#سیره _شهدایی
#غیبت_کردن
حمید آقا خیلی از غیبت بدش میومد اصلا خوششون نمی اومد جایی نشستن کسی غیبت کنه...سعی میکردن مجلس رو ترک کنن..تو خونه همیشه میگفتن دلم میخواد تو خونه من غیبت نباشه...دلم میخواد خدا و ائمه به خونه زندگی من یه جور دیگه نگاه کنن...بسیار مهربان بودن و موئدب..رفتارشون با فامیل و همسایه زبانزد بود انگار این مرد خوبی تمام رو داشت هیچ وقت عصبانیت ایشون رو نمیشد دید بی اندازه صبور بودن و مدام ذکر لبش این بود ...و کفی بالله ناصرا🍃
پایین وصیت نامه هم این ذکر رو نوشتن تا صبوری برای خانوادشون بمونه
روایت_از_همسر_شهید
مدافع حرم حمیدسیاهکالی مرادی🌷
❣ڪانال خاڪریز❣
┏━✨⚜ ⚜✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨⚜ ⚜✨━┛
#سـیــره شهدایۍ
دست_به_غذا_نزد
.
ناهار خونه پدرش بودیم. همه دور تا دور سفره نشسته بودن و مشغول غذاخوردن. رفتم تا از آشپزخونه چیزی برای سفره بیارم. چند دقیقه طول کشید.
تا برگشتم نگاه کردم دیدم آقا مهدی دست به غذا نزده تا من برگردم و با هم شروع کنیم. اینقدر کارش برام زیبا بود که تا الآن توی ذهنم مونده.🌺😍
#شهید_مهدی_زین_الدین
منبع : کتاب یادگاران، ص ۱۹.
❣ڪانال خاڪریز❣
┏━✨⚜ ⚜✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨⚜ ⚜✨━┛
خاڪریزشهـدا
اگربخواهم ایشان را وصف کنم شاید در هزاران کتاب نگنجد فقط میتوان بگویم؛ بهترین و بزرگترین مرد بو
#سیره شهدایی
برای خانواده وصیتی جداگانه نوشته اما تا لحظه آخر قبل از سوار شدن اتوبوس فرزندانش را برای آخرین بار جمع کرد و با خنده میگفت: « مثل چشمانتان مواظب مادرتان باشید، مثل کوه پشت هم» و همچنین گفتند؛« شما الگوی بقیه هستید با حفظ حجاب و عفاف نگذارید دشمنان نظام ما خوشحال شوند و من از شما خیالم راحت است که شما را به خدا سپرده ام و می روم»
🏴ڪانال خاڪریز🏴
┏━✨🏴 🏴✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨🏴 🏴✨━┛
#سیرهـ شهدایی
✨تعدا آن ها زیاد اسٺ
پدر و برادرش برای خداحافظی از شهیداحمدپور به پایگاه شکارۍ امیدیہ رفتند و همراه خود مقداری میوه وشیرینی برده بودند.
پس از ملاقات شهید با پدر و برادرش هنگام خداحافظی از او میخواهند میوه با خود ببرد، ولی امتناع می ورزد و میگوید:
اگر به تعداد همه بچه ها بود میبرم.
تعداد آن ها زیاد اسٺ
🏴ڪانال خاڪریز🏴
┏━✨🏴 🏴✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨🏴 🏴✨━┛
#سیرهـ شهدایی
✨تعدا آن ها زیاد اسٺ
پدر و برادرش برای خداحافظی از شهیداحمدپور به پایگاه شکارۍ امیدیہ رفتند و همراه خود مقداری میوه وشیرینی برده بودند.
پس از ملاقات شهید با پدر و برادرش هنگام خداحافظی از او میخواهند میوه با خود ببرد، ولی امتناع می ورزد و میگوید:
اگر به تعداد همه بچه ها بود میبرم.
تعداد آن ها زیاد اسٺ
🏴ڪانال خاڪریز🏴
┏━✨🏴 🏴✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨🏴 🏴✨━┛
او در #سیره شهدا ذوب شده بود...
مــادر از خصوصیـاتش
اینگونه روایت میکند :
علیرضا لباس نو نمیپوشید ...
میگفت مگر رزمندههای ما لباس نو میپوشیدند. موقع خواب تشک زیرش نمیانداخت و می گفت:
مگر شهدایما روی تشک میخوابیدند
او بسیجی به تمام معنا بود؛
وقتی از او میپرسیدم
در پادگان چه کاره هستی؟
میگفت : جاروکشم ...
شوخ طبع بود و در عین حال با ادب
از هر غذایی نمیخورد و میگفت نمیدانم پول این غذا از چه راهی تهیه شده ، اهل تضرع بود و عبادت خالصانه گاهی شبها که میرفتم رویش پتو بیاندازم که سردش نشود، می دیدم عبا انداخته و دارد قرآن میخواند و گریه میڪند...
#سیرهـ شهدایی
✨تعدا آن ها زیاد اسٺ
پدر و برادرش برای خداحافظی از شهیداحمدپور به پایگاه شکارۍ امیدیہ رفتند و همراه خود مقداری میوه وشیرینی برده بودند.
پس از ملاقات شهید با پدر و برادرش هنگام خداحافظی از او میخواهند میوه با خود ببرد، ولی امتناع می ورزد و میگوید:
اگر به تعداد همه بچه ها بود میبرم.
تعداد آن ها زیاد اسٺ
🏴ڪانال خاڪریز🏴
┏━✨🏴 🏴✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨🏴 🏴✨━┛
#سیره عملی ـ 🕊🍃سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))
هر وقت با او از ازدواج صحبت می کردیم لبخند می زد و می گفت : "من همسری می خواهم که تا پشت کوههای لبنان با من باشد چون بعد از جنگ تازه نوبت آزادسازی قدس است ." فکر می کردیم شوخی می کند اما آینده ثابت کرد که او واقعا چنین می خواست . در دی ماه سال هزار و سیصد و شصت ابراهیم ازدواج کرد . همسر او شیرزنی بود از تبار زینبیان . زندگی ساده و پر مشقت آنان تنها دو سال و دو ماه به طول انجامید از زبان این بانوی استوار شنیدم که می گفت :
عشق دردانه است و من غواص و دریا میکده
سر فرو بردم در اینجا تا کجا سر بر کنم
عاشقان را گر در آتش می پسندد لطف دوست
تنگ چشمم گر نظر در چشمه کوثر کنم
بعد از جاری شدن خطبه عقد به مزار شهدای شهر رفتیم و زیارتی کردیم و بعد راهی سفر شدیم . مدتی در پاوه زندگی کردیم و بعد هم بدلیل احساس نیاز به نیروهای رزمنده به جبهه های جنوب رفتیم من در دزفول ساکن شدم . پس از مدت زیادی گشتن اطاقی برای سکونت پیدا کردیم که محل نگهداری مرغ و جوجه بود . تمیز کردن اطاق مدت زیادی طول کشید و بسیار سخت انجام شد . فرش و موکت نداشتیم کف اتاق را با دو پتوی سربازی پوشاندم و ملحفه سفیدی را دو لایه کردم و به پشت پنجره آویختم . به بازار رفتم و یک قوری با دو استکان و دو بشقاب و دو کاسه خریدم . تازه پس از گذشت یک ماه سر و سامان می گرفتیم اما مشکل عقربها حل نمی شد . حدود بیست و پنج عقرب در خانه کشتم . بدلیل مشغله زیاد حاج ابراهیم اغلب نیمه های شب به خانه می آمد و سپیده دم از خانه خارج می شد . شاید در این دو سال ما یک ۲۴ ساعت بطور کامل در کنار هم نبودیم . این زندگی ساده که تمام داراییش در صندوق عقب یک ماشین جای می گرفت همین قدر کوتاه بود .
#شهیدهمت_رایادکنید_باذکرصلوات
#سیرهـ
💠مهدی باکری از شناسایی اومد. سه چهار روزی میشد تو خاک دشمن بود. اومد افتاد تو سنگر...
لب ها خشک،ضعیف،پر از گرد و خاک
یه کمپوت براش وا کردم گذاشتم جلوش...
گفت: امروز سهمیه بچه ها کمپوت بوده یا نه؟
صدامو براش بردم بالا،مگه اونا ۳ ۴ روز تو خاک دشمن بودن؟
گفت رحیم شلوغش نکن امروز سهمیه بچه ها کمپوت بوده یا نه گفتم نه نبوده
گفت : اینو بردار یه پارچ آب بیار
#شهید_مهدی_باکری
🏴ڪانال خاڪریز🏴
┏━✨🏴 🏴✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨🏴 🏴✨━┛
#سیرهـ شهدا
مادرمیگف ازش پرسیدم چرا همیشہ دست به سینہ اے؟گف نوڪرامام حسین بایدهمیشہ دست بہ سینہ باشہ .
برادرشم میگف ازیڪ ماه 20روز_ روزه بود...
✨شهیدمدافع حرم جاویدالاثرعباس آسمیہ✨
🏴ڪانال خاڪریز🏴
┏━✨▪️〰▪️✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨▪️〰▪️✨━┛
#سیره شهدا🌹
علی صیاد شیرازی در سال ۱۳۲۳ در روستای"کبود گنبد" از توابع "درگَز" متولد شد. پس از دریافت دیپلم ریاضی در تهران در سال ۱۳۴۲ در آزمون دانشکده افسری پذیرفته شد وسه سال بعد در رَستهی توپخانه فارغاتحصیل شد. از سال ۱۳۴۸ در لشگر"زرهی" تبریز خدمت رسمی خود را درنیروی زمینی آغاز کرد.
در سال ۱۳۵۰ با دخترعمویش ازدواج کرد و درسال ۱۳۵۱ برای دوره تخصص "هواسنجی بالستیک" را درشهر"فورت سیل" ایالت "اوکلاهما" با احراز رتبه نخست از میان ۲۰ افسرآمریکایی و ایرانی به پایان رساند.صیادشیرازی از ابتدای پیروزی انقلاب تامهرماه ۱۳۵۸ در اصفهان باتشکیل گروهی ۳۰نفره به حراست از پادگان خود پرداخت.
**از مهمترین اقدامات او پس ازپیروزی انقلاب اسلامی، میتوان به تهیه طرحهای عملیاتی که منجر به شکستن حصار شهرهای سنندج وپادگانهای مریوان،بانه وسقز شده،اشاره کرد.
پس از آن با ۲درجه ارتقاء، بادرجه سرهنگ تمامی به فرماندهی عملیات غرب کشور منصوب شد. وی در آخرین ماههای ریاست جمهوری بنیصدر،توسط او عزل شدو به دعوت شهید یوسف کلاهدوز در ستادمرکزی سپاه به خدمت پرداخت. پس ازخلع بنی صدر، برای پایان دادن به ناهماهنگی ارتش وسپاه درآن دوران قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه وارتش را راهاندازی کرد و به عنوان فرماندهدارشد آن،مشغول به فعالیت شد.
او درمهرماه ۱۳۶۰، به فرماندهی
نیروی زمینی ارتش منصوب شد در ۲۳تیر ۱۳۶۵ از سِمت خود استعفا داد وبه سِمت نمایندگی حضرت امام در شورای عالی دفاع منصوب شد.
وی در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۶ به درجه سرتیپی رسید ودر مهر۱۳۶۸ به سِمت معاونت بازرسی ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح منصوب شد. درشهریور۱۳۷۲ با حکم فرماندهی کل قوا به سِمت رئیس ستاد کل نیروهای مسلح منصوب و سپس در۶ فروردین ۱۳۷۸ باحکم فرماندهی کل قوا به درجهه سرلشگری ارتقاء یافت.
🌹شهید علی صیادشیرازی🌹
کـانـاݪ خـاڪریز←↓
🍃🌹 @khakriz_shohada 🌹🍃