🌷باور کن ،
#شهید دوستت دارد !
همین که بر #مزارشان ایســتاده ای ،
یعنی تو را به حضور طلبیده اند
همین که #اشک هایت روان میشود ،
یعنی نگاهت میکنند ...
همین که دست میگذاری بر #مزارشان ، یعنـی دستت را گرفته اند ...❤️
همین که سبک میشوی از ناگفته های غمبارت ،
یعنی وجودت را خوانده اند ...
همین که قول مردانه میدهی ،
یعنی تو را به همرزمی قبول کرده اند ...
باور کن ،#شهید دوستت دارد !
که میان این شلوغی های دنیا هنوز گوشه ی خلوتی برای دیدار نگاه معنویشان داری....
#شهـــدا❤️
#گاهـی_نگاهـی💔
http://eitaa.com/khaterat_shohada
💟 #خاطرات_شهدا 🌷
💠پله پله تاخدا
🌷در عملیات #والفجر ۵ در شهر مهران، منطقه چنگوله من مسئول گردان ۵۰١ مقداد بودم. یک روز با فرماندهان گروهان و مسئول طرح و عملیات برادر موسی حاج محمدی که از برادران خوب #تهرانی بود جلسه ای در مورد مسائل مربوط به جنگ برگزار کردیم و قرار شد که بنده به همراه برادر حاج محمدی به شناسایی منطقه #چنگوله_دارالشلاق برویم.
🌷ما نیز ساعت ٤ صبح را برای انجام #عملیات شناسایی در نظر گرفیم. قرار گذاشتیم تا در آن ساعت در منطقه، حاضر باشیم و ان شاء الله عملیات را آغاز کنیم. ساعت حدود ٤-٣/٥ بود که به محل رسیدیم. دیدم برادر محمدى بر سر سجاده ى #عبادت ایستاده با خدای خود خلوت کرده و #نماز_شب می خواند.
🌷....منتظر شدم تا نماز را تمام کند بعد که جلو رفتم او من را در #آغوش کشید یک لحظه متوجه شدم که پیراهنم از سیل #اشک های مطهر ایشان که بر روی گونه هایش جاری بود خیس شد، هیچ گاه این صحنه از ذهنم پاک نمی شود، صحنه ای که خلوص و عبادت خالصانه ی یک #شهیــــد🕊 را به تصویر می کشید....
🌷صحنه ای پر از #عشق، عشقی که شهدا را پله پله به سوی معشوق خود، #خداوند متعال سوق می داد. برادر شهید موسی حاج محمدی در عملیات والفجر ٨ در منطقه فاو به #شهادت رسیدن روح پاکشـــ🕊 شاد و یادش گرامی باد.
راوى: #رزمنده_جانباز_فرج_الله_تعمیرکارى
🌹@khaterat_shohada
🖋 #خـــاطرات
❤️✨قبل از شروع مراسم #عقد، علی آقا نگاهی به من کرد و گفت:
شنیدم که عروس هرچه از #خدا بخواهد، اجابتش حتمی است.
❤️✨گفتم، چه آرزویی داری؟
درحالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود، گفت: اگر #علاقهای به من دارید و به #خوشبختی من می اندیشید، لطف کنید از خدا برایم #شهادت بخواهید.
❤️✨از این جمله تنم لرزید.
چنین #آرزویی برای یک عروس در استثنایی ترین روز زندگی اش بی نهایت سخت بود.
سعی کردم طفره بروم؛ اما علی آقا #قسم داد که در این روز این دعا را در حقش بکنم، ناچار قبول کردم.
❤️✨هنگام جاری شدن #خطبه عقد هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم و بلافاصله با چشمانی پر از #اشک نگاهم را به علی دوختم؛
آثار خوشحالی در چهرهاش آشکار بود.
❤️✨مراسم #ازدواج ما در حضور شهید آیت الله مدنی و تعدادی از برادران پاسدار برگزار شد.
نمیدانم این چه رازی است که #همه پاسداران این مراسم و داماد و آیت الله مدنی همه به فیض #شهادت نائل شدند...
✍همسر فاتح سوسنگرد،
#سردار_شهید
#شهید_علی_تجلایی 🌷
┏━✨⚜️ ⚜✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨⚜️ ⚜✨━┛
3.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حــاجحـســـیـنیـڪـتــا:
بـچــهها...!
مـعـبــرِشــــهـادت...
أشـڪ...
#حاج_حسین_یکتا
#شهدا
#شهادت
#اشک
#شبانه
#شلمچه
#اللهم_صل_على_محمد_وال_محمد
#اللهم_ارزقنا_شهادت
❣ڪانال خاڪریز❣
┏━✨⚜ ⚜✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨⚜ ⚜✨━┛
#خیابان_شهدا 💠
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
🌸 اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🌸 دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
🌸 به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🌸 به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! #مطالعهکردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🌸 به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم! #شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🌸 ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم..
🌸 هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در#دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🌸 هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحصمیکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
🌸 پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
🌸 دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد... #تمام
💠 از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
#شهدا گاهی،نگاهی...🌹
روحشون شاد
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّـدٍ وَّ آلِ مُحَمـَّد وعَجـِلْ فَرَجَهُم🌹
✨❤️✨
✨خاطرات_شهدا ✨
💕دو رفیق
💕دو شهید....
🔹همه جا #معروف شده بودن به باهم بودن
تو #جبهه حتی اگه از هم جداشونم میکردن آخرش ناخواسته و #تصادفی دوباره برمیگشتن پیشه هم
🔸خبر #شهادت علیو که اوردن، مادرِ محمد هم دو دستی تو سرش میزد و میگفت: بچم
🔹 اول همه فکر میکردن علی رو هم مثله بچش میدونه به خاطر همین داره اینجوری گریه میکنه
🔸بهش گفتن مادر تو الان باید قوی باشی، تو هنوز زانوهات محکمه تو باید ننه علی رو دل داری بدی
همونجوری که های های #اشک میریخت گفت:
زانوهای محکمم کجا بود؟ اگه علی شهید شده مطمئنم محمد منم #شهید شده اونا محاله از هم جدا بشن
🔹عهد بستن آخه مادر...
عهد بستن که بدون هم پیشه #سیدالشهدا نرن....
🔸مامور سپاهی که خبر اورده بود کنار دیوار مونده بود و به اسمی که روی پاکت بعدی #نوشته شده بود خیره مونده بود....
🥀#شهیدسید_محمدرجبی
شادی روحشان #صلوات
❣ڪانال خاڪریز❣
┏━✨⚜ ⚜✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨⚜ ⚜✨━┛
🌷باور کن ،
#شهید دوستت دارد !
همین که بر #مزارشان ایســتاده ای ،
یعنی تو را به حضور طلبیده اند
همین که #اشک هایت روان میشود ،
یعنی نگاهت میکنند ...
همین که دست میگذاری بر #مزارشان ، یعنـی دستت را گرفته اند ...
همین که سبک میشوی از ناگفته های غمبارت ،
یعنی وجودت را خوانده اند ...
همین که قول مردانه میدهی ،
یعنی تو را به همرزمی قبول کرده اند ...
باور کن ،#شهید دوستت دارد !
که میان این شلوغی های دنیا هنوز گوشه ی خلوتی برای دیدار نگاه معنویشان داری....
#شهـــدا
#گاهـی_نگاهـی
❣ڪانال خاڪریز❣
┏━✨⚜ ⚜✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨⚜ ⚜✨━┛
🔸تقدیم به همه ی #مردان و #پسران_سرزمینم
میدانم چه قدر #سخت است زندگی برایت در این جامعه امروزی! میدانم برای #فرار چشمانت دست به هرکاری میزنی ...
میدانم که وقتی با #خانواده داخل مغازه میروی یک راست سرت را در #گوشی میکنی تا چشمت به هیچ کس نیفتد و مردم نادان می گویند #خیر_سرش_مذهبیه همش سرش تو گوشیه!😐
آنان نمی فهمند ولی من میدانم ...
میدانم قلبت چه دردی می کشد وقتی مردان جامعه ات را میبینی که #مردانگی از تن دریده و همه فقط نر شده اند ...
برادرم چه عذابی میکشی وقتی زنانی با صدها #رنگ و #لعاب برایت در خیابان ها #فشن_شو میگذارند و تو چشم می پوشانی ...
چه میتوانم بگویم در برابر این #پاکدامنی وصف نشدنی ات؟🥀
میدانم چه دردی دارد دیدن مردانی که با ظاهر #مذهبی و #باطنی گرگ گونه وجه ی تو و تمام امثال تو را خراب میکنند ...
آری برادرم با #افتخار میگویم که خون #مهدی فاطمه (س) در رگ هایت جاری ست ...
میدانم در این روزگار که پسران هم چون تو شهوت در جلو چشمان شان #خیمه زده تو با چه نیروی #قاسمواری از آن می گریزی ..
.
چقدر سخت است💔
توهم مردی توهم غریزه داری ...
من که دخترم ولی برادرم راستش را بگو چگونه در این #فلاکت بازار خودت را این گونه حفظ کرده ایی؟
بگو چه شب هایی تا صبح #اشک ریختی برای دختران و پسران آلوده شده جامعه ات؟ برای #قلب خون بار مهدی (عج)؟
چگونه میخواهند جواب بدهند؟
اصلا میتوانند در برابر این همه گناه پاسخگو رنج و عذاب های تو باشند؟
چگونه میخواهند روز #قیامت در چشمانت نگاه کنند در حالی که با فجیع ترین وضع ها در برابرت #رژه میرفتند و تو چشم می پوشاندی؟🕊
برادرم چه زیبا #قاسم_وار می جنگی در این میدان بی عفتی!!
دعا میکنم خداوند پاک ترین #دختر عالم را نصیب ات کند که به حق لیاقت توست.
الحق که معنی کلمه ی مرد، ادامه دهنده ی راه #شهدا، علم دار حسین تویی👊🏻
خوشبحالت چه مقامی داری پیش شهدا ...
من هم قول میدهم با #چادرم مکمل تو باشم
کـانـاݪ خـاڪریز←↓
🍃🌹 @khakriz_shohada 🌹
#استوری
فرازی از وصیتنامه شهید #حاج_قاسم_سلیمانی: دستم خالی است و کولهپشتی سفرم خالی، من بدون برگ و توشهای به امید ضیافت عفو و کرم تو میآیم. همراه خود دو چشم بسته آوردهام که ثروت آن در کنار همه ناپاکیها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر #حسین_فاطمه است؛ گوهر #اشک بر اهلبیت است؛ گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم.
📿هدیه به روح مطهرشان #صلوات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کـانـاݪ خـاڪریز←↓
🍃🌹 @khakriz_shohada 🌹