eitaa logo
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
2.4هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
6.2هزار ویدیو
154 فایل
ارتباط با ادمین @Yassekaboood هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی همدان بلاخره خون شهید محمد حسین عزیز می‌جوشد و حاج قاسم هست #حدادیان #گلستان هفتم #شهید جمهور #تنها هیات مذهبی به نام #حاج قاسم در کشور @khaharankhademozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿یکی از شاگردان آیت الله انصاری [همدانی] از ایشان سوال می کند: ❓❓چه زمانی ما می‌توانیم خدمت صاحب الزمان ولیّ عصر علیه السلام برسیم؟ 🌿آیت الله انصاری جواب می دهند: زمانی که حضور و غیبت آقا برای شما فرقی نکند. ❓❓در زمانی دیگر [یکی] از شاگردان ایشان از ایشان سوال می کند: آیا می شود به حضور حضرت حجت رسید؟ 🌿 آقا جواب می‌دهند: بندۀ خدا! به حضور خداوند هم می‌توانیم برسیم، به حضور بنده‌اش نمی‌توانیم برسیم؟! ❓❓در مرتبۀ دیگر که آیت الله دستغیب و آیت الله فهری هم بوده اند، آیت الله نجابت سوال می‌کند که: ❓❓آیا به حضور امام زمان علیه السلام رسیده‌اید؟! 🌿آقا جوابی می دهند بدین مضمون که: «مَا ازدَدتُ یَقیناً» کنایه از این که من چنان حضور حضرت قائم علیه السلام را همیشه با تمام وجود احساس می‌کنم که حضور و غیبت او – علی الظاهر – برایم یکسان است. 📚در کوی بی نشان‌ها،صفحه۱۱۲
⭕️ تشرّف جدّ آخوند ملّا فتحعلی سلطان آبادی‌ 🔰 آخوند ملّا فتحعلی سلطان آبادی رحمه اللّه از پدر مرحومش، که از صلحاء و متّقین بوده است، نقل فرمود: ▫️ مرحوم ابوی با جمعی از زوّار به کربلای معلّی مشرّف شد و در منزلی که از حرم مطهّر دور بود، سکنی گزید. عادت آن مرحوم این بود که در حرم مطهّر می‌ماند تا یکی از همراهان آمده و ایشان را به منزل ببرد. 🌌 اتّفاقا شبی، همراهان هریک به دیگری اعتماد نمودند و هیچ کدام‌ به دنبال ایشان نرفتند و ایشان تا وقت بستن در حرم، آن‌جا مشرّف بود. بعد از آن‌جا بیرون آمد و در صحن متحیّر و سرگردان شد. ✨ ناگاه دید که مردی به شکل اعراب کنارش حاضر است و او را به اسم صدا می‌زند و می‌فرماید: 🔸 فلانی، دوست داری تو را به منزلت برسانم؟ ▫️ مرحوم پدرم می‌گوید: ▪️ ایشان دست مرا گرفت و از صحن بیرون آورد با خود گفتم، من مردی غریب هستم و این عرب را نمی‌شناسم و همراهم مقداری پول هست؛ نمی‌دانم این عرب مرا به کجا می‌برد؟ در این فکر بودم که ناگاه دیدم آن مرد ایستاد و فرمود: 🔸 این منزل تو است. ▫️ درحالی‌که از صحن مقدّس تا آن‌جا، چند قدمی بیشتر نیامده بودیم و اصلا گویا منزل ما متّصل به صحن بود. بعد هم رفقا و همراهان مرا، به اسم خود و شهرشان صدا زد. آنها با عجله از منزل بیرون آمدند و وقتی در را گشودند، فورا گفتم: 🔹 این مردی را که با من است، ملاحظه کنید و نگه دارید؛ ▫️ امّا ایشان کسی را ندیدند. در خیابانها و کوچه‌های مسیر متفرّق شده و دنبال او گشتند؛ امّا ابدا اثری از او نیافتند. ⬅️ برکات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، صفحه ۱۸۷ 🏷