هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
📓رمان امنیتی رفیق #قسمت56 مرد با صدای شلیک که از نزدیک بود، کمی خم شد تا از اصابت تیر در امان بما
📓رمان امنیتی رفیق
#قسمت57
حسین نفسش را بیرون داد و سرش را روی میز گذاشت. پس انتخابش درست بود. خیالش که کمی آسوده شد، تازه متوجه شد حرف زدن بشری غیرعادیست:
- چرا اینطوری حرف میزنی؟
بشری: چیزی نیست... یکم... آسیب دیدم... قربان... .
نفس عمیقی کشید و باز هم بوی خون مشامش را پر کرد. ادامه داد:
- برم... دنبال ضارب قربان؟ یا حواسم... به شیدا و صدف... باشه؟
حسین: به کمیل میگم بیاد به موقعیتت، تو حواست به اون دوتا دختر باشه، کمیل هم زود میاد به موقعیتت. تو فقط مشخصات ضارب رو بده.
- درست... ندیدمش... قربان؛ ولی... .
صدای قدمهای آرام کسی روی خردهشیشهها، کلام بشری را ناتمام گذاشت. ساکت ماند تا جایش لو نرود. هرچه حسین صدایش میزد، نمیتوانست جواب بدهد. اسلحهاش را در آورد و آماده کرد. صدای پا نزدیکتر شد؛ کسی داشت شیشههای شکستهی روی زمین را به هم میسایید و جلو میآمد.
بشری ماندن در آنجا را صلاح ندانست؛ مخصوصاً وقتی دید پسری که شیدا و صدف را رسانده، به طرف ماشین باز گشته و میخواهند حرکت کنند. نگاهی به جمعیت دانشجویان کرد که با فحش و ناسزا به استقبال نیروهای انتظامی رفته بودند و سنگ و شیشههای دلستر را از بالای پنجرهها و حیاط خوابگاه به طرفشان پرت میکردند. کسی حواسش به سمت بشری نبود. لحظهای پلک بر هم گذاشت و آیهای که مادر همیشه موقع بدرقه کردنش میخواند را زمزمه کرد:
- فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ... .
باید سریع عمل میکرد؛ انقدر سریع از جا جهید که حتی وقت برای تکیه بر دیوار پیدا نکرد. از پشت ماشین واژگون نگهبانی بیرون آمد و به طرف درختان بلوار دوید و همزمان گفت:
- قربان شیدا و صدف دارن راه میافتن، میرم دنبالشون.
نباید کسی او را میدید، نه دانشجوها و نه نیروی انتظامی. خواست از میان درختان دنبال ماشین راه بیفتد که دستی از پشت یقهاش را کشید و به درختِ پشت سرش کوبیدش. یک لحظه احساس کرد راه نفسش از درد قطع شده. پلکهایش را بر هم فشار داد و چشم باز کرد. کسی لوله اسلحهاش را روی پهلوی بشری میفشرد. صدای خشنی از پشت سرش شنید:
- هیس! پس مأمور بودی آره؟ آخه دختربچهها رو چه به پلیسبازی؟
بشری پوزخند زد. حدس میزد ضارب برای کشتنش برگردد. مرگ حالا از رگ گردن هم به او نزدیکتر بود؛ و چه تجربه ملسی بود برایش این نزدیکی با مرگ! خواست مرد را عصبانی کند تا زمان بخرد:
- فعلاً که همین دختربچه نذاشت اون بدبخت رو بکشی!
مرد سلاحش را بیشتر فشار داد و گفت:
- حرف اضافه نزن! مزدور کجایی؟ سپاه یا وزارت؟
بشری دردش را قورت داد:
- خودت مزدور کجایی؟ ام.آی.سیکس یا سی.آی.اِی؟ شایدم منافقین، آره؟
ادامه دارد...
#رمان_امنیتی_رفیق
#به_قلم_فاطمه_شکیبا
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان #قسمت56 📌اگر شغلمان اقتضای دیدن ماهواره دارد... ❓برخی از افراد، شغلشان
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#قسمت57
📌آیا محدودیت، مشکلساز نیست؟
❓من قبل از انقلاب، تمام برنامههای مبتذل را میدیدم و مانند من هم بسیار بودند. کسانی که این برنامههای مبتذل را میدیدند، انقلاب اسلامی را به پا کردند؛ امّا الآن ببینید در خیابانهایمان چه خبر است. آیا فکر نمیکنید که محدودیتهای بیش از حد، ما را به این جا رسانده است؟ در زمان طاغوت، هر کس هر طور که میخواست، زندگی میکرد؛ امّا در نهایت، همانهایی هم که بداخلاقی میکردند، خواستار جمهوری اسلامی شدند و خواستند که اسلام بیاید و آنها پاک شوند.
1⃣ مقایسۀ نادرست دورۀ طاغوت و امروز
✅فکر میکنم که باید مقایسۀ میان زمان طاغوت و امروز را خیلی شجاعانه انجام داد. بنده به هیچ وجه معتقد نیستم انحراف در زمان شاه، آسانتر و دمِدستتر از امروز بوده است. دلیل هم دارم.
🔰ابزارهای لازم برای انحراف در آن زمان با ابزارهای امروز، اصلاً قابل مقایسه نیست. شما در زمان شاه، چند ابزار برای انحراف داشتید؟
1⃣ تلویزیون.
📺 اوّلاً در آن زمان، خانوادههایی که تلویزیون نداشتند کم نبودند. از این که بگذریم، باید دید تلویزیون چند ساعت برنامۀ مبتذل داشت و ابتذال در تلویزیون تا چه اندازه بود؟ چند بار در تلویزیون، صحنههای مستهجن آنچنانی پخش میشد؟ چند بار ابتذال در فیلمهای تلویزیونی از حدّ پوشش نیمهعریان زن و رفتارهای زنندۀ میان یک زن و مرد، بالاتر میرفت؟ چند بار اعمال حیوانی در تلویزیون به نمایش گذاشته میشد؟ شاید همین جا برخی بگویند: درست است که تلویزیون، حدودی را رعایت میکرد؛ امّا در برخی از برنامههایی که از طرف حکومت طرّاحی میشد، چیزهایی را که حتّی در تلویزیون نمایش نمیدادند، در خیابانها در ملأ عام، نمایش میدادند. این را هم میدانیم؛ امّا بروید از قدیمیها بپرسید که این مسئله در چند شهر و چند بار اتّفاق میافتاد؟ چند نفر از جمعیت حدود سی میلیونی آن زمان، این صحنهها را میدیدند؟ امّا در شبکههای ماهوارهای امروز، چه چیزی از مسائل مستهجن قابل تصوّر است که به نمایش در نیاید؟
2⃣ نشریات.
🗞یکی دیگر از این ابزارها، نشریات بود. در زمان طاغوت، چند نشریۀ مبتذل وجود داشت؟ در این نشریات، چه مینوشتند؟ این نشریات، در چه شمارگانی منتشر میشد؟ چند نفر مخاطب این نشریات بودند؟ بدون تردید، تعداد نشریات، میزان فسادی که در آنها بود و تعداد مخاطبانشان، قابل مقایسه با همین چیزها در ماهواره نیست. در آن زمان، چه تعداد از این نشریات به روستاهای ما میرسید؟ امروز چه تعداد از روستاهای ما در معرض تهاجم شبکههای ماهوارهای هستند؟
3⃣سینما.
🎥پیش از انقلاب، سینما هم بود؛ امّا در کلّ کشور، چند سینما وجود داشت؟ فیلمهای سینمایی مبتذل تا چه اندازه پردهدری میکردند؟ اگر کسی آنچه را در ماهوارهها پخش میشود، با ابتذال سینمای زمان رژیم شاهنشاهی مقایسه کند، متوجّه خواهد شد که تفاوت، از زمین تا آسمان است.
📛امروزه ابزارهای انحراف، هم فراوان شده و هم به راحتی به دست میآید و هم جمعیت بسیاری را در بر میگیرد. شما با داشتن یک آنتن ماهوارۀ معمولی، میتوانید به دو هزار شبکه دست پیدا کنید که اکثر قریب به اتّفاقشان، ایمانسوز و خانمانبرانداز است.
⬅️ ادامه دارد .....
📚بشقابهای سفره پشت باممان ص۲۴۱
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#ماهواره
#محسن_عباسی_ولدی