eitaa logo
تبلیغ مجازی حجت الاسلام خلیلیان ۲
54 دنبال‌کننده
56.9هزار عکس
36.9هزار ویدیو
483 فایل
تبلیغ در فضای مجازی ماه مبارک رمضان 1442 (1400 ه.ش) حجت الاسلام خلیلیان آدرس کانال اول @khalilian_tabligh آدرس کانال @khalilian_tabligh2 ارتباط با ادمین: Eitaa.ir/Majid_khalilian
مشاهده در ایتا
دانلود
حس درد داشتم. معلم: آفرین، پس دیدی چطور گل بر گل درد وارد میکند، این با اراده خدا انجام میشود، پس با اینکه شیطان از آتش خلق شده، اما اگر خدا خواست این آتش مکان دردناکی برای شیطان خواهد بود. ارزش خواندن و نشر را دارد... این چنین معلمی میتواند نسلها را تربیت کند [9/19،‏ 12:34] مجید خلیلیان: بسم الله الرحمن الرحیم [9/19،‏ 12:34] مجید خلیلیان: ❗️چرا مهم‌ترین وعده است⁉️ ▫️سوخت و ساز بدن را بهتر می کند. ▫️باعث می‌شود در طول روز پرخوری نکنید. ▫️انرژی مورد نیاز اصلی روز شما را تامین می‌کند. ▫️کمک می‌کند سر ظهر انرژی کم نیاورید. ▫️ذهن‌تان دیگر درگیر این نخواهد بود که از وقتی بیدار شدید هنوز گرسنه‌اید. ▫️با تنظیم سطح قند خونتان، خلق و خوی‌تان را بهتر می‌کند. ▫️حافظه کوتاه مدت‌تان تقویت می‌شود. ▫️کمک می‌کند غلظت خون پیدا نکنید
رای او حاضرکنند تا به 3سوالی که داشت جواب بدهد. بالاخره یک عالم دین برای ایشان پیدا کردند و بین پسربچه و عالم صحبتهای زیر رد و بدل شد؛ پسربچه: شما کی هستی؟ و آیا می توانی به سه سوال بنده پاسخ دهی؟ معلم: من عبدالله، بنده ای از بندگان خدا هستم و به سوالات شما جواب خواهم داد، به امید خدا. پسربچه: آیا شما مطمئنی جواب خواهی داد؟ چون اکثر علما نتوانستند به سه سوال من پاسخ بدهند! معلم: تمام تلاشم را میکنم و با کمک خدا جواب میدهم. پسربچه: سه سوال دارم، سؤال اول: آیا در حال حاضر خداوندی وجود دارد؟ اگر وجود دارد شکل و قیافه آن را به من نشان بده؟ سؤال دوم: قضا و قدر چیست؟ سؤال سوم: اگر شیطان از آتش خلقت شده است، پس برای چی او در آخرت در آتش انداخته خواهد شد؟ چون بر ایشان تأثیری نخواهد گذاشت! معلم کشیده ی محکمی را به صورت پسربچه زد، پسربچه گفت: برای چی به من زدی و چه چیزی باعث شد که از من ناراحت و عصبانی شوی؟ معلم جواب داد: من از دست شما عصبانی نشدم و این ضربه ای که به شما زدم جواب هر سه سوال شماست. پسربچه: ولی من هیچی را نفهمیدم. معلم: بعد از اینکه شما را زدم چه چیزی حس کردی؟ پسربچه: حس درد بر صورتم دارم. معلم: پس آیا اعتقاد داری که درد موجود است؟ پسربچه: بله. معلم: پس آن را به من نشان بده. پسربچه: نمیتوانم. معلم: این جواب اول من بود.همگی به وجود خداوند اعتقاد داریم ولی نمیتوانیم او را ببینیم. سپس اضافه کرد که آیا دیشب خواب دیدی که من تو را خواهم زد؟ پسربچه: نه. معلم: آیا گاهی به ذهنت آمد که من تو را روزی خواهم زد؟ پسربچه: نه. معلم: این قضا و قدر بود. سپس اضافه کرد: دستی که با آن تو را زدم از چه چیزی خلق شده است؟ پسربچه: از گل. معلم: وصورت تو از چی؟ پسرپجه: باز از گل. معلم: جه چیزی حس کردی بعد از اینکه بهت زدم؟ پسربچه: حس درد داشتم. معلم: آفرین، پس دیدی چطور گل بر گل درد وارد میکند، این با اراده خدا انجام میشود، پس با اینکه شیطان از آتش خلق شده، اما اگر خدا خواست این آتش مکان دردناکی برای شیطان خواهد بود. ارزش خواندن و نشر را دارد... این چنین معلمی میتواند نسلها را تربیت کند [9/19،‏ 12:34] مجید خلیلیان: بسم الله الرحمن الرحیم [9/19،‏ 12:34] مجید خلیلیان: ❗️چرا مهم‌ترین وعده است⁉️ ▫️سوخت و ساز بدن را بهتر می کند. ▫️باعث می‌شود در طول روز پرخوری نکنید. ▫️انرژی مورد نیاز اصلی روز شما را تامین می‌کند. ▫️کمک می‌کند سر ظهر انرژی کم نیاورید. ▫️ذهن‌تان دیگر درگیر این نخواهد بود که از وقتی بیدار شدید هنوز گرسنه‌اید. ▫️با تنظیم سطح قند خونتان، خلق و خوی‌تان را بهتر می‌کند. ▫️حافظه کوتاه مدت‌تان تقویت می‌شود. ▫️کمک می‌کند غلظت خون پیدا نکنید [9/19،‏ 20:46] مجید خلیلیان: داستانی جالب و خواندنی⚘ آقای قرائتی نقل میکرد: روزی به مسجدی رفتیم و امام جماعت مسجد که دوست پدرم بود. گفت داستان بنا شدن این مسجد در این شهر قصه عجیبی دارد! روزی شخص ثروتمندی، یک من انگور خرید و به خدمتکار خود گفت انگور ها را به خانه ببر و به همسرم بده، عصر که به خانه برگشت به اهل و عیالش گفت لطفا انگور را بیاورید تا با هم بخوریم، همسرش با خنده گفت: من و فرزندانت همه انگور ها را خوردیم، خیلی هم خوشمزه و شیرین بود ...! مرد، با تعجب گفت تمامش را خوردید!؟ زن لبخند دیگری زد و گفت بله تمامش را! مرد، ناراحت شد و گفت: یک من انگور خریدم، حتی یک حبۀ اون رو هم برای من نگذاشتید!!! الان هم داری می خندی...! خیلی ناراحت شد و بعد از اندکی به فکر فرو رفت ... ناگهان از جا برخواست و از خانه خارج شد... همسرش که از رفتار خودش شرمنده شده بود او را صدا زد ولی جوابی نشنید، مرد ناراحت اما متفکر رفت سراغ کسی که املاک خوبی در آن شهر داشت. به او گفت: یک قطعه زمین میخواهم در یک جای این شهر که مردمش نیاز به مسجد داشته باشند و آن را نقدا خریداری کرد. سپس نزد معمار شهر رفت و از او جهت ساخت مسجد دعوت بکار کرد و او را با خود بر سر زمینی که خریده بود برد و به او گفت: میخواهم مسجدی برای اهل این محل بنا کنید و همین الان هم جلوی چشمانم ساخت آن را شروع کنید... معمار هم وقتی عجله مرد را دید تمام وسایل و کارگران را آورد و شروع به ساخت مسجد کرد. مرد ثروتمند وقتی از شروع کار مطمئن شد به خانه اش برگشت. همسرش به او گفت: کجا رفتی مرد!؟ چرا بی جواب و بی خبر!؟ مرد در جواب همسرش گفت: هیچی... رفته بودم یک حبه انگور از یک من مالی که در این دنیا دارم برای سرای باقی خودم کنار بگذارم و اگر همین الان هم بمیرم دیگر خیالم راحت است که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم. همسرش گفت چطور؟ مگه چی شده!؟ اگر بابت انگورها ناراحت شدید حق با شما بوده ما کم لطفی کردیم معذرت میخوام. مرد با ناراحتی گفت: شما حتی با یک دانه انگور هم به یاد من نبودید و فراموشم کردید، البته این خاصیت این دنیاست و تقصیر شما نیست! جالب اینجاست که م
16.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صبحونه فوری و خوشمزه مواد لازم تخم‌مرغ ۲ عدد🥚🥚 آرد جو همراه با سویق جو یا گندم ۶ ق غ🥡 ماست ۲ ق غ🥣 نمک/فلفل سیاه/پرک فلفل پاپریکا🧂 😊😊😊😊😊😊😊😊😊 طرز تهیه صبحونه جذابمون همه مواد رو با هم مخلوط کنین. کف تابه رو کمی‌چرب کنین و مایع رو داخلش بریزین تا یک طرفش پخته بشه. میتونین مثل من از فلفل دلمه🫑 و قارچ🍄‍🟫 و ریحون و یکم پنیر پیتزا استفاده کنین یا از شوید تازه و زیتون🫒 (مواد روش سلیقه ای هست☺️) بعد برش می گردونین تا طرف دیگه اش هم پخته بشه👌 بچه ها خیلی راحت و خوشمزه اس و بافتش تقریبا مثل نون میمونه ولی با نون تست هم ترکیب جالبی میشه نوش جان ❤️ 💗 💖گروه چت خانـ🙋‍♀ـم‌ آقـ🙋‍♂ـای 👇 https://eitaa.com/joinchat/148439725Cc3f01facc4