#یک_خاطره
🔸برخورد جالب حاجقاسم با مادر شهید علیرضا اختراعی
#متن_خاطره|همون سالی که حاج قاسم به شهادت رسید، وقتی من با هواپیما، از تهران به کرمان برمیگشتم، با حاج قاسم و خانوادهشون، که برای برگزاری مراسم روضه به کرمان مییومدند، همسفر شدم. من کمرم آرتروز داشت و کیفی دستم بود. حاج قاسم به سمتم اومد و گفت: کیفتون رو بدید به من. گفتم: نه ممنون! براتون زحمت میشه. [به شوخی] گفت: میترسید پولاتونو بدزدم؟😄 کیفم رو بهش دادم. من نمیتونستم تند تند راه برم، حاج قاسم آروم راه میرفت و مرتب به عقب برمیگشت که همقدم با من راه بره... اون روز حاجقاسم تا پایین پلههای خونهی ما، کیفم رو آورد. بعد چادرم رو بوسید و خداحافظی کرد...
👤خاطرهای از مادر شهید علیرضا اختراعی
📚منبع: مصاحبهی روزنامه کیهان با مادر شهید
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_اختراعی #خانواده_شهدا #حاجقاسم #شهید_سلیمانی #شهدای_کرمان