صلي الله عليه و آله : ✨ مَن قضى لأخيهِ المُؤمِنِ حاجَةً كانَ كَمَن عَبَدَاللّه َ دَهرَهُ ؛ ♨️كسى كه حاجت برادر مؤمن خود را برآورده سازد ، مانند كسى است كه عمر خود را به عبادت گذرانده باشد . 📚 [ الأمالى ، طوسى ، ص 481 .]
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌷آیت اللّه جوادی آملی: 🔹 آيه‌ای كه خدای سبحان نازل كرده اين است كه شب زنده‌داری و نماز شب، هم پايگاه خوب به آدم می دهد، هم منطق قوی و غنی و عقلانيّت عطا می كند 🌸 إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِيلاً 📖 مزمل/۶ 🔹 اگر👈 إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ ( سوره اسراء/۹،) و اگر معارف قرآنی بخواهد در قلب يك انسان موحّد پياده شود بهترين راه آن است كه ﴿أَقْوَمُ قِيلاً﴾ را آن‌جا ادراك می‌كند. 📚 جلسه درس اخلاق ۱۳۹۲/۱۰/۱۹ 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
ذڪرروزسہ شنبہ: 🌻یاارحم الرحمین🌻 اے مهربان ترین مهربابانان •﴿۱۰۰مرتبه﴾• [ ذڪرروزسہ شنبہ بہ اسم حضرت امام زین العابدین وامام محمدباقروامام جعفرصادق علیهم السلام است روایت شده دراین روززیارت سہ امام خوانده شودڪہ خواندن آن موجب رواشدن حاجات مے شود.] 💠زیارت ائمہ بقیع﴿ع﴾: السَّلامُ عَلَیڪ یاخُزّانَ عِلمِ اللهِ،السَّلامُ عَلَیڪُم یاتَراجِمَةَ وَحیِ اللهِ،السَّلامُ عَلَیڪُم یاائِمَّةَ الهدی،السَّلامُ عَلَیڪُم یااَعلامَ التُّقی،السَّلامُ عَلَیڪم یااَولادَرَسولِ اللهِ،اَناعارِفٌ بِحَقِّڪُم مُستَبصِرٌبِشَانِڪم،مُعادٍلِاَعدائڪُم مُوالٍ لِاَولِیائڪم،بِاَبی اَنتُم وَاُمّی صَلَواتُ اللهِ عَلَیڪم،اللهمَ،اِنِی اَتَوالی اخِرَهُم ڪَماتَوالَیتُ اَوَّلَهُم،وَاَبرَءُ مِن ڪُلِّ وَلیجَةٍ دُونَهُم،وَاَڪفُرُبِالجِبتِ وَالطَّاغوتِ وَالّاتِ وَالعُّزی،صَلَواتُ اللهِ عَلَیڪم یامَوالِیَّ وَرَحمَةُ اللهِ وَبَرَڪاتُهُ،السَّلامُ عَلَیڪَ یاسَیّدالعابِدینَ وَسُلالَةَالوَصِیّین،السَّلامُ عَلَیڪ یاباقِرَعِلمِ النَّبِیِّن،السَّلامُ عَلَیڪ یاصادِقاََمُصَدَّقاََفی القَولِ وَالفِعلِ،یامَوالیَّ هذایَومُڪُم وَهُوَیَومُ الثُّلثاءِِ،وَاَنافیهِ ضَیفٌ لَڪُم وَمُستَجیرٌبِڪُم فَاَضیفونی وَاَجیرونی بِمَنزِلَةِ اللهِ عِندَڪُم وَالِ بَیتِڪُم الطَّیِّبین الطَّاهِرین. [جــوانـان‌نسل‌ظهوریم اگربرخیزیم✊]
1_518152961.mp3
4.34M
🔻اخلاص یعنی چی؟ 👈🏼 اگر کاری رو به خاطر مزدش انجام بدیم، اخلاصش از بین میره؟
تیڪہ‌ڪݪامِش‌ایݩ‌بۅدڪہ «خُدابزࢪگہ‌میࢪسۅنہ.»❤️ یہ‌نیساݩ‌داشت‌ڪہ‌بااۅݩ‌ ࢪۅزیشۅ دࢪمیاۅࢪد.🚙 پُشت‌دخݪ‌ناݩ‌بࢪبࢪۍ‌هم‌میࢪفت تااگہ‌مُستَمَندۍࢪۅمیشناسہ‌ناݩ مجانے‌بہش‌بده.🍔 ازبچہ‌هاێ‌جنۅب‌شہࢪۍ‌ݪۅطے مسݪڪےبۅدڪہ‌دست‌خیࢪش‌ زبۅنزده.👌 زࢪنگ‌بۅدۅدࢪآمدخۅبےداشت. غیࢪِنیساݩ‌یڪ‌زانتیاهم‌بࢪا سۅاࢪۍخۅدش‌داشت.🚘 عجیب‌دست‌ۅدݪبازبۅدۅاگہ مُستَمَندۍࢪۅمیدیدهࢪچۍ داشت‌بہش‌میبخشید.💵 فڪࢪنمیڪࢪدشایدیہ‌ساعت بعدخۅدش‌بہش‌نیازپیداڪنہ. گاهۍیہ‌ࢪۅزڪݪےبانیسانش‌ڪاࢪ میڪࢪداماࢪۅزبعدپۅݪ‌بنزینشۅ ازمݩ‌میگࢪفت!😳 تہ‌تۅۍڪاࢪشۅدࢪمیاۅࢪدێ میفہمیدێ‌ڪݪ‌پۅݪۅبخشیده.
‌ 🌷 انقلاب پیروز نمیشد اگر... ‌ 🔹 رهبر انقلاب: "اگر زنها به انقلاب نپيوسته بودند، انقلاب پيروز نمیشد. جوانها از خانه براى پيوستن به صفوف انقلاب بيرون نمی‌آمدند؛ ‌مادرهايشان نمی‌گذاشتند. مادرهايشان حداقل آنها را تشويق نمی‌كردند. ‌ 🔸 اگر زنها دل در گرو انقلاب نداشتند، مردها اينجور آزادانه در صفوف انقلاب جانفشانى نمی‌کردند." ➡️ ۷۰/۸/۲۲ ‌ مجموعه طرح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 آیا واقعا از رهبری اطاعت کردیم؟ ✅ ما معتقدیم ولی فقیه در این عصر، مثل حضرت مسلم است، نسبت به سیدالشهداء ✅ این موقعیتی که امروز در آن هستیم بسیار ممتاز است. ✅ امروز هم میشود ثواب شهدای کربلا را کسب کرد! 🔺 آیت الله مصباح یزدی(رحمة الله علیه) 👌پیشنهاد دانلود 🆔 @mahdavi_arfae
•﷽• هرگاه یکی از شما به خشم آمد؛ پس وضو بگیرد...! (ص)🌱
✅ تسبیح حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 🔹عنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ التَّحْمِيدِ أَفْضَلَ مِنْ تَسْبِيحِ فَاطِمَةَ علیهاالسلام وَ لَوْ كَانَ شَيْ‏ءٌ أَفْضَلَ مِنْهُ لَنَحَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فَاطِمَةَ ع. 🔸 از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود: در میان ستایش ها، خداوند به عملی بالاتر از تسبیح حضرت فاطمه (سلام الله علیها) عبادت نشده است. که اگر چیزی بالاتر از آن وجود می داشت، رسول خدا (ص) حتما آن را [به جای تسبیح] به فاطمه (سلام الله علیها) عطا می کرد. 🔹عنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: يَا أَبَا هَارُونَ إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِتَسْبِيحِ فَاطِمَةَ ع كَمَا نَأْمُرُهُمْ بِالصَّلَاةِ فَالْزَمْهُ فَإِنَّهُ لَمْ يَلْزَمْهُ عَبْدٌ فَشَقِيَ. 🔸 از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: ای اباهارون! همانا ما کودکان مان را به تسبیح فاطمه زهرا (سلام الله علیها) امر می کنیم، هم چنانکه آنان را به نماز امر می کنیم. پس بر آن مداومت داشته باش که هرگز بنده ای که بر آن مداومت داشته باشد تیره بخت و شقی نمی گردد. 🔹عنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ كَانَ يُسَبِّحُ تَسْبِيحَ فَاطِمَةَ ص فَيَصِلُهُ وَ لَا يَقْطَعُهُ. 🔸 روایت شده که امام صادق علیه السلام تسبیح حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را به هم پیوسته انجام می داد و آن را قطع نمی کرد. [یعنی در حین تسبیح صحبت نمی کرد.] 🔹قالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام:‏ إِذَا شَكَكْتَ فِي تَسْبِيحِ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ ع فَأَعِدْ. 🔸 امام صادق علیه السلام: هر گاه در تسبیح فاطمه زهرا (سلام الله علیها) شک کردی، آن را از سر بگیر. [یعنی قسمتی را که در آن شک داری را از نو شروع کن. مثلا اگر نمی دانستی که چند بار "الله اکبر" گفته ای، از ابتدا "الله اکبر" را شروع کن. اما اگر از سی و چهار مرتبه بیشتر گفتی، بنا را بر سی و چهار بگذار و ادامه تسبیح را انجام بده]. 📚الكافي ، ج‏3، ص: 342 مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏15، ص: 175 وسائل الشيعة،ج 6ص463
هرصبح‌سوے ڪرب‌وبݪاگريه‌میڪنم هجربهشت،چاره‌نداردبجز بڪاء... ❤️ 🍃❤️🍃🍃❤️🍃🍃❤️🍃
تا میتونید عکس‌ها رو استوری کنید، پخش کنید... همیشه کار فرهنگی دَویدن نیست، به موثر بودن هست! :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بندھ خیلے اعتقادے نداشتم اما بعضے ها...🤔 🔴تحریف در روز روشن ... وقتی میگن رهبری با برجام موافق بود
حاج حسین یکتا: کاری که برای خدا شروع بشه، خود خدا کمک میکنه؛ کارش میگیره. راهش نشون داده میشه و اهلش جمع میشن. و کارهایی که میخواد خدایی شروع بشه از وسط سختی‌ها شروع میشه!
✨﷽✨ 🌼دعایت زودتر مستجاب می شود! ✍سید بن طاووس رحمه الله می فرمایند : پس تا می‌توانی مواظب باش دیگری را در محبت و دعا بر امام زمانت مقدم نداری و هنگامی که خواستی برای آن مولای عظیم الشأن دعا کنی با تمام وجود دعا کن. مبادا فکر کنی او به دعای تو محتاج است، هرگز چنین نیست و هرکس چنین فکری کند بیمار است. اینکه می‌گویم برای او دعا کن، فقط برای این است که او حق بزرگی بر تو دارد و بسیار در حق تو احسان نموده است، و اگر قبل از دعا برای خودت برای او دعا کنی، ابواب اجابت زودتر به رویت گشوده می‌شود، زیرا تو با گناهت باب دعا را بر روی خود بسته‌ای، ولی هنگامی که برای آن مولایی دعا کنی که از خواص درگاه خداست، به احترام او باب اجابت به رویت گشوده می‌شود و آنگاه خود و همه کسانی که در حقشان دعا می‌کنی بر خوان و احسان او نشسته و مشمول رحمت، کرم و عنایت الهی می‌شوید. 📚 کتاب شریف نجم الثاقب جلد دوم صفحه ی چهارصد و پنجاه و سه
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت_صدو پنجاه و پنجم - قابش می کنم ، توی روزنامه ها چاپش می کنیم ، کتابش می کنیم و می دیم همه بخونن بعد از همه می پرسیدند : - اگر خودش بیاد چیکار کنیم ؟ اصلا یادشان رفته بود که تو دختر بزرگی شده ای و دیگر دختر تو جیبی بابا نیستی . آقا می گفت : - اگه بیاد دیگه زمین نمی ذارمش که خار به پاش بره و مادر با بغض همیشگی اش می گفت : - قایمش می کنم که دیگه کسی اونو نبینه و ندزده . من هم که می دیدم خیلی تو عالم خودشان رفته اند می پریدم وسط حرفشان و می گفتم : - پس سهم ما چی میشه که اینقدر داریم این در و اون در می زنیم تا خبری ازش بگیریم . یک روز صبح که به دفتر سازمان ملل رفتم یکی از کارمندان فارسی زبان گفت : - چرا دست خالی اومدی؟ مژده گونی بده ! تازه حقوق گرفته بودم و جیبم پر پول بود . گفتم : - جان مادرم هر چی تو جیبمه برای تو، واسه ما خبری داری؟ گفت : - اول دهنمو شیرین کن! نمی دانم چطوری ؛ چقدر و چه شیرینی ای خریدم و برگشتم گفت : - توی نامه های این دوره ، یک نامه داری! - از کی؟ از خواهرم؟ - نه از یک خلبان فانتوم به نام محمدرضا لبیبی ، گفته خواهرت رو به همراه سه خواهر دیگه اونجا دیده - نامه رو بدید ببینم - نامه رو باید از هلال احمربگیری ، همه رو فرستادیم هلال احمر سراسیمه به هلال احمر رفتم . نمی دانستم با سر می روم یا با پا . وقتی به آنجا رسیدم با قیافه حق به جانب گفتم : - من امروز نامه دارم . - آقای آباد شما که می دونین اینجا فقط خانواده هایی نامه دارن که اسیرشون شماره اسارت داشته باشه . این بار محکم تر با گردن شق و رق گفتم : - اما من هم امروز نامه دارم - از کی نامه داری؟ - از یک خلبان جنگی ، از یک مرد بزرگ نامه دارم چنان محکم و غرا حرف می زدم گویی به کشف حقیقتی بزرگ رسیده ایم . هر چه من جدی تر می شدم آنها بیشتر با لبخند و آرامش به من جواب می دادند . بر خلاف روزهای پیش که گردنم کج بود و التماس می کردم ، آن روز سینه را ستبر کرده و طلبکار بودم . بیچاره ها از سر صبح کار کرده بودند و حالا بعد از دوازده ساعت کار مستمر به پست من خورده بودند . حالت جنون به من دست داده بود . دوباره گفتم : - چرا نامه من رو نمی دین؟ - آخه اون خلبان اسیری که شما اسم می برید هنوز برای خانواده اش نامه ننوشته ، خانواده اش ازش بی خبرن ، چطور برای شما نامه نوشته؟ تازه فهمیدم چرا برای آن پیرمرد و پیرزن اردبیلی جا نمی افتاد که نمی شود برای محمد علی که در اسارت است ، روعن محلی فرستاد . اصلا" درد بی خبری برای آدم عقل و سواد و فهم نمی گذاشت . گفتم : - خانم اصلا من نه مهندسم ، نه سواد دارم ، نه عقل ، نه فهم ، برا من یه نامه اومده به اسم خودم ، من اون نامه رو می خوام . با بالا رفتن صدای من ، آقای دکتر سید صدرالدین صدر ، رئیس بخش اسرا و مفقودین هلال احمر آمد و مرا به اتاقش برد . ماجرا را که برایش تعریف کردم گفت : - خب ، این درست شد ! شما زودتر از رابط بین صلیب سرخ و هلال احمر خودت رو رسوندی . اجازه بده رابط برسه . شما در تفکیک نامه ها به ما کمک کن ، نامه خودت رو پیدا کن و ببر. ما نامه شما رو که برای خودمون نمی خواهیم ، نامه شما و بقیه اسرا رو به خونواده هاشون تحویل می دیم . آن شب تا دیر وقت نامه ها را تفکیک کردیم و بالاخره خانم کافی یکی از کارمندان خدوم و زحمتکش بخش اسرا و مفقودین نامه مرا پیدا کرد . وقتی نامه را گرفتم مثل یک پرنده پرواز کردم . اصلا" یادم رفت عذرخواهی و خداحافظی کنم . می خواستم نامه را با طلا قاب کنم . نامه را کلمه به کلمه ؛ چندین بار خواندم . دیگر نامه را از بر کرده بودم . اسم خواهر فاطمه ناهیدی را هم که در همسایگی ما بود در نامه نوشته بود . به خانواده آنها و به همه اعضای خانواده و پدر و مادر اطلاع دادم . فردا صبح برای عذرخواهی و پیگیری دوباره به هلال احمر رفتم . از نامه کپی گرفتند و به خواهران دیگر اطلاع دادند . حالا دیگر من هم کسی را داشتم که برایش نامه بنویسم و می توانم کاغذ سفید تقاضا کنم . نامه ای به خلبان آزاده و با غیرت محمدرضا لبیبی نوشتم و ضمن تشکر فراوان ، تقاضای اطلاعات بیشتر کردم . مادرم شبانه روز آقای لبیبی را دعا می کرد و هر وقت هواپیمایی در آسمان می دید می گفت : - خدایا محمد رضا لبیبی را سالم به خانواده اش برگردان . سال ۱۳۶۱ بود و در آن تاریخ کسی که صلیب سرخ به او شماره اسارات داده بود ، حضور تو و سه خواهر دیگر را در عراق تائید کرده بود . سندی از این واضح تر نمی توانست وجود داشته باشد . نامه خلبان سند محکمی برای پیگیری های قانونی بود . چند وقتی بود که در گیر کلنجار رفتن با نیروهای صلیب سره جهانی و تشکیل پرونده پی جویی بودم که این بار دکتر صدر خودش زنگ زد و برای روز بعد با من قرار گذاشت . اما در مورد دلیل ملاقات چیزی نگفت . پایان قسمت صد و پنجاه و پنجم