هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#رمان_ضحی ❤️ #قسمت_صد_و_نودوسوم بلند شدم و هنوز گیج خواب تا سرویس رفتم و وضو گرفتم سردی و تری آب خ
#رمان_ضحی ❤️
#قسمت_صد_و_نود_وچهارم
رضوان با لبخند گفت: ضریح
آروم ازش پرسیدم: تو تونستی زیارت کنی؟!
_آره من دیشب رفتم
ولی امشب انگار شلوغتره
کتایون که تا اون لحظه ساکت بود رو به ژانت گفت:
رفتن اون جلو با نگاه کردن از این فاصله چه فرقی داره؟
_فرقش توی حس نزدیکیه
دلم میخواست نزدیکتر برم
فوری گفتم: خب حالا که مقدور نیست
اشکالی نداره
همین هم زیارته ژانت
من خودم بعد از ده سال اومدم!
ولی خب معلومه که نمیشه از این نزدیکتر شد
_آخه چرا؟
کتایون کلافه گفت:
خطرناکه یه لحظه نگاه کن ببین چه خبره
_یعنی تومیگی من با ۱۷۰ قد اونجا خفه میشم؟
بیشتر خانومایی که اون جلوئن قدشون از من کوتاه تره
میبینی که اونا هم حتی مشکلی ندارن
رضوان فوری گفت: آخه تو اولین بارته گلم اذیت میشی
_اذیت نمیشم مطمئنم که میتونم آروم میرم جلو
رضوان نگاهی به من کرد و ناچار گفت: پس ضحی من که زیارت کردم با کتایون میریم توی شبستان اونجایی که آینه کاری سقف تموم میشه میشینیم تا شما بیاید
و بعد به طرفة العینی میان جمعیت گم شدند
پشت سر ژانت قرار گرفتم و بازوهاش رو گرفتم تا ازم جدا نشه و آهسته رو به جلو حرکت کردیم
راحتتر از اون چیزی بود که فکر میکردم
چند دقیقه بعد مقابل ضریح قرار گرفتیم
ژانت نگاهی داخل ضریح انداخت و با ذوق پرسید:
یعنی واقعا امام علی اینجا دفن شده و الان اینجاست؟
و من تونستم بیام پیشش؟
لبخندی زدم و قبل از اینکه جوابی بدم با موج جمعیت از کنار ضریح به درب خروجی رانده شدیم
برگشتم و نگاه کوتاه و حسرت باری که نشان دلتنگی بود انداختم و با ژانت به دنبال آدرسی که رضوان داد به شبستان رفتیم
پیداشون کردیم
همونجایی که رضوان گفته بود نشسته بودن و نمیدونم از چه موضوعی حرف میزدن که با رسیدن ما متوقفش کردن
بجاش رضوان پرسید: تونستید زیارت کنید؟
ژانت جواب داد:
آره ولی خیلی کوتاه
چه اتفاق عجیبیه زیارت
شبیه هیچ اتفاق دیگه ای توی دنیا نیست!
بعد راحت نشست و گفت:
خیلی آرومم اینجا اصلا انگار هیچ فکری توی سرم نیست
رضوان توضیح داد:
میدونی ژانت جان حرم اهل بیت هر کدومشون یه حسی دارن
حالا ان شاالله برسیم کربلا و بریم بین الحرمین میبینی اونجا کاملا فرق میکنه
تو حرم آقا امیرالمومنین آدم آروم میشه ولی تو حرم امام حسین یه حرارتی تو وجودته که عجیب و غریبه
حالا باز خودت میبینی
نگاهی به کتایون که ساکت و سربه زیر نشسته بود انداختم و پرسیدم: چیه تو فکری؟
سر بلند کرد: هیچی
داشتم فکر میکردم که چی میشه یه آدم در طول تاریخ انقدر معروف میشه که یه همچین بنایی دور مزارش بسازن
جز درباره امامهای شیعه بی سابقه ست
لبخندی زدم: چی بگم!
به نظر خودت چی میشه؟
لب برچید: چه بدونم
به هر حال اینکارو محبینشون میکنن دیگه!
رضوان بجای من جواب داد:
خب چی میشه که فقط همین افراد خاص همچین محبینی دارن که حاضرن انقدر خرج کنن و این بناها رو کاملا مردمی بسازن و بعد به این حجم اینجا حضور پیدا کنن
لابد یه چیزی توی این آدمها دیدن دیگه!!
_خب منم نمیگم اینها آدمهای خاصی نبودن قطعا بودن که انقدر جاذبه ایجاد کردن
ولی در این حدش به نظرت افراط نیست؟
_کدوم افراط؟
اینکه ما یه بنایی میسازیم که خودمون میایم توش میشینیم و لذتش رو میبریم افراطه؟
ژانت که همچنان در جمله ی قبلی رضوان جامونده بود متعجب پرسید:
یعنی پول این ساختمونها رو مردم میدن؟
با بودجه دولت ها و کشورها ساخته نمیشه؟
_تقریبا ۹۰ درصدش رو مردم میدن
_چقدر جالب!
کتایون فوری گفت:
خب به چه دردی میخوره چرا اینهمه پول رو خرج نیازمندا نمیکنید؟
پرسیدم:
تو چرا ماشینت رو نمیفروشی خرج نیازمندا کنی؟
چند ثانیه مکث کرد و بعد حق به جانب گفت:
ماشینم علاقه و نیاز منه حق دارم از پول خودم برای خودم خرج کنم
لبخندی زدم: ممنون که خودت جواب خودتو دادی
این فضا علاقه و نیاز ماست
نیاز روحی ما
اصلا مقایسه دو فضای جداگانه و بی ربطه
مگه ما به فقرا کمک نمیکنیم؟
چرا حتما این پول باید خرج فقرا بشه؟
هرچیز به جای خودش
رضوان خودت بگو که هیئت محل ما که شمام خادمش هستید ماهی چقدر ارزاق تهیه میکنه میبره ته شهر؟!
با شیطنت خندید:
خب حالا تف به ریا!
لبخندی زدم و ادامه دادم:
تازه ساخت حرم دقیقا عمومی کردن امکاناته
چه کسی از این حرم و زیبایی هاش استفاده میکنه؟ مردم
با هر سطح توان مالی
حرم یه فضاییه که مردم بدون هیچ هزینه ای میتونن واردش بشن رایگان خدمات بگیرن و تا هر وقت بخوان اونجا بمونن
این فرش نفیسی که خریداری میشه زیر پای زائر پهن میشه این وسایل سرمایشی و گرمایشی رو مردم استفاده میکنن مردم از تماشای اسن آینه کاری ها لذت میبرن
پس تمام این امکانات داره خرج مردم میشه
مردم به معنای واقعی کلمه چون در ورود به حرم هیچ منعی وجود نداره هر نوع انسانی میتونه واردش بشه
مگه نه؟!
_آره ولی با پوشش
_این که قانونشه
همه جا قانون داره
همه میتونن پوشش رو رعایت کنن
منظور من از منع منع ماهیتی بو