eitaa logo
KHAMENEI.IR
528هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
7.7هزار ویدیو
1.7هزار فایل
پايگاه اطلاع رسانی دفترحفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای KHAMENEI.IR
مشاهده در ایتا
دانلود
💟 پدرم طاقت دوری ما را نداشت 🔻خاطره رهبرانقلاب از بزرگوارشان: 💗من کمتر پدری را دیدم که ‌اين‌قدر نسبت به فرزندانش داشته باشد... 💗من چهارده پانزده سالم بود. من و برادرم محمدآقا از پدرم اجازه می‌گرفتیم و می‌رفتیم ییلاق برای گردش و . با دوستان طلبه می‌رفتیم وکیل‌آباد... یک روز صبح تا عصر نبودیم. شب که برمی‌گشتیم، خسته و کوفته می‌خوابیدیم. 💗پدرم که از بر می‌گشت، ماها را توی خواب می‌بوسید... 🔺طاقت نمی‌آورد. از صبح ما را ندیده بود.‌ اينقدر دلش تنگ شده بود.‌ @khamenei_ir
هدایت شده از خط حزب الله
💢 حاشیه‌های دیدار خانواده شهدا با رهبر انقلاب به روایت ❇️ از نسل مدافعین حرم 🔰وارد که می‌شدید، اولین چیزی که جلب توجه می‌کرد، لباس‌های محلی برخی از استان‌ها مثل استان یا و بود. گویا خانواده‌ی شهدای مناطق مرزی مثل این دو استان در این دیدار بیشتر بودند. ✴️ در پیشانی‌نوشت حسینیه، جایی که متناسب با شأن دیدار، آیات و روایات مرتبط نصب می‌شود، این‌بار بخشی از آیه‌ی ۹۵ سوره‌ی نساء نوشته شده بود: «وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا: و خداوند مجاهدان را بر خانه‌نشینانِ [بی عُذر] به پاداشی بزرگ برتری داده است.» ✅ تعداد خانم‌ها هم گویا بیشتر از آقایان بود و در اقدامی کم سابقه، به انتهای قسمت آقایان آمده و همان‌جا نشستند. آمدن خانم‌ها به سمت آقایان همان و به‌هم خوردن نظم جلسه هم همان. جالب اینکه مسئولین حسینیه هم برخلاف سایر دیدارهای عمومی، به میهمانان امروز سخت نمی‌گرفتند. گویا دیدار، خودمانیِ خودمانی بود. ⭕️ همین‌طور که در حال نوشتن بودم، نوجوانی که لباس کردی پوشیده بود، با همان لهجه‌ی شیرین کُردی ازم پرسید: شما می‌دانید خانه‌ی کجاست؟ جواب دادم: بله، همین نزدیک حسینیه است. پدرش ادامه داد: برای اولین بار است که اینجا آمده‌ایم و پسرم تعجب کرده است که چقدر اینجا و است. 🔆 نوجوان‌ها و جوان‌های زیادی هم در جمع به چشم می‌خوردند که لباس نظامی پوشیده و سربند بسته بودند. بعضی‌هایشان فرزندان بودند و در دست‌های کوچک‌شان عکس را گرفته و سعی می‌کردند طوری بگیرند که آقا هم ببیند. با زبانِ بی‌زبانی می‌گفتند ما از نسل مدافعین حرمیم و ادامه‌دهنده‌ی راه پدر. ✳️ هرچقدر ساعت به ده نزدیک می شد، جمعیت بیشتری بلند می‌شد و مکانی که آقا از آنجا ورود می‌کنند خیره می‌شد. مادران و پدران شهدا، گویا بیشتر از دیگران، چشم انتظار آمدن آقا بودند. آقا که وارد حسینیه شدند، جمعیت شروع به سر دادن شعار کرد: "این همه لشگر آمده/ به عشق رهبر آمده"، "خونی که در رگ ماست/ هدیه به رهبر ماست"، "ما اهل کوفه نیستیم/ علی تنها بماند" و... . نوجوان کُردی که از من آدرس خانه‌ی آقا را پرسیده بود، به محض ورود آقا، به سمت جلوی حسینیه دوید. 🔸بعد از قرائت قرآن، حاج شروع کرد به مداحی. شعری عاطفی و حماسی، در رثای پدران و مادران شهدا خواند. صدای هق‌هق گریه، از گوشه و کنار حسینیه بلند شد و بعضی از شانه‌ها بالا و پایین می‌رفت. تازه اینجا بود که می‌شد فهمید کدام یک از افراد، پدر، مادر یا همسر شهید است. جنس گریه‌ی اینها با مردم عادی فرق داشت. وقتی حاج محمود روضه‌ی حضرت علی‌اکبر(ع) را خواند، پدرها و مادرهای شهید، طور دیگری گریه می‌کردند. @khattehezbollah