eitaa logo
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
2.5هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
162 فایل
ارتباط با ادمین @Yassekaboood هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی همدان بلاخره خون شهید محمد حسین عزیز می‌جوشد و حاج قاسم هست #حدادیان #گلستان هفتم #شهید جمهور #تنها هیات مذهبی به نام #حاج قاسم در کشور @khaharankhademozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
ذڪرروزسہ شنبہ: 🌻یاارحم الرحمین🌻 اے مهربان ترین مهربابانان •﴿۱۰۰مرتبه﴾• [ ذڪرروزسہ شنبہ بہ اسم حضرت امام زین العابدین وامام محمدباقروامام جعفرصادق علیهم السلام است روایت شده دراین روززیارت سہ امام خوانده شودڪہ خواندن آن موجب رواشدن حاجات مے شود.] 💠زیارت ائمہ بقیع﴿ع﴾: السَّلامُ عَلَیڪ یاخُزّانَ عِلمِ اللهِ،السَّلامُ عَلَیڪُم یاتَراجِمَةَ وَحیِ اللهِ،السَّلامُ عَلَیڪُم یاائِمَّةَ الهدی،السَّلامُ عَلَیڪُم یااَعلامَ التُّقی،السَّلامُ عَلَیڪم یااَولادَرَسولِ اللهِ،اَناعارِفٌ بِحَقِّڪُم مُستَبصِرٌبِشَانِڪم،مُعادٍلِاَعدائڪُم مُوالٍ لِاَولِیائڪم،بِاَبی اَنتُم وَاُمّی صَلَواتُ اللهِ عَلَیڪم،اللهمَ،اِنِی اَتَوالی اخِرَهُم ڪَماتَوالَیتُ اَوَّلَهُم،وَاَبرَءُ مِن ڪُلِّ وَلیجَةٍ دُونَهُم،وَاَڪفُرُبِالجِبتِ وَالطَّاغوتِ وَالّاتِ وَالعُّزی،صَلَواتُ اللهِ عَلَیڪم یامَوالِیَّ وَرَحمَةُ اللهِ وَبَرَڪاتُهُ،السَّلامُ عَلَیڪَ یاسَیّدالعابِدینَ وَسُلالَةَالوَصِیّین،السَّلامُ عَلَیڪ یاباقِرَعِلمِ النَّبِیِّن،السَّلامُ عَلَیڪ یاصادِقاََمُصَدَّقاََفی القَولِ وَالفِعلِ،یامَوالیَّ هذایَومُڪُم وَهُوَیَومُ الثُّلثاءِِ،وَاَنافیهِ ضَیفٌ لَڪُم وَمُستَجیرٌبِڪُم فَاَضیفونی وَاَجیرونی بِمَنزِلَةِ اللهِ عِندَڪُم وَالِ بَیتِڪُم الطَّیِّبین الطَّاهِرین. [جــوانـان‌نسل‌ظهوریم اگربرخیزیم✊]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 🔺علت خوف و ترس های انسان 💠تمام خوفها و ترسهایی که انسان دارد از دشمن برای این است که، خودش را می‌بیند. ♻️چنانچه دید که خدا هست در کار، برای خدا دارد کار می‌کند نمی‌ترسد، برای اینکه، مقدرات دست اوست. 🔹 گمان نکنید که شما خودتان می‌توانید یک کاری انجام بدهید، 📌همه عجز است، همه فقر است، هر چی هست از اوست، از خداست
نقل است برادران حضرت یوسف علیه السلام با نیرنگ خود، ایشان را که نوجوانی بود از پدر جدا کردند و تصمیم گرفتند او را در میان چاه بیندازند. هنگامی که آنها حضرت یوسف علیه السلام را به ریسمانی بسته و به داخل چاه روانه کردند، ناگاه لبخندی بر لبان یوسف نقش بست! یکی از برادرانش با تعجب گفت: اکنون وقت خنده نیست، چرا یوسف می خندد؟! حضرت راز خنده اش را چنین بیان کرد: من گاهی فکر می کردم چندین برادر نیرومند دارم و در حوادث روزگار پشتیبانان خوبی خواهم داشت، ولی اکنون می‌بینم که همان ها مرا به چاه می‌افکنند! خنده من به خاطر این است که چرا به جای تکیه نمودن به برادرانم، به خدا توکل نکردم؟ یعنی خنده ام خنده شادی نیست، بلکه خنده عبرت است. ‎‎‌‌‎‎
🌱 رهبر انقلاب: 👈🏼 آن کسانی که می‌خواهند در یک کشور یا جامعه‌ای نفوذ پیدا کنند آن جامعه را در مشت خود بگیرند و فرهنگ خود را به آنها تحمیل نمایند، یکی از کارهایشان، معمولاً متزلزل کردن بنیان است.
🌸 آدرس امام زمان (عج) 🌸 از علامه حسن زاده پرسیدند: آدرس امام زمان (عج) کجاست؟ کجا می شود حضرت را پیدا کرد؟ ایشان فرمودند: آدرس حضرت در قرآن کریم آیه ۵۵ سوره قمر است... که می‌فرماید: "فی ‌مقعد صدق عند ملیک مقتدر" هر جا که صدق و درستی باشد، هر جا که دغل کاری و فریب کاری نباشد، هرجا که یاد و ذکر پروردگار متعال باشد، حضرت آنجا تشریف دارند....
14.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‏خیلی از کُک های چهارم تو زندگی از دست دادیم مراقب باشیم فرصتها در حال گذراست وما اندر خم یک کوچه ایم... ارزش دیدن دارد... "شوریده دل"
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹قسمت_صدو نود و پنجم شنیده بودیم هر چند وقت یکبار عده‌ای را به زیارت می‌برند . این تنها احتمالی بود که می‌توانست این شادی را تفسیر کند . ناگهان در آن سکوت و بی‌ خبری از پشت در و پنجره صدای ناشناسی شنیده می‌شد که به زبان فارسی اما با لهجه عربی پشت سر هم می‌گفت : بخند ، بخند ، سرت بالا ! سرت بالا ! همدیگرو بغل کنید ! آفرین . بسیار کنجکاو شده بودیم و می‌خواستیم از این کلمات درهم و برهم متوجه داستان شویم . حلیمه که همیشه با صحبت‌های عادی‌اش همه ما را به خنده می‌انداخت ، گفت : بچه‌ها بیاید همدیگرو بغل بگیریم و سرمان را بالا نگه داریم و بخندیم شاید بفهمیم چه اتفاقی افتاده . شنیده بودم بچه‌ها کلمات فارسی را وارونه به عراقی‌ها یاد می‌دهند . به همین دلیل کلماتی را که می‌شنیدیم برایمان راهگشا نبود . درحال بحث و تحلیل دیده‌ها و شنیده‌هایمان بودیم که صدای نزدیک شدن نگهبان حاجی به قفس‌ مان را شنیدیم . سریع چادرهایمان را پوشیدیم و آماده نشستیم . وارد شد و به ما گفت : بیرون بیایید . من از ترس اینکه شاید بخواهند ما را به جای دیگری ببرند، نامه‌هایم را زیر چادرم قایم کردم و بیرون آمدم . کمی آن ‌طرف‌ تر از یک اتاقک حصیری که ما به آن آغل می‌گفتیم ، یک نیمکت گذاشته بودند و برای اینکه آغل پنهان باشد ، پتویی پشت نیمکت آویزان کرده بودند . در آن بیابان بی‌آب و علف یک گلدان درختچه نخل هم برای زیبایی و تزئین گذاشته شده بود و در کنار همه این‌ها مردی با یک لبخند به ما سلام کرد و خوش‌آمد گفت . از صدایش او را شناختیم . همان مردی بود که برادرها را به لبخند زدن و در آغوش گرفتن هم دعوت می‌کرد . او عکاس بود . ابتدا تمایلی به عکس گرفتن نشان ندادیم اما به تصور اینکه این عکس ممکن بود برای خانواده‌هایمان ارسال شود و این درختچه و نیمکت و پتو بتوانند نگرانی آنها را کم کنند ، به عکس گرفتن رضایت دادیم . عکاس گفت : - چادرهایتان را درآورید تا ازتان عکس بگیرم گفتیم : با چادر عکس می گیریم . در حالی که زیر لب غرولند می کرد گفت : من از چی اینها عکس بگیرم؟! لااقل دست هایتان را بیرون آورید ! ما از حرف هایش سر در نیاوردیم اما حلیمه که این جملات را خوب فهمیده بود برایمان ترجمه کرد . وقتی روی نیمکت نشستیم ، دوباره همان کلمات « خنده ، خنده ، سربالا ، بغل کنید آفرین » را تکرار کرد . ما بی اعتنا به آنجه می شنیدیم ، منتظر پایان این صحنه سازی ها بودیم . تازه فهمیدیم منظورش از « همدیگر را بغل کنید » این است که به هم نزدیک شوید . عکاس که عکس العملی از ما نمی دید دوباره و چند باره حرفش را تکرار می کرد ، وفتی مطمئن شد ما با همین چادرها عکس می گیریم ، مدام ما را جا به جا می کرد ؛ یا می گفت همه بنشینید یا می گفت همه بایستید . هرچه می گفت سر بالا ! ما سرمان را پایین می انداختیم . می گفت «خنده» ! ما اخم می کردیم ، آخرین بار که به مریم رو کرد و گفت : بغل کنید مریم از کنار من بلند شد و بالای سرم ایستاد . عکاس آن قدر عصبانی شده بود که اگر کاردش می زدی خونش در نمی آمد . مریم که دید عکاس حسابی به هم ریخته و به او گفت : حالا بخند! او هم بالاخره تصمیم گرفت چیدمان عکس را به خودمان بسپارد . عکس ها در چهار نسخه به ما داده شد و ما آماده بودیم این بار عکس هایمان را به نامه هایمان ضمیمه کنیم . بی صبرانه منتظر آمدن هیأت صلیب سرخ بودیم . آن‌ها این ‌بار به همراه دکتر هادی بیگدلی همسایه روزهای سخت زندان الرشید آمده بودند . پایان قسمت صد و نود و پنجم
سلام و عرض ادب و تبریک ایام پنجشنبه پنجم فروردین ماه 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 میلاد سراسر نور و سرور حضرت علی اکبر علیه السلام ساعت چهار و نیم تا شش و نیم
9.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫شب قدری در ماه شعبان، که تمام انبیاء قبل از اسلام نیز آنرا به احیاء می‌گذراندند.
‏خیلی عمر کنیم ۱۰۰ سال بعدش چه!؟ اولین سوال که میشه: وقت و جوانی در راه کی مصرف کردی؟ چی جور مصرف کردی؟ نه زوده نه دیر، همین الان، تصمیم بگیر برای امام زمانت. ‎