eitaa logo
تبلیغ مجازی حجت الاسلام خلیلیان
82 دنبال‌کننده
57هزار عکس
37هزار ویدیو
494 فایل
تبلیغ در فضای مجازی ماه مبارک رمضان 1342 1400 ه.ش) حجت الاسلام خلیلیان آدرس کانال: @khalilian_tabligh ارتباط با ادمین: Eitaa.ir/Majid_khalilian
مشاهده در ایتا
دانلود
هرجا رسیدی، وسط راه، وسط پیاده رو، در حال رفتن، اگر اذان شد، اذانت را بگو. بسیجی‌ها این کار را بکنند و روز بسیج هم این برنامه اذان گفتن را انجام بدهند. بسیجی‌ها سر چهار راه‌ها بایستند و اذان بگویند. [4/28،‏ 22:40] مجید خلیلیان: 🔵وزیران امام زمان(علیه السلام) چه کسانی هستند؟ 🌻قال علی علیه السلام: وزراء المهدی من الاعاجم. ما فیهم عربی یتکلمون العربیة و هم أخلص الوزراء و أفضل الوزراء. ☀️وزیران حضرت مهدی(علیه السلام) از عجم ها هستند. ‌در میان آنها هیچ عربی نباشد که با زبان عربی صحبت کند. آنها خالص ترین و با فضیلت ترین وزیرانند. 📗منبع: ینابیع المودة ص۱۳۳/۳. اسعاف الراغبین ص۱۴۴. الامام المهدی [4/28،‏ 22:40] مجید خلیلیان: 💠حــــــــدیث مَهــــــــدوے 💠 ✨ امام باقر علیه السلام: 🍂اگر خواهان قرار گرفتن در مقامات رفیع هستید؛ اگر خواهان گشایش در هر امری هستید؛ اگر خواهان جلب رضایت خداوند می باشید؛ توجّه به دو امر الزامی است: 🔅شناخت امام زمان (عج) 🔅اطاعت از امام زمان (عج) ⚡️اگر شاه کلید «معرفت امام» در دست باشد، تمام قفل ها باز می‌شود. 📚 مکیال المکارم، ج۲، ص۱۸۰. ✍🏻 🍃الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج🍃 [4/28،‏ 22:40] مجید خلیلیان: ‍ هنوز هم می شود لبخند را در اسمان هر کوچه ای به پرواز دراورد..... ماشین را در زیر سایه درختی و در یکی از خیابان های فرعی برای دقایقی، پارک کردم، تا ساعت پایان طرح ترافیک آغاز شود و بتوانم وارد منطقه طرح شوم. در این مواقع به جای فرو کردن سر در گوشی، علاقمندم تا بیشتر، آدم ها، تعاملاتشان و آنچه در محیط می گذرد را ببینم و، واکاوی کنم. کودکی حدودا 9 ساله را دیدم که با شتاب، کوله اش را جلوی در خانه ای انداخت و پشت سر خانم سالمندی که در دستانش چند پلاستیک از مایحتاج خریداری شده اش بود، دوید و گفت خانم، خانم، اجازه بدهید کمکتون کنم. به یک باره انبوهی از پرسش ها، همراه با حالی شگفت زده و متعجب، ذهنم را در بر گرفت. این پسر بچه که گرچه به نظر بسیار باهوش، زیرک، و پر اعتماد به نظر می رسید، چگونه هم از خود مراقبت می کند، و هم به دیگران اعتماد؟ در شرایطی که بچه های این سنین، یا وابسته به والدین هستند، یا سر در بازی های کامپیوتری دارند، یا مشغول بازی با همسالان در کوچه ها هستند، و یا مثل شاهزاده ها، در خانه با مربی خصوصی کار می کنند، چگونه نیاز یک سالمند را "می بیند" و به او کمک می کند؟ چه کسی به او آموزش داده است؟ چگونه این احساس امنیت و اعتماد را به دست آورده است؟ تا جایی که حافظه من یاری می کرد، این دست از کودکان با ویژگی های مستقل بودن و حمایت گر را در دهه شصت و هفتاد و بیشتر در مناطق شهرستانی و بومی که همه برای یکدیگر آشنا بودند، دیدم، نه این روزها که بزرگتر ها در اندیشه جوشش دیگ خویش هستند، و کودکان در بند لذت های خود. در همین حال و افکارم سیر می کردم، که دیدم همان پسر بچه با یک شاخه گل در دست، مسیر رفته را بر می گردد. پیاده شدم، و گفتم می دانم عجله داری، عذر خواهی می کنم وقتت را می گیرم. یک سوال داشتم. این کمک به دیگران را در کتابها خواندی یا در مدرسه به تو آموزش دادند و یا پدر و مادرت به تو یاد دادند. همینطور که نفس نفس می زد و صورتش از گرما گل انداخته بود، گفت: هر زمانی تکالیفم را انجام نمی دهم، یا کار بدی کرده باشم، پدر و مادرم از من می خواهند که حتما یک کاری که کمک به دیگران هست را انجام دهم. امروز استاد موسیقیم از تمرینم راضی نبود، مادر گفت برو ببین چیکار میخوای بکنی؟ گفتم یعنی والدینت تعیین می کنند با چه روشی باید کمک بکنی، یا خودت انتخاب می کنی؟ آنها فقط می گویند، ببین میخوای چیکار کنی؟ با خود فکر کردم عجب پدر و مادر فیلسوفی دارد این پسر. " به یاد دانشمندان علم روانشناسی افتادم که سالها پیش، در دل آزمایشگاههای روانشناسی، و از طریق آزمایش بر روی سگ و میمون و موش، روش های تشویق و تنبیه بی خاصیتی را تولید و به خورد مردم جهان دادند، که حاصلش نسلی پر توقع و ناراضی از آب در آمد. یعنی این کمکت به این خانم مسن، تنبیهی بود که باید می شدی؟ گفت بله گفتم دیگر چه کمک هایی به دیگران کردی؟ گفت چند بار به پسر همسایه که مدرسه استثنایی می رود، ریاضی آموزش دادم. چند بار هم رفتم پیش مادر بزرگم که تنهاست، خوابیدم. یک بار هم پول توجیبی روزم را دادم به یک نفر. گفتم این شاخه گلی که در دست داری داستانش چی هست؟ گفت: آن خانم از گل فروشی سر کوچه خونش خرید و به من داد، گفتم اجازه دارم اسمت را بپرسم؟ گفت محمد هستم.، گفتم محمد چند سال داری؟ گفت 9 سال. گفتم محمد، گل ندارم که به تو هدیه بدهم، ولی یک بسته شکلات گرفتم تا ببرم مهمانی، این را به تو می دهم که امروز، عشق، امید و شادی را به من هدیه دادی. سلام منو به پدر و مادرت هم برسان. خواهشی هم داشتم
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸در دانشگاه با صدای بلند اذان بگویید و عارتان نشود🔸 از اذان گفتن غافل نباشید. اول ظهر که شد بایستید و اذان بگویید. نه اینکه همیشه اذان رادیو را باز کنید. اذان شما یک اثر دیگری دارد. باید صدای اذانتان در دانشگاه بلند شود. از این عارتان نشود که مثلا بگویند: فلانی دارد اذان می‌گوید. بروید پشت دانشکده بایستید و اول وقت، اذان بگویید. مخصوصاً آنجایی که آدم برای خدا کنف می‌شود، ارزشش نیز بیشتر است. جاهایی که به آدم بارک الله و احسنت می‌گویند، می‌تواند آدم را جهنمی کند؛ اما جایی که به آدم فحش می‌دهند، ممکن است انسان را بهشتی کند. شما اذان را فراموش نکنید. خدا رحمت کند نواب صفوی را. دستور داده بود به فدائیان اسلام که وقتی اذان شد، هرجا که بودید اذان بگویید. اینها در هر خیابانی که بودند، اول اذان ظهر که می‌شد هرکدامشان پشت یک مغازه‌ای یا هر جا که بودند صدای اذان‌شان بلند می شد. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸اگر مرد میدان هستید، هر وقت اذان گفتند همانجا اذان بگویید🔸 یکی از امر به معروف‌ها اذان گفتن است؛ چون مؤذن وقتی می‌گوید: «حی علی الصلاه» دارد امر به معروف می‌کند. من به مغازه دارها، به بسیجی‌ها و انجمن اسلامی‌ها و کل حزب اللهی‌ها، این‌هایی که دلشان می‌خواهد با منکرات مبارزه کنند، اول یک توصیه می‌کنم: اگر تو رویت می‌شود اول ظهر اذان بگویی، تو به درد کارِ نهی از منکر می‌خوری. اما اگر خجالت می‌کشی از «امر به معروف»، تو چه طور از عهدۀ «نهی از منکر» بر می‌آیی؟ تو که اول اذان شد، عارت می‌آید دستت را بگذاری پشت گوشت و بگویی: «الله اکبر» و صدایت را به اذان بلند کنی، چه طور مرد میدان هستی که بیایی به یک کسی بگویی: «خانم این مویت بیرون نباشد بهتر است»؟ نه! شما یک هفته اذان بگویید ببینید مزه‌اش چطور است؟ یک خورده ببین این و آن به تو نق می‌زنند می‌توانی تحمل کنی؟ ببین مردش هستی؟ موقع اذان به هرجا رسیدی، وسط راه، وسط پیاده رو، در حال رفتن، اگر اذان شد، اذانت را بگو. بسیجی‌ها این کار را بکنند و روز بسیج هم این برنامه اذان گفتن را انجام بدهند. بسیجی‌ها سر چهار راه‌ها بایستند و اذان بگویند. @haerishirazi