هدایت شده از شعرزاد.معصومه سادات اسدیان
پرنده را بگذار از قفس رها باشد
به رود اجازه بده با تو هم صدا باشد
به گل بگو که نخشکد بهار میآید
به آسمان برسان تا گره گشا باشد
به شب اشاره کن از خواب ناز برخیزد
که آفتاب به نور تو مبتلا باشد
به کوهها بنویس از صبوری این شهر
بیا که بودن تو ختم ماجرا باشد
چه لحظههای خوشی این کویر خواهد داشت
اگر که عطر تو هم پای بادها باشد
قدم به چشم زمین رنجه کن که بعد از این
ستاره شاهد گل خندههای ما باشد
به شوق ،قاصدک از راه میرسد روزی
که جشن آمدنت در زمین به پا باشد.
#معصومه_سادات_اسدیان
#میلاد_نور