مرحوم شیخ مرتضی تهرانی:
یک وقت کسی
در خیابان راه می رود
یهو یاد خدا می افتد و می گوید
خدایا قربونت برم !
این ارزشش از این که
من بشینم از اول تا اخر مفاتیح الجنان
را با وضو و رو به قبله بخوانم و چیزی نفهمم بیشتر است
چشم سرم را دواست
عکس خیال رُخَت
زخم دلم را شفاست
خاک سر کوی تو ...
#السلامعلیکیااباعبدالله
•﷽•
به دعا تمسک جوييد كه به هيچ چيز؛
همانند دعا به خداوند نزديک نمیشويد!
#امام_صادق(ع)🌱
1_768627930.mp3
10.78M
#شرح_دعای_ندبه ۱۳
✨ " لااله الاالله " حقیقت " انسان" است!
و نقطه مقابل فسق!
فسق یعنی... فردی که چهره انسانی دارد و باطن حیوانی!
"عشق" تنها عاملِ رسیدن به #طلب است...
با فاصله گرفتن از عشق، فسق رقم میخورد.
مراقب باشیم طلب هایمان با فسق همراه نباشد!
#استاد_شجاعی 🎤
@Ostad_Shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_مهدوی
#استوری_مهدوی
چرا به مردم نمی گویند من مظلوم هستم؟😢
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#کلیپ_مهدوی #استوری_مهدوی چرا به مردم نمی گویند من مظلوم هستم؟😢
اگر از غصه بمیرم جا داره....
خدایاااا😭😭😭
🌹اعمال شب اول ماه رجب:
🌺از رسول خدا(ص) نقل شده است که به هنگام رؤیت هلال ماه رجب، این دعا را مىخواند: «اَللّهُمَّ اَهِلَّهُ عَلَیْنا بِالاْمْنِ وَالاْیمانِ وَالسَّلامَةِ وَالاْسْلامِ رَبّى وَرَبُّکَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ»؛
(خدایا این ماه را بر ما به امنیت و ایمان و سلامت و دین اسلام نو کن، پروردگار من و پروردگار تو (اى ماه) خداى عزوجل است.)
🌺و همچنین از آن حضرت نقل شده است که وقتى هلال ماه رجب را مىدید، مىفرمود: «اَللّهُمَّ بارِکْ لَنا فى رَجَب وَشَعْبانَ، وَبَلِّغْنا شَهْرَ رَمَضانَ، وَاَعِنّا عَلَى الصِّیامِ وَالْقِیامِ، وَحِفْظِ اللِّسانِ، وَغَضِّ الْبَصَرِ، وَلا تَجْعَلْ حَظَّنا مِنْهُ الْجُوعَ وَالْعَطَشَ»؛
(خدایا برکت ده بر ما در ماه رجب و شعبان و ما را به ماه رمضان برسان و کمکمان ده براى گرفتن روزه و شب زندهدارى و نگهدارى زبان و پوشیدن چشم و بهره ما را از آن ماه تنها گرسنگى و تشنگى قرار مده.)
✅ غسل کردن: سیّد بن طاووس مىگوید در کتب «عبادات» روایتى از رسول خدا (ص) یافتم که آن حضرت فرمود: هر کس ماه رجب را درک کند و در اول، وسط و آخر آن، غسل کند همانند روزى که از مادر متولد شده، از گناهان خارج شود (و پاک شود).
✅ زیارت امام حسین(ع) در این شب فضیلت بسیار دارد.
✅ بعد از نماز مغرب، ۲۰ رکعت نماز بخواند (هر دو رکعت به یک سلام) و در هر رکعت یک بار سوره «حمد» و یک بار سوره «توحید» بخواند، رسول خدا(ص) در پاداش این عمل فرمود: هر کس چنین کند، به خدا سوگند خودش، خانوادهاش، مالش و فرزندانش محفوظ بمانند و از عذاب قبر پناه داده شود... و در قیامت به سرعت از صراط بگذرد.
✅ بعد از نماز عشاء، دو رکعت نماز به جا آورد، در رکعت اول «حمد» و «الم نشرح» را یک مرتبه و سوره «توحید» را سه مرتبه بخواند و در رکعت دوم، سورههاى «حمد»، «الم نشرح»، «توحید» و «معوّذتین» (سورههاى ناس و فلق) را یک بار بخواند و پس از سلام ۳۰ مرتبه بگوید: «لا اله الاّ الله» و ۳۰ مرتبه «صلوات» بفرستد، رسول اکرم(ص) فرمود: کسى که این عمل را انجام دهد، خداوند گناهانش را مىآمرزد و از گناه پاک مىشود.
✅ ۳۰ رکعت نماز بخواند، (هر دو رکعت به یک سلام) در هر رکعت یک مرتبه «حمد» و یک مرتبه «کافرون» و سه مرتبه «توحید» را بخواند. در روایتى رسول خدا(ص) فرمود: هر مرد و زن مؤمنى چنین کند، خداوند تمام گناهان کوچک و بزرگ وى را مىآمرزد و تا سال بعد، خداوند نامش را در فهرست «نمازگزاران» مىنویسد و از نفاق پاک مىشود.
✅ احیاى شب اول ماه رجب: شیخ طوسى در «مصباح المتهجّد» از امام صادق(ع) از جدش از امیرمؤمنان على(ع) نقل کرده است که آن حضرت دوست داشت که در چهار شب از شبهاى سال، فارغ از هر چیز، به عبادت بپردازد: شب اوّل ماه رجب، شب نیمه شعبان، شب عید فطر و شب عید قربان.
در حدیثى دیگر، از امام صادق(ع) نقل شده است که «تا مىتوانى بر احیاى شبهاى عید فطر، عید قربان و... شب اول رجب مراقبت کن.
✅ خواندن دعایى که از امام جواد(ع) نقل شده است که فرمود: مستحب است انسان، در شب اول رجب، با این کلمات، دعا کند: «اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاَنَّکَ مَلیکٌ، وَاَنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْء مُقْتَدِرٌ، وَاَنَّکَ ما تَشآءُ مِنْ أَمْر یَکُونَ اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ مُحَمَّد نَبِىِّ الرَّحْمَةِ، صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، یا مُحَمَّدُ یا رَسُولَ اللهِ، اِنّى اَتَوَجَّهُ بِکَ اِلَى اللهِ رَبِّکَ وَرَبِّى لِیُنْجِحَ بِکَ طَلِبَتى»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
🌟اگر کسی روز اول رجب را روزه بگیرد ....
#أین_الرجبیون
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ دعا کنید به همین ظواهر اسلام هم عمل کنیم...
🌹 بسیااار زیبا و درس آموز....
بسم الله الرحمن الرحیم
#من_زنده_ام
🔹قسمت_صدوپنجاه و هشت
به محض خوردن غذا - حتی غذای سبک - دچار استفراغ خونی یا دفع خونی می شدیم و این شرایط ، ضعف و ناتوانی ما را بیشتر می کرد . غذاها دست نخورده بر می گشت . با همان سرم های غذایی احساس بهتری داشتیم .
گویی تازه چشم به دنیا باز کرده بودم . از پشت پنجره اتاق فقط باغ بیمارستان پیدا بود ، هرچه عمیق تر و دقیق تر خیره می شدم ، همه چیز را زیبا تر از گذشته می دیدم . طلوع و غروب خورشید برایم بسیار دلنشین بود گویی اولین بار بود گل سرخی را می دیدم یا آواز پرنده سبک بالی را بر شاخه ای می شنیدم . صدای برخورد دانه های باران با شیشه آنقدر شنیدنی بود که نمی خواستم بخوابم و از آن صدای زیبا محروم شوم . تنها چیزی که عذابم می داد دل نگرانی و رنج برادرانی بود که هنوز در زندان بودند و نمی دانستم از وضع ما اطلاعی دارند یا نه ، مدام به این فکر می کردم که چطور می شود آنها را از آنجا خلاص کرد .
مدتی که در بیمارستان بودیم معمولا" پزشک برای معالجه و پرستار برای تعویض سرم و گاهی خانم خدمتکار برای نظافت به اتاق ما می آمد .
اواخر خرداد ۱۳۶۱ بود خدمتکار که برای نظافت به اتاق ما آمده بود ، با ترس و احتیاط بسیار از زیر لباسش کتاب کوچک مفاتیح الجنان بیرون آورد و آن را پنهانی به ما هدیه کرد و در حالی که تکه پارچه ای را روی تخت و پا تختی می کشید ، علامت پیروزی را نشان مان داد . این علامت حکایت از پیروزی ما داشت اما هرچه می پرسیدیم منظورت چیست ، سکوت می کرد و به ما خیره می شد و چون نمی خواستیم برایش دردسر درست کنیم ، به همان هدیه و اشاره پیروزی او اکتفا می کردیم ، رفت و آمدها زیاد شده بود و مجروحین زیادی را می آوردند و می بردند ولی ما همچنان در اتاقی دربسته که نگهبانی در آن کشیک می داد زندان بودیم ، گاهی فرماندهان عالی رتبه بعثی که مجروح شده بودند ، یا برای ملاقات مجروحان می آمدند ، بی خبر وارد اتاق می شدند تا از نزدیک ما را ببینند ، ما شده بودیم عروسک های نمایشگاهی !
در ملاقات دوم با نیروهای صلیب سرخ ، اسامی تمامی برادرانی را که حفظ کرده بودیم به صلیب سرخ دادیم در لفافه ، شرایط سخت و دشوار زندان را به آنها تفهیم کردیم . چون برای رفتن به اردوگاه اسرا اعتماد کرده بودیم ، بعثی ها مارا بعد از بهبودی دوباره به زندان باز گردانند .
گفتند : این شماره اسارت برای اسیر، ارزشمند است و شما برای به دست آوردن این شماره ، رنج و سختی زیادی کشیده اید و مطمئن باشید به زندان بر نمی گردید ، اما شرایط تغذیه ای و بهداشتی اردوگاه سخت است و هنوز توان رفتن به آنجا را ندارید.
از آنها خواستیم که دیگر اجازه ندهند کسی برای تماشا و یا سوال و جواب بیاید .
بعد از گذشت دوماه که وضع جسمی مان بهتر شده بود و می توانستیم غذای عادی بخوریم ، با یک کیسه دارو سوار بر یک ماشین امنیتی ، بیمارستان الرشید بغداد را ترک کردیم .
بعد از شش ساعت وارد محوطه ای با دیوارهای سر به فلک کشیده شدیم که برج های نگهبانی چهار گوشه آن ما را به یاد زندان های مخوف داستان های علی بابا و چهل دزد بغداد می انداخت . در ورودی بسیار بزرگی داشت . راهروی ورودی محوطه و دیوار های داخلی آن از سنگ های محکم کوهستانی بنا شده بود . اردوگاه دو طبقه بود و هر طبقه چهارده آسایشگاه داشت و درهر آسایشگاه صد وهفتاد اسیر زندگی می کردند . جلوی هر آسایشگاه قطعه زمینی با درختان بلند سرو بود که می توانست برای لحظاتی ما را از فضای اردوگاه و زندان دور کند . نگهبانی که مارا همراهی می کرد اشتیاق ما را برای آمدن به اردوگاه اسرا می دانست . در را باز کرد و گفت :
پایان قسمت صد و پنجاه و هشت