هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
#داستان_واقعی
⭕️ دو ماه قبل #دختری ناگهان احساس ناراحتی کرد. چنان درد می کشید و حالات او چنان بود که پزشکان تشخیص دادند که درد #زایمان است. او را به یک بیمارستان منتقل کردند، تحقیق بعمل آمد، معلوم شد که #شوهر ندارد. معاینات هم نشان داد که #باردار نیست، اما او همچنان در تخت بیمارستان بخود می پیچید و #ناله می کرد و سراپای وجودش را نیز عرق سردی پوشانده بود. چند ساعتی وقت پزشکان را گرفت، سرانجام آرام شد، لبخندی زد و گفت: راحت شدم، #نوزاد پسر است!! پزشکان ابتدا گمان می کردند که با یک دیوانه سروکار دارند ولی پس از تحقیق متوجه شدند که😱👇
بیشتر بدانید
..بیشتربدانید
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
#داستان_واقعی
⭕️ دو ماه قبل #دختری ناگهان احساس ناراحتی کرد. چنان درد می کشید و حالات او چنان بود که پزشکان تشخیص دادند که درد #زایمان است. او را به یک بیمارستان منتقل کردند، تحقیق بعمل آمد، معلوم شد که #شوهر ندارد. معاینات هم نشان داد که #باردار نیست، اما او همچنان در تخت بیمارستان بخود می پیچید و #ناله می کرد و سراپای وجودش را نیز عرق سردی پوشانده بود. چند ساعتی وقت پزشکان را گرفت، سرانجام آرام شد، لبخندی زد و گفت: راحت شدم، #نوزاد پسر است!! پزشکان ابتدا گمان می کردند که با یک دیوانه سروکار دارند ولی پس از تحقیق متوجه شدند که😱👇
بیشتر بدانید
..بیشتربدانید
هدایت شده از تبلیغات گسترده ماهان
مادری که چهارده سال منتظر بچه دار شدن بود هنگام #زایمان...😔😔😔واقعا دردناکه🏴
کلیپ دردناک گریه های بی امانِ...👇
https://eitaa.com/joinchat/1213726825C637fe317dc
🕯😔😭الهی بمیرم😭😔🕯
🖤🖤🖤روزگار بی رحم...🏴🏴🏴
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
⭕️خدا کریمه... بچه خمیره⭕️
تاجری بود که هرچه زن می گرفت بچه دار نمی شد و زنها را به زور طلاق می داد. تا اینکه دختری را عقد کرد.
این دختر مادری داشت آتشپاره و خیلی زرنگ.
بعد از چندی تاجر به مسافرت رفت بعد از آن مادر دختر قدری خمیر درست کرد و روی #شکم دخترش گذاشت و رویش پوست کشید و به دختر گفت:« تاجر که از مسافرت آمد به او بگو من بچه دار هستم.»😳‼️
زمانی که #تاجر_برگشت دختر گفت من باردارم
بعد چند ماه زمان #زایمان فرا رسید ناگهان...😳👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
⭕️خدا کریمه... بچه خمیره⭕️
تاجری بود که هرچه زن می گرفت بچه دار نمی شد و زنها را به زور طلاق می داد. تا اینکه دختری را عقد کرد.
این دختر مادری داشت آتشپاره و خیلی زرنگ.
بعد از چندی تاجر به مسافرت رفت بعد از آن مادر دختر قدری خمیر درست کرد و روی #شکم دخترش گذاشت و رویش پوست کشید و به دختر گفت:« تاجر که از مسافرت آمد به او بگو من بچه دار هستم.»😳‼️
زمانی که #تاجر_برگشت دختر گفت من باردارم
بعد چند ماه زمان #زایمان فرا رسید ناگهان...😳👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194