#مرور_خاطرات
با کلیک روی هر لینک، به مطلب مربوطه منتقل خواهید شد
🌸 شهدایی که امروز سالروز شهادت آنهاست:
▪️[شهیدسیداحمدرحیمی]
▪️[شهیدعماربهمنی]
▪️[شهدایرهپویانوصال]
🌼 محتوهایی که پیرامون شهید سیداحمد رحیمی در کانال وجود دارد:
▪️[نحوه زندگی شهید در تحریم اقتصادی]
▪️[از دوراندیشی، تا علمدار جهادتبیین بودن]
🌼 محتواهایی که از قبل پیرامون شهید عمار بهمنی در کانال وجود دارد:
▪️[اینفوگرافی: شهید بهمنی در یک نگاه]
🌼 محتواهایی که از قبل پیرامون شهدای " هیأت رهپویان وصال شیراز" در کانال وجود دارد:
▪️در هیأت رهپویان وصال چه گذشت؟]
▪️[پوستر خاطرات کوتاه و ناب شهدا / یک]
▪️[پوستر خاطرات کوتاه و ناب شهدا / دو]
_______________________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_رحیمی #شهید_بهمنی #شهدای_خراسانرضوی #شهدای_فارس
3.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایتگری
🎥 حضرت زهرا (س) به شهید محمدحسن فایده و همرزمانش آب داد
با حال مناسب بشنوید😭
📖کلیککنید: قرائت یک صفحه قرآن تقدیم به شهید
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_فایده #حضرت_زهرا #عطش #شهدای_خراسانجنوبی #مزار_گلزاربیرجند
#یک_خاطره
🔸ماجرای این عکسِ شهید علیاکبر بشنیجی
#متن_خاطره|با آقای بشنیجی دوست بودم و عادت داشتم داداش اکبر صدایش کنم. یه روز بهش گفتم: داداش اکبر! شما فرمانده هستید؛ نباید حداقل یه خانه برا خودتون درست کنید؟ خندید و گفت: میسازم... بعد از یه مدت بعد از جبهه عکسی رو برام فرستاد که کنار خاکریز یه کلنگ روی دوشش بود... یه نامه هم همراه عکس فرستاد که توش نوشته بود: من دارم خونه میسازم؛ خونهی من اینجاست؛ توی جبهه...
علیاکبر خیلی تاکید داشت به حضور خودش و دیگران توی جبهه. یه بار به یکی از اقوام نزدیکش گفت: اگه من رو از جبهه رفتن منع کنی، باهات قطع ارتباط میکنم. میگفت: ما تا انقلاب مهدی (عج) توی جبهه میمونیم...
👤 خاطرهای از زندگی شهید علیاکبر بشنیجی
📚 منبع: خبرگزاری دفاعمقدس
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_بشنیجی #جهاد #شهدای_خراسانرضوی #مزار_گلزارنیشابور
#چند_خاطره
🔸علیرضا بسیار مهربان بود...
🌼 #لالایی|علیرضا با صدای صوتِ قرآن میخوابید و لالایی او در گهواره نوای دلنشین قرآن بود
🌼 #روحیهلطیف|ملای مکتب میگفت: علیرضا خیلی دست و دلبازه و خوراکیهاش رو با بچهها قسمت میکنه... از همون بچگی به قدری روحیهاش لطیف بود که اگه جانور کوچکی رو میدید که مرده، اون رو دفن، و براش قبر درست میکرد...
🌼 #بازیبابچهها|وقتی از جبهه مییومد به همسایهها سر میزد و با بچهها بازی میکرد. میگفت: پیامبر کودکان رو روی شونههای خود قرار میداد؛ حالا من کی هستم که با بچهها بازی نکنم؟ اهل محبت بود، همسر یکی از همسایههامون فوت شده بود و بچههاش کوچیک بودند، علیرضا بهشون رسیدگی و براشون چیزی میخرید...
🌼 #اخلاص|هر وقت ازش میپرسیدم: توی جبهه چیکار میکنی؟ میگفت: من توی آشپزخونه خدمت میکنم... در حالیکه فرمانده گردان رزمی ۴۱۳ لشکر ثارالله بود.
🌼 #رویای_صادقه|یه بار خواب دیدم از جبهه برگشت، اما جای اومدن به خونه خودمون، رفت خونه همسایه... فرداش خوابم رو برا همسایهمون تعریف کردم، ایشونم گفت: من برا شهید، ختمِ زیارت عاشورا گرفته بودم و حاجت گرفتم.
🌼 #بویعطر|همیشه فکر میکنم هنوز زندهست. هر وقت توی خونه از کنار عکسش رد میشم، عطر عجیبی توی اتاق میپیچه. فکر میکردم اشتباه میکنم؛ اما یه روز که خواهرم اومده بود خونهمون، بوی عطر رو احساس کرد و بهم گفت...
👤خاطراتی از زندگی شهید علیرضا اختراعی
📚منبع: مصاحبه روزنامه کیهان با مادرشهید/ نویدشاهد
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_اختراعی #کودک #همسایه #شهدای_کرمان