eitaa logo
خاکریز۳
645 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
8 فایل
*خاکریز انقلاب محل درگیری و مقابله با توطئه های دشمنان انقلاب و ملت ایران است* مطالب و محتوای مندرج در این کانال برگرفته از نیازهای اساسی و اولویت دار جامعه در فضای مجازی با رویکرد روشنگری و بصیرت افزایی می باشد.
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️خطبه شقشقيّه  (درد دلهاى امام ع از ماجراى سقيفه و غصب خلافت) 1⃣شكوه از ابا بكر و غصب خلافت 🔹آگاه باشيد به خدا سوگند ابا بكر، جامه خلافت را بر تن كرد، درحالیكه مى دانست جايگاه من نسبت به حكومت اسلامى، چون محور آسياب به آسياب  است كه دور آن حركت مى كند 🔹 او مى دانست كه سيل علوم از دامن كوهسار من جارى است، و مرغان دور پرواز انديشه ها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز كرد. 🔹پس من رداى خلافت رها كرده و دامن جمع نموده از آن كناره گيرى كردم و در اين انديشه بودم كه آيا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخيزم يا در اين محيط خفقان زا و تاريكى كه به وجود آوردند، صبر پيشه سازم كه پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان با ايمان را تا قيامت و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه میدارد 🔹 پس از ارزيابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانه تر ديدم. پس صبر كردم درحالیكه گويا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود و با ديدگان خود مى نگريستم كه ميراث مرا به غارت مى برند. 2⃣بازى ابا بكر با خلافت 🔹تا اينكه خليفه اوّل، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطّاب سپرد 🔹سپس امام مثلى را با شعرى از أعشى عنوان كرد:  مرا با برادر جابر، «حيّان» چه شباهتى است (من همه روز را در گرماى سوزان كار كردم و او راحت و آسوده در خانه بود) 🔹شگفتا ابابكر كه درحيات خود از مردم مى خواست عذرش را بپذيرند،  چگونه درهنگام مرگ، خلافت را به عقد ديگرى درآورد. هر دو از شتر خلافت سخت دوشيدند و از حاصل آن بهره مند گرديدند 3⃣شكوه از عمر : 🔹سرانجام اوّلى حكومت را به راهى در آورد، و به دست كسى (عمر) سپرد كه مجموعه اى از خشونت، سختگيرى، اشتباه و پوزش طلبى بود 🔹زمامدار مانند كسى كه بر شترى سركش سوار است، اگر عنان محكم كشد، پرده هاى بينى حيوان پاره مى شود، و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط مى كند 🔹سوگند به خدا مردم در حكومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمّى گرفتار آمده بودند، و دچار دو رويى ها و اعتراضها شدند، و من در اين مدت طولانى محنت زا، و عذاب آور، چاره اى جز شكيبايى نداشتم، تا آن كه روزگار عمر هم سپرى شد.   4⃣ شكوه از شوراى عمر: 🔹سپس عمر خلافت را درگروهى از قرار داد كه پنداشت من همسنگ آنان هستم پناه برخدا از اين شورا دركدام زمان دربرابر شخص اوّلشان درخلافت مورد ترديد بودم، تا امروز با اعضاى شورا برابر شوم كه همكنون مرا همانند آنها پندارند و در صف آنها قرارم دهند 🔹 ناچار بازهم كوتاه آمدم، و با آنان هماهنگ گرديدم. يكى از آنها با كينه اى كه از من داشت روى برتافت،  و ديگرى دامادش  را برحقيقت برترى داد و آن دونفر ديگر كه زشت است آوردن نامشان 5⃣شكوه از خلافت عثمان: 🔹تا آن كه سومى به خلافت رسيد، دو پهلويش از پرخورى بادكرده، همواره بين آشپزخانه و دستشويى سرگردان بود 🔹و خويشاوندان پدرى او از بنى اميّه به پاخاستند و همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنه اى كه بجان گياه بهارى بيفتد 🔹عثمان آنقدر اسراف كرد كه ريسمان بافته او باز شد و أعمال او مردم را برانگيخت، و شكم بارگى او نابودش ساخت 6⃣بيعت عمومى مردم : 🔹روز بيعت، فراوانى مردم چون يالهاى پرپشت گفتار  بود، از هرطرف مرا احاطه كردند، تا آن كه نزديك بود حسن و حسين لگد مال گردند،  و رداى من از دو طرف پاره شد 🔹 مردم چون گلّه هاى انبوه گوسفند مرا در ميان گرفتند. امّا آنگاه كه به پاخاستم و حكومت را به دست گرفتم، جمعى پيمان شكستند  و گروهى از اطاعت من سرباز زده و از دين خارج شدند،  و برخى از اطاعات حق سر بر تافتند،  گويا نشنيده بودند سخن خداى سبحان را كه مى فرمايد: «سراى آخرت را براى كسانى برگزيديم كه خواهان سركشى و فساد در زمين نباشند و آينده از آن پرهيزكاران است» 🔹 آرى به خدا آن را خوب شنيده و حفظ كرده بودند، امّا دنيا در ديده آنها زيبا نمود، و زيور آن چشم هايشان را خيره كرد 7⃣مسئوليتهاى اجتماعى : 🔹سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود، و ياران حجّت را بر من تمام نمى كردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگى ستمگران، و گرسنگى مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مى ساختم، و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سيراب مى كردم، آنگاه مى ديديد كه دنياى شما نزد من از آب بينى بزغاله اى بى ارزش تر است . 🔸در اينجا مردى از أهالى عراق بلند شد و نامه اى به دست امام داد و امام آن را مطالعه فرمود، مسايلى در آن بود كه مى بايست جواب مى داد. 🔸وقتى خواندن نامه به پايان رسيد، ابن عباس گفت يا اميرالمؤمنين چه خوب بود سخن را از همان جا كه قطع شد آغاز مى كرديد امام فرمود هرگز اى پسر عباس، شعله اى از آتش دل بود، زبانه كشيد و فرو نشست 📚 نهج البلاغه - خطبه ۳ @rooshanfekr عضوشوید 👇 🇮🇷 https://eitaa.com/khakriz3