اگر چه تنگ گرفته مرا گلوبندم
برای حال تو آغوش آرزومندم
برای من که پر از گریه های بیشترم
نشد به شادی این زندگی بپیوندم
تو مثل قهوه ی تلخ سکوت اما من
هنوز شکل همین چای ساده با قندم
هنوز سرخی پیراهن دلم خون است
بریز آتش گلدار روی اسپندم
من آن غمم که پس از گریه های بسیارم
به گور حضرت دنیا بلند میخندم
چقدر منتظر زندگی شدم نرسید
بگو به وقت تو ای مرگ ساعت چندم
چه اتفاق قشنگی ست مرگ اینگونه
به روی گردن من پنجه ی گلوبندم
تو را شبیه همین دکمه های پیراهن
تو را شبیه خودم از دل خودم کندم
#الهه_بیات_مختاری
هدایت شده از آب وآجر.الهه بیات مختاری
کدام آتش گرفته در بغل اینگونه ات سر را
که سوزانده است داغت سینه ی باغ صنوبر را
چه بردارد غمت سنگینی بار عزا از ما
چه بگذارد به دوش آسمان ها رفتنت سر را
مگر آرام میگیرد سر دیوانه بر شانه
کجا پنهان کنم در دست هایم صورت تر را
کدامین کوه در پیراهنش عطر تو را دارد
کدامین دره دارد این چنین گل های نوبر را
شراب واپسین را از کدامین کوزه نوشیدی
که بیخود کرده از خود مستی ات ساقی و ساغر را
نماز آخرینت با کدامین ذکر بالا رفت
کدام اَمّن یُجیب ات شد اجابت حال مضطر را
کجای این حرم آن شب شهادت خواستی از او
که تا پابوس آوردی بدن های مطهر را
قیامت بود و جمعیت به تشییع تو می آورد
به دریای عزایت ظهر عاشورای دیگر را
خیابان ها به تنگ آمد زبان کوچه بند آمد
زمین و آسمان با گریه سد میکرد معبر را
مدال سینه ات آتش نشان کوه تنهایی ست
دل دریا شناسد سینه ی محروق پیکر را
به قامت اشهد ان علی را آنچنان گفتی
که تکبیرت شهادت داد هر الله اکبر را
زمین از ارتفاع قد پرواز توجامانده
زبان کوه میفهمد فقط سرو تناور را
****
ردیف قطعه ی گلزارها شعر نویی دارد
بخوان بر سنگ ها منظومه ی این هشت پیکر را
اثر برگزیده ی اختتامیه ی بیست و ششمین کنگره ی ملی شعر دفاع مقدس
۳۰دی ماه 1403_قزوین
#الهه_بیات_مختاری
#شهدای_خدمت
@aboajor