eitaa logo
کشکول اپرناک
207 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
59 فایل
(کشکول)(محمدحسین اپرناک) همراه باشید با روایات حکایات طب سنتی زیبایی های خلقت جامعه و.. همراه شوید https://eitaa.com/khakam_aparnakam ارتباط @admin_moshtarak_110
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ۲۲ جمادی الثانی ﻣﺮﮒ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺩﺭ شب ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ ۲۲ ﺟﻤﺎﺩﻯ ﺍﻟﺜﺎﻧﻰ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳ هـ ﻋﺒﺪالله ﺑﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻪ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺑﻦ أﺑﻰ ﻗُﺤﺎﻓﻪ ﺩﺭ ﺳﻦ ۶۷ ﺳﺎﻟﮕﻰ به واصل شد و به شتافت، ۱ ﺑﻪ ﻗﻮﻟﻰ ﻣﺮﮒ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺩﺭ ۲۷ ﺟﻤﺎﺩﻯ ﺍﻟﺜﺎﻧﻰ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ۲ ابوبکر ﻣﺪﺕ ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﻭ ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﻛﺴﻰ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) ﺑﻪ ﺍﻋﻀﺎﻯ ﺳﻘﻴﻔﻪی ﺑﻨﻰﺳﺎﻋﺪﻩ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﺷﺪ، ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪﺍﻯ ﺑﻰﺣﺴﺎﺏ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ عمر بن خطاب ﺑﺎ ﺁن که ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺳﻘﻴﻔﻪ ﺑﻮﺩ ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﺑﻴﻌﺖ ﺑﺎ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺍﻣﺮﻯ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻭ ﺩﻗﺖ ﺑﻮﺩ، ﻣﺜﻞ ﺯﻣﺎﻥ ، ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﺮ ﺁﻥ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﺩﺍﺷﺖ، ﻫﺮ ﻛﺲ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺎﺭﻯ ﺭﺍ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻛﻨﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻜُﺸﻴﺪ، ۳ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﺩﺭ ﻋﻠﺖ ﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﻧﻮﺷﺘﻪﺍﻧﺪ: ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ ۷ ﺟﻤﺎﺩﻯ ﺍلآﺧﺮ ﻏﺴﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻫﻮﺍ ﺳﺮﺩ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﺳﺮﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻛﺮﺩ، ﻭ ۱۵ ﺭﻭﺯ ﺍﻳﻦ ﺗﺐ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ، ﻭ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﻤﻰﺭﻓﺖ، ﺗﺎ ﺩﺭ ﺷﺐ ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ ۲۲ ﺟﻤﺎﺩﻯ ﺍلآﺧﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ عمر بن خطاب وﺍﮔﺬﺍﺭ ﻛﺮﺩ، به واصل شد و به شتافت، ۴ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ مرگ، ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻧﺎﻣﻪاﻯ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩی ﺧﻠﺎﻓﺖ ﻃﻠﺐ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺍﻣﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺑﺎ عمر بن خطاب ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﻭ ﻛﻠﻤﻪﺍﻯ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺷﺪ، ﻭ ﺑﻘﻴﻪ ﺭﺍ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺩ ﻧﻮﺷﺖ ﻛﻪ ﺍﻣﺮ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺑﺎ عمر بن خطاب ﺍﺳﺖ، و همینطور ادامه پیدا کرد، ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺁﻣﺪ ﻭ از ﻋﺜﻤﺎﻥ تشکر کرد ﻛﻪ ﺍﻭ ﻣﻰﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ۵ ﺑﺎﻳﺪ : ﭼﺮﺍ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻫﺎﻯ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ کند که ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻣﺮ ﻣﻌﻴﻦ ﻛﻨﺪ که عمر بن خطاب به (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) ﻫﺬﻳﺎﻥ نگو ؟! اینکه در کتب تاریخ با عبارت‌های مختلف ذکر شده که عُمَر بن خطاب حسب ابوبکر به مسلمین شده جای چند دارد: ۱. آیا ابوبکر است و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در و غیر غدیر نیست ؟ ۲. آیا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در هنگام نفرمود و بیاوردید تا بگوئیم و شود مطلبی که بعد از من اختلاف نکنید ؟ چرا نسبت به (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) دادند و و نیاوردند و حال آنکه در می‌فرمایند: آنچه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‌فرمایند است نه از نزد خود، ۶ چطور ابوبکر و آوردند و اعتراض نکرد !! جالب اینکه او میشد و به هوش می‌آمد و بعد از بسم الله عثمان از خودش نوشت بعد از ابوبکر عُمَر بن خطاب است و ابوبکر نکرد ؟!! ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ ﻛﻠﻤﺎﺗﻰ ﮔﻔﺖ، ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ: «ﻛﺎﺵ ﺗﻔﺘﻴﺶ حضرت ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻭ حضرت ﻋﻠﻰ ( علیهم السلام) ﻧﻤﻰﻛﺮﺩﻡ»، همان تفتیشی که منجر به دختر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) و حضرت محسن‌بن‌علی (علیه‌السلام) را به همراه داشت ؟ ۷ منابع: ۱. ﺑﺤﺎﺭﺍلأﻧﻮﺍﺭ ج ۲۹ ص ۵۱۷ و ۵۲۱ ۲. ﻣﺴﺎﺭ ﺍﻟﺸﻴﻌﺔ ﺹ ۳۲ ۳. ﺍﻟﻐﺪﻳﺮ ﺝ ۳ ﺹ ۲۴۱ ج ۵ ص ۳۷۰ ج ۷ ص ۷۹ و ۱۷۱ ۴. ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺍﻟﺨﻠﻔﺎﺀ ﺹ ۸۱ ، ﺑﺤﺎﺭﺍلأﻧﻮﺍﺭ ﺝ ۲۹ ﺹ ۵۲۱ ۵. بحارالأنوار ج ۳۰ ص ۵۱۹ ، نهج البلاغة (ﺷﺮﺡ ﺍﺑﻦ أﺑﻰ ﺍﻟﺤﺪﻳﺪ) ﺝ ۱ ﺹ ۱۶۵ ۶. سوره نجم آیات ۳ و ۴ ۷. ﻣﺮﻭﺝ ﺍﻟﺬﻫﺐ ﺝ ۲ ﺹ ۳۰۸ 📚@khakam_aparnakam 👈
امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: سوگند به خدا اگر در جبرئيل و میکائیل ذره‌ای از آن دو نفر‌ ابوبکر و عمر بن خطاب بود خداوند آنها را با صورت در آتش می‌انداخت. منابع: بحارالانوار ج ۴۵ ص ۳۳۹ 📚@khakam_aparnakam 👈
‍ ۱۷ ماه رمضان جنگ بَدر در روز جمعه در سال دوم هجرت بدر کبری به پیوست. ۱ ۱۹ این ماه هم ذکر شده است، ۲ تعداد مسلمانان ۳۱۳ و تعداد شهدای آنان ۹ تا ۱۴ ، و تعداد کفار ۹۵۰ نفر بود، مقتولین کفار ۷۰ بودند و ۷۰ را هم مسلمانان گرفتند، نصف یا بیشتر از نصف کشته‌های به دست امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به واصل شدند و به شتافتند، و در کشتن دیگر هم آن حضرت (علیه‌السلام) شریک بودند، ۳ و ۴ در این ابوجهل نیز به واصل شد و به شتافت، ابوجهل هشام بن مغیره مخزومی از سر سخت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بود، او با اینکه هشام بود ولی از بد جنسی و زشت سیرتی به أبی جهل مُکَنّی شد، ابوجهل بود که در مکه و بسیار به (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نمود، بچه دان شتر بر سر مبارک حضرت ریخت، خاکستر و خاک بر سر مبارک حضرت ریخت، سنگ به دندان مبارکش زد، نسبت کذب و جنون به آن حضرت داد، مادر عمار یاسر، جناب سمیه را بعد از شکنجه‌ی بسیار با نیزه‌ای که به ران او زد شهید کرد، در بَدر دو انصاری (مَعاذ و مَعُوذ) به خاطر سابقه‌ای که از او در پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) شنیده بودند، تصمیم به او گرفتند، به هر صورت او را ضربه‌هایی زدند و یکی از دو برادر دستش قطع شد و به پوست آویزان گردید، ولی چون دید دستش مزاحم جنگ با ابوجهل و هواداران اوست، زیر پایش گذاشت و دفعتاً آن را از بدنش جدا کرد، و سپس ابوجهل را نقش زمین کردند، بعد از جنگ، (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمودند : کسی از ابوجهل ، عبدالله بن مسعود رفت و پا روی سینه او گذاشت، ابوجهل به هوش آمد و گفت : بر جای بلندی پای گذاشته‌ای، کاش قاتل من دهقان نبود (که کنایه‌ای به انصار بود)، عبدالله بن مسعود سر او را از بدن جدا کرد و نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) آورد و جلوی پای آن حضرت انداخت، (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) الهی بجا آورد، و نصرت خود را بر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نازل نمود، و آن حضرت فرمودند : امروز روز است و باید خدا را بر نعمتی که به اهل عطا فرموده به جای آورد. ۵ و ۶ منابع: ۱. بحارالأنوار ج ۱۹ ص ۲۹۲ و ۳۷۶ ، الصحیح من السیرة ج ۵ ص ۱ و ۱۳۶ ۲. خصال ص ۹ ۳. توضیح المقاصد ص ۲۳ ۴. منتخب التواریخ ص ۴۸ و ۴۹ ، الوقایع و الحوادث ج ۱ ص ۲۱۵ و ۲۱۶ ۵. الصحیح من السیرة ج ۵ ص ۴۵ و ۵۹ ج ۸ ص ۸۷ ، شرح احقاق الحق ج ۳ ص ۲۲۷ (پاورقی). ۶. بحارالأنوار ج ۱۹ ص ۲۵۸
🥀🥀🕊👇👇👇 دختر امام حسین علیهماالسلام . هنگامی که کاروان اسرای اهلبیت علیهم السلام به شهر بعلبک لبنان رسیدند، اهالی شهر استقبال کردند و شهر را آذین بسته و شادی کردند و امام سجاد علیه السلام آنان را نفرین فرمودند. اما مصیبتی بزرگ در این شهر واقع شد وآن شهادت یکی دیگر از نازدانه های علیه السلام به نام بوده است. سلام الله علیها بنابر مشهور دراین شهر براثر شدت رنج ومصائب و ها و براثر و بسیار به شهادت رسیدند. حضرت سجاد علیه السلام بربدن مبارک خواهرشان نماز خوانده وآن حضرت رادفن فرمودند. سپس امام سجاد علیه السلام برای مشخص بودن این قبر شریف، درکنار آن درختی کاشتند که تابه امروز دراین محل باقی مانده است. علیه السلام در بعلبک مورد احترام زیاد و زیارت گسترده شیعیان وحتی غیر شیعیان این کشور بوده و وکرامات بسیاری دیده ونقل شده است. مهمترین آنها جاری شدن خون ازضریح مبارک و دیوارهای اطراف حرم این بانو بوده است که بوی وعنبر از آن خون در حرم پخش میشد وتمامی رسانه ها آن را بازتاب کردند. . همچنین نقل شده است که کاروان اسراء بعداز دیر راهب به قصری رسیدند که ازبرای عجوزه ای ملعونه بود که اورا میخواندند. وقتی سرمطهر سیدالشهداء علیه السلام را ازجلوی قصر اوگذر دادند. آن ازبالای بام چنان سنگی رابه سرمبارک پرتاب کرد که خون تازه از منور حضرت جاری شد. سلام الله علیها دیدند که خون تازه برصورت برادر آمده است. با به سر وصورت خود زدند و دودست بلند نموده ونفرین کردند. فرمودند بارخدایا این قصر رابا آتش دنیا بسوزان قبل ازآنکه به نار دچار شود. هنوز کلام حضرت تمام نشده بود که آتشی از قصر شعله ور شد چنان سوخت که همه فاصله گرفتند. ساعتی بعد بادی وزید واثری ازقصر نمانده بود، گویا هرگز درآنجا چنین عمارتی نبوده است. . همچنین بحرالمصائب مینویسد درنزدیکی عسقلان طفلی از اولاد گم شد که بنابه مشهور حضرت رقیه علیهاالسلام است. کاروان گشت وحضرت زینب درین بیابانها دوان دوان میگشتند. نیز دنبال او رفته بود ناگهان دید دخترکی بر روی ریگهای گرم زمین افتاده وفریاد میزند نانجیب با تازیانه به او نهیبی زد، دختر بی اختیار فرارکرد وصدا میزد اگر میخواهی مرا بکشی پس مهلت بده یکبار دیگر عمه هایم را ببینم. ناسخ التواریخ حضرت زینب سلام الله علیها طرازالمذهب ج۱ص۳۵۲ 📲 @khakam_aparnakam
🥀🥀🕊👇👇👇 دختر امام حسین علیهماالسلام . هنگامی که کاروان اسرای اهلبیت علیهم السلام به شهر بعلبک لبنان رسیدند، اهالی شهر استقبال کردند و شهر را آذین بسته و شادی کردند و امام سجاد علیه السلام آنان را نفرین فرمودند. اما مصیبتی بزرگ در این شهر واقع شد وآن شهادت یکی دیگر از نازدانه های علیه السلام به نام بوده است. سلام الله علیها بنابر مشهور دراین شهر براثر شدت رنج ومصائب و ها و براثر و بسیار به شهادت رسیدند. حضرت سجاد علیه السلام بربدن مبارک خواهرشان نماز خوانده وآن حضرت رادفن فرمودند. سپس امام سجاد علیه السلام برای مشخص بودن این قبر شریف، درکنار آن درختی کاشتند که تابه امروز دراین محل باقی مانده است. علیه السلام در بعلبک مورد احترام زیاد و زیارت گسترده شیعیان وحتی غیر شیعیان این کشور بوده و وکرامات بسیاری دیده ونقل شده است. مهمترین آنها جاری شدن خون ازضریح مبارک و دیوارهای اطراف حرم این بانو بوده است که بوی وعنبر از آن خون در حرم پخش میشد وتمامی رسانه ها آن را بازتاب کردند. . همچنین نقل شده است که کاروان اسراء بعداز دیر راهب به قصری رسیدند که ازبرای عجوزه ای ملعونه بود که اورا میخواندند. وقتی سرمطهر سیدالشهداء علیه السلام را ازجلوی قصر اوگذر دادند. آن ازبالای بام چنان سنگی رابه سرمبارک پرتاب کرد که خون تازه از منور حضرت جاری شد. سلام الله علیها دیدند که خون تازه برصورت برادر آمده است. با به سر وصورت خود زدند و دودست بلند نموده ونفرین کردند. فرمودند بارخدایا این قصر رابا آتش دنیا بسوزان قبل ازآنکه به نار دچار شود. هنوز کلام حضرت تمام نشده بود که آتشی از قصر شعله ور شد چنان سوخت که همه فاصله گرفتند. ساعتی بعد بادی وزید واثری ازقصر نمانده بود، گویا هرگز درآنجا چنین عمارتی نبوده است. . همچنین بحرالمصائب مینویسد درنزدیکی عسقلان طفلی از اولاد گم شد که بنابه مشهور حضرت رقیه علیهاالسلام است. کاروان گشت وحضرت زینب درین بیابانها دوان دوان میگشتند. نیز دنبال او رفته بود ناگهان دید دخترکی بر روی ریگهای گرم زمین افتاده وفریاد میزند نانجیب با تازیانه به او نهیبی زد، دختر بی اختیار فرارکرد وصدا میزد اگر میخواهی مرا بکشی پس مهلت بده یکبار دیگر عمه هایم را ببینم. ناسخ التواریخ حضرت زینب سلام الله علیها طرازالمذهب ج۱ص۳۵۲ 📲 @khakam_aparnakam