#سیره_شهدا
#شهادت_شهید_عراقی
شرح ماوقع را به این شکل شنیدم که حاجآقا طبق معمول میرود دنبال آقای مهدیان که با هم بروند کیهان. حاج آقا داخل منزل ایشان میرود و چند تا تلفن میزند و مقداری کارهایش را سر و سامان میدهد. بعد سوار ماشین میشوند و حاج آقا پشت فرمان مینشیند. آقای مهدیان کنار حاج آقا مینشیند، حسام پشت سر آقای مهدیان و پاسدارشان هم پشت سر حاجآقا.
از قرار معلوم موتورسوارها ده دقیقه مانده به حرکت حاجآقا، خیابان زمرد و کوچه منزل آقای مهدیان را میبندند. دو نفر دیگرشان هم در گوشهای پنهان میشوند. حاجآقا سر کوچه نیش ترمز میزند که به دست راست بپیچد و اینها ماشین را به رگبار میبندند حاجآقا همانجا شهید میشود، ولی آقای مهدیان و حسام را به بیمارستان میبرند. بعدها میگفتند که حسام هم وسط راه تمام کرده بود.
جالب اینجاست که آقای مهدیان در تیررس آنها بوده، ولی به قول حاجآقا اگر ۱۰۰ نفر هم سر راه آدم باشند، وقتی اجل میرسد، تیر از آن ۱۰۰ نفر میگذرد و میخورد به آدم. آقای مهدیان زنده ماندند و حاج آقا و حسام رفتند. یکی از کسانی که صحنه را دیده بود، میگفت حاجآقا از ماشین پیاده شد و همان طور که ایستاده بود گلوله به شاهرگش خورد بعد هم آنها در همان محدوده اعلامیهای را پخش و فرار میکنند
🏴ڪانال خاڪریز🏴
┏━✨🏴 🏴✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨🏴 🏴✨━┛