دست رد به سینه ما نزن شیعیان محتاج مولایشان شده اند
🔹تهران جزءیک
🔹گیلان جزء دوم
🔹قم جزءسوم
🔹اصفهان جزء چهارم
🔹مرکزی جزء پنجم
🔹مازندران جزءششم
🔹سمنان جزء هفتم
🔹گلستان جزء نهم
🔹آذربایجان جزء دهم
🔹اردبیل جزء یازدهم
🔹آذربایجان غربی جزء دوازدهم
🔹همدان جزء سیزدهم
🔹کردستان جزء چهاردهم
🔹کرمانشاه جزء پانزدهم
🔹ایلام جزء شانزدهم
🔹خراسان جنوبی جزءهفدهم
🔹لرستان جزء هجدهم
🔹خوزستان جزء نوزدهم
🔹فارس جزء بیستم
🔹هرمزگان جزء بیست ویکم
🔹کهکیلویه و بویراحمد جزء بیست دوم
🔹بوشهرجزء بیست سوم
🔹زنجان جزء بیست وچهارم
🔹قزوین بیست وپنجم
🔹البرز بیست وششم
🔹چهارمحال بختیاری بیست وهفتم
🔹یزد بیست وهشتم
🔹کرمان بیست ونهم
🔹سیستان و بلوچستان جزءسی
🔹خراسان رضوی جزءسی
🔹خراسان شمالی جزءسی
هر جزءکه در لیست بالا نوشته شده برای شفای مریض های کرونایی هست به ترتیب وخیم بودن اوضاع هر شهرستان🍀🍀🍀
امیدواریم به برکت قرآن معجزه الهی رو مثل همیشه ببینیم واین ویروس منحوس از بین بره وریشه کن بشه🤲🏻🤲🏻
[9/2، 21:35] مجید خلیلیان: ⭕️ الهي نصيرمان باش تا بصير گرديم٬ بصيرمان کن، تا از مسير برنگرديم
آزادمان کن، تا اسير نگرديم.
الهي خوشم که معبودم تويي، خرسندم که مقصودم تويي
نه دوري که نخوانمت، نه مستوري که نبينمت، نه مجهولي که نشناسمت.
الهي کينه را از سينه ام بزداي ، زبانم را از دروغ و تهمت نگه دار
اگر نعمتم بخشيدي، شاکرم کن، اگر به بلا افکندي، صابرم کن
اگر آزمودي پيروزم کن، امروز را بهتر از ديروزم کن.
الهي تشنه جانيم و سوخته دل،سيرابمان کن که از عطش نسوزيم
بينايمان کن که تا ديده به سراب ندوزيم.
الهي تا ما را اهل «ضمير» نکرده اي «ظاهر» مکن
ما را بخر، آنگاه ببر، تو را به مرادي پذيرفته ايم، ما را به مريدي بپذير.
الهي اميران کشور دل به درگاهت حقيرند
اسيران بت نفس، به ياري ات حقيرند
ما را امير کشور دل کن، تا اسير فرعون نفس نشويم
گاهي تو را گم مي کنيم، مددي تا خويش را گم نکنيم
الهي کشتي بر گل مي نشيند و موعظه بر دل
هر که به خلوت حضورت راه يابد، کامل گردد
بخوان، تا دل به پاي سرآيد
الهي بارمان گناه است و يارمان تويي
اگر گريه سود مي بخشد، اين ديدگان پر اشک
اگر سجده، درياي رحمتت را به جوش مي آورد
اين چهره نهاده بر خاک
اگر تو به سبب ساز طهارت جان و آمرزش عصيان است
اين دل شکسته و اين جان سوخته
ما را کوچک کن تا بزرگ شويم، ما را به خودمان وا مگذار
عنان روحمان را به شيطان مسپار، بخواه تا بخواهيم
بطلب، تا فاصله ها را بکاهيم.
#شهید_مظلوم_بهشتی
👤 جِـــــنلی
@TWTenghelabi
[9/2، 21:35] مجید خلیلیان: خاطره "حاج احمدی" پخش کننده غذا در حلبی آباد تهران در زمان شاه از رئیس جمهور مردمی شهید رجایی
[ براساس خاطره ای واقعی ]
چندین روز بود که به نهاد ریاست جمهوری می رفت، اما موفق نمی شد که بِره داخل، میگفتن: معاونت مردمی گفته باید معرفی نامه بیاری تا به درخواستت رسیدگی شِه؛ حاجی هم می گفت: آخه از کی معرفی بیارم؟ کی میاد به من معرفی نامه بده...
ده - دوازده روزی می شد که آقای رجایی رئیس جمهور شده بود، حاجی ناامیدانه وقتی رسید جلوی دربِ ورودی نهاد، ماشین رئیس جمهورهم داشت وارد می شد، حاجی به نشونه یِ احترام، دستی برایش تکان داد و نگاهی به آسمون کرد و صلوات فرستاد...
چند دقیقه ای ایستاد تا ورودی خلوت بشه، ناامیدانه رفت جلوی گِیتِ پذیرش رفت و تا اومد چیزی بگه، مسئول پذیرش ازپشت میزش بلند شد و گفت: حاج آقا احمدی خوش آمدید برگه نیاز نیست، بفرمایید، داخل و بلافاصله، برادری از نیروهای حفاظت را صدا کرد و گفت: حاج آقا رو بِبَر دفتر ریاست....
حاج احمدی متعجب شد و انگار کارت شناسایی اش تو دستش خشک شد و آروم - آروم گذاشت توجیبش، اصلاََ وسایل و لباساشو رو هم نگشتن...فقط دنبال مامور راه افتاد، یکباره با تعجب دید توی دفتر رئیس جمهوره...
آقایی با لبخند جلو آمد و با حاجی دست داد و گفت: خوش اومدین، آقای رئیس جمهور منتظر شماست....
حاج احمدی هنوز گیچ بود، لباسشو صاف کرد و وارد اتاق شد، باور نمی کرد،...آره! خود آقای رجائی بود که از پشت میزش بلند شد به استقبالش اومد. بعد از تعارفات اولیه، گفت: حاج آقا احمدی درخواستتون چیه؟ برای چی جلو درب ایستاده بودین؟...حاجی هم همانطور که درخواستشو از جیبش بیرون می آورد، گفت: میخام اگر خدا قبول کنه، خیریه ای درست کنم، یک جایی درست کنم، بشه چارتا بچه یتیم را زیر پوشش بگیریم؛...رجائی هم همانطور که روی درخواست حاجی چیزهایی می نوشت، گفت: خدا خیرت بده!...بفرمایین دستورشو دادم، هم محیطی مناسب در اختیارتون بِزارن، و هم کمک مالی براتون نوشتم که از صندوق دولت بهتون بِدَن...فقط زحمت بکشین، مرحله به مرحله به من خبر بدین!...میخام همچین کاری که شما میکنی رو تو هر استان اجرا کنیم، اما شما فعلا تهران را کلید بزن...!
حاج احمدی باتعجب گفت: آقای رجایی