eitaa logo
ریحانه
30.3هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
215 فایل
ریحانه؛ بخش زن و خانواده رسانه KHAMENEI.IR 📲ارتباط با ما👇 @reyhaneh_contact
مشاهده در ایتا
دانلود
‌🖥روایت‌های زنانه از قلب ایران ❤️به جای اعمال روز اول جنگ 📝تک‌نگاری‌هایی به قلم زنان ایرانی از روزهای دفاع مقدس ملت ایران در برابر رژیم صهیونی در خرداد و تیر ۱۴۰۴ 📝فائضه غفارحدادی - کی روز اول جنگ می‌نشیند دویست‌تا ساندویچ و شربت درست می‌کند آخر؟ از اعمال روز اول جنگ این است که آدم لحظه به لحظه اخبار را دنبال کند. ولی وقتی دشمنی داری که مفاتیح نمی‌خواند و از ثواب اطعام غدیر خبر ندارد، چه می‌شود کرد؟ جمع شدیم خانه یکی که موفق شده بود همسرش را بفرستد صله رحم اجباری منزل مادرش و بساط را پهن کردیم. ما پنج شش‌تا مادر دهه‌شصتی بودیم که خاطره‌ای از جنگ نداشتیم اما همان خاطره‌های نداشته را همیشه چماق می‌کردیم روی سر نوجوانهایمان که شما چه می‌فهمید و ما نسل جنگیم و فلان. حالا همان نوجوانها بین ما نشسته بودند. با هم گریه کردیم. خندیدیم. ترسیدیم. شایعات را تحلیل کردیم، پیش‌بینی‌ها را شنیدیم، دعا کردیم... تلفن باباها را جواب دادیم که از انفجاری که همان اطراف شده بود، می‌پرسیدند و در عین حال مرد میدان بودیم و دستمان هم کار می‌کرد! دم اذان دویست‌تا ساندویچ مرغ خوشمزه و دویست بطری شربت زعفران خوش‌رنگ داشتیم و یک نذر که فردای نابودی اسرائیل دو هزارتا از اینها درست می‌کنیم! صدای «ان‌شاءالله» نوجوانها بلندتر از صدای ما بود. 📩روایت‌های خود را برای انتشار در رسانه ریحانه به حساب‌های زیر ارسال کنید. 🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس 🖥 @khamenei_reyhaneh
🖥روایت‌های زنانه از قلب ایران ❤️از ما زن‌های ایرانی برمی‌آید 📝تک‌نگاری‌هایی به قلم زنان ایرانی از روزهای دفاع مقدس ملت ایران در برابر رژیم صهیونی در خرداد و تیر ۱۴۰۴ 📝معصومه امیرزاده باد از بادگیر تو می‌خزید و حجم اتاق را پر می‌کرد. مادرم زیر طاقچه به نامه‌ پدرم نگاه می‌کرد. من با قندان‌های‌ ورشو بازی می‌کردم. تلق‌و‌تلوق درِ قندان‌ها، سکوت بعدازظهر تابستان را می‌شکست. مادرم با پَرِ دَستار وِیل زیر چشم‌هایش می‌کشید. نامه‌ پدرم را بوسید و خواند. اندکی از صدایش با ذرات ریز معلق به سمت آسمان می‌رفت و باقیش پس از برخورد به صورت سبزه‌ من از چهاردری چوبی به حیاط پرنخل خانه می‌ریخت. با سلام و درود بر امام امت و آرزوی سلامتی رزمندگان اسلام و پیروزی حق علیه باطل. از حال من اگر جویا باشید، ملالی نیست جز غم دوری شما. مدتی است به جزیره‌ مینو رفته‌ایم. تمام آرزویم این است که پیروز شویم و به خانه برگردم و مَصی گُلَک را روی سینه بگذارم. مادرم به اینجای نامه که رسید، با چشم‌های نم زده گفت: «مَصی گُلَک» و به هق‌هق افتاد. مرا بدون این که نشانه‌ای از خواب داشته باشم توی بغل استخوانی‌اش گرفت و خواند. لالا لالا گل خشخاش، بابات رفته خدا همراش لالالالا گل پسته، بابات رفته کمر بسته حالا هی زنگ می‌زند که مادر نصف عمر شدیم. اسرائیل ذلیل شود. آتش‌بس شده؟ می‌خندم و می‌گویم فعلا مجبور شد عقب بکشد اما شما مگر دخترتان را برای همین روزها تربیت نکرده‌اید؟ با همان لالایی‌ها برای همین لحظه‌ها. مادرم سکوت می‌کند. من می‌مانم مادر. در جنگ در آتش‌بس در خطر. و زندگی را مثل خودت جاری می‌کنم. این کار از ما زن‌های ایرانی بر می‌آید. 📩روایت‌های خود را برای انتشار در رسانه ریحانه به حساب‌های زیر ارسال کنید. 🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس 🖥 @khamenei_reyhaneh
🖥روایت‌های زنانه از قلب ایران ❤️رقابت اقوام ایرانی در صف نانوایی 📝تک‌نگاری‌هایی به قلم زنان ایرانی از روزهای دفاع مقدس ملت ایران در برابر رژیم صهیونی در خرداد و تیر ۱۴۰۴ 📝محدثه قاسم‌پور روز پنجم جنگ بالاخره ذخیره نان فریزرمان تمام شد. ‌سه‌تا نانوایی نزدیک رفتم تعطیل بودند. در نانوایی چهارم، بیست نفری توی صف بودند و هر کدام اندازه‌ی فریزر خانه‌شان نان می‌خواستند. با دختر پشت سرم حرف زدیم که زمان بگذرد، برگی رو کرد که شگفت‌زده شدم. توی همین پنج روز که خیلی از آدم های شبیه من فقط خبر دیده بودیم، او جای ضربه زدن به اسرائیل را پیدا کرده بود. از صبح سومین باری بود که توی صف ایستاده بود. یعنی از ساعت ۶ تا ۹ صبح، برای سه تا پیرمرد و پیرزن محله نان خریده بود. نان، دانه‌دانه دست مردم می‌رسید. خانمی که توی صف یکدانه‌ای ایستاده بود، با خنده گفت: از ترس تبخال زدم. پیرزنی که به درخت تکیه داده بود، موهای سفیدش را فرستاد زیر روسری و گفت:‌ نترس. خدا بزرگه مادر! نوبت من شد. از نانوا تشکر کردم که توی جبهه‌ی خودش ایستاده بود برای آرامش مردم. نانوا را بقیه، سید صدا می‌زدند. سید شانه را فرو کرد توی خمیرهای بربری و گفت: الان که وقت شانه‌خالی‌کردن نیست، یه لر نمی‌ترسه. دندان مصنوعی پیرمرد تُرک مشخص شد و گفت: تُرک‌ها مگه فرار کردن که لرها فرار کنند! یکدفعه نمایندگان بقیه‌ی استان‌ها هم آمدند وسط. صف نانوایی‌ شبیه مصاحبه‌های تلویزیون از راهپمایی بعد از نماز جمعه شد. 📩روایت‌های خود را برای انتشار در رسانه ریحانه به حساب‌های زیر ارسال کنید. 🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس 🖥 @khamenei_reyhaneh
🖥روایت‌های زنانه از قلب ایران ❤️آتش‌بسِ خوشمزه 📝تک‌نگاری‌هایی به قلم زنان ایرانی از روزهای دفاع مقدس ملت ایران در برابر رژیم صهیونی در خرداد و تیر ۱۴۰۴ 📝فائزه روحانی چند روز پیش عمه‌جان را توی امامزاده دیدم. عجیب بود. معمولا این طور جاها نمی‌آمد. چسبیده بود به ضریح و داشت نفرین می‌کرد: «الهی به زمین گرم بخورن، الهی نابود بشن...» دستم را گذاشتم روی انگشتهای چروکی که مثل همیشه ناخنهای لاک‌زده داشتند. من را هم مثل شبکه‌های ضریح بغل کرد. خیلی سال بود بغلم نکرده بود. نفرین‌هایش به دعا تبدیل شدند:«خدا بچه هاتو نگه داره، خدا حفظتون کنه. شماها خوبید؟ سالمید؟» همانجا ایستاده با هم حرف زدیم و اخبار و نفرین و دعا ردوبدل کردیم. موقع خداحافظی گفت:«امشب شام بیایین خونه ما.» خیلی سال هم بود که شام دعوتمان نکرده بود. تشکر کردم و گفتم:«ان‌شاءالله بعد از جنگ!» به نظر خودم وعده‌ی سرخرمن داده بودم. دیشب زنگ زد و پرسید:«خب چه روزی می‌آیید؟» گفتم:«آخه عمه‌جان معلوم نیست هنوز جنگ تموم شده باشه که.» خندید و گفت:«می‌دونم؛ ولی دیگه نمیترسم؛ این‌همه سال ماهواره ما رو از حمله نظامی اسرائیل و آمریکا ترسوند، حالا دیدم اون ترسه از این جنگه سخت تر بود. حمله هم کرد، شما بیایید. فردا شب منتظرم.» قبول کردم و تلفن را گذاشتم. درست است که «به زمین گرم بخورند الهی» ولی باعث شدند ما امشب بعد از چند سال دستپخت بی‌نظیر عمه جان را چشیدیم. 📩روایت‌های خود را برای انتشار در رسانه ریحانه به حساب‌های زیر ارسال کنید. 🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس 🖥 @khamenei_reyhaneh
🖤زینب کبری(سلام‌الله‌علیها)؛ الگوی زن مسلمان 📝 رهبر انقلاب: ، خانه و شوهر و زندگی و همه چیز را برای انجام تکلیف بزرگ و فداکارانه که حیات اسلام به آن وابسته بود و بایستی انجام می‌گرفت، رها کرد. 📝 ، همه‌ی وظایف مهمّ زن را می‌تواند در عرض هم انجام دهد؛ و همه را از سلام‌الله‌علیها یاد بگیرد. هم طهارت و تقوا را - که بزرگترین خصوصیت یک زن است - و هم عزّت و کبریای مخصوص زنان را در وادی ایمان و تقوا. در روایات است که تکبّر از همه کس بد است مگر از زن در مقابل مرد بیگانه. زن باید حالت کبریا داشته باشد و نباید حالت خضوع و تسلیم بر او مستولی شود. 📝 این هم نمونه‌ی بزرگ دیگر، که زینب کبراست. زن مسلمان، از هر طرف که ملاحظه کند، زینب کبری را شاخص می‌بیند. زینب کبری از لحاظ علمی، یک عالمه‌ی معروف به علم در جامعه‌ی اسلامیِ آن روز بود. ۱۳۷۴/۷/۱۲ 🖥 @khamenei_reyhaneh
4_5891062514258546705.mp3
حجم: 3.82M
📝فصل اول؛ امتحان 👈نقش 🖥 @khamenei_reyhaneh
📢سفیرانی به‌سوی تاریخ ▪️«فرستادگان حسین علیه‌السلام» مجموعه‌ای از بیانات رهبر انقلاب است که درباره‌ی نقش زنان و دختران قافله‌ی کربلا در گسترش پیام عاشورا ایراد شده. 📝ریحانه؛ بخش زن و خانواده رسانه KHAMENEI.IR، به مناسبت فرارسیدن ایام محرم ۱۴۴۷، مجموعه "فرستادگان حسین(ع)" را بازنشر میکند. 🖥 @khamenei_reyhaneh
🖥روایت‌های زنانه از قلب ایران ❤️جوجه‌های خوش‌قدم 📝تک‌نگاری‌هایی به قلم زنان ایرانی از روزهای دفاع مقدس ملت ایران در برابر رژیم صهیونی در خرداد و تیر ۱۴۰۴ 📗دست‌های پیرمرد جان نداشت جوجه‌ها را بگیرد. خودم بسم‌اللهی گفتم و دستم را کردم لای چرت تابستانی حجمی از کرک‌وپر رنگی. دخترم گفت سه‌تاشونم صورتی باشه! شب، دیدم انگار اندازهٔ یک مرغداری جوجه خریده‌ایم. فسقلی‌ها توی خواب هم یکریز جیک‌جیک می‌کردند. سروصدای انفجار و پدافند آن شب به چهارشنبه‌سوری‌های تهران طعنه می‌زد. حالا من به‌جز یک دختر سه‌ساله‌ و یک بچهٔ توی راه، سه‌تا جوجه هم توی بالکن داشتم که نگرانشان باشم! مثل هر شب، آسمان را نگاه کردم، چندتا سورهٔ فیل خواندم و فوت کردم. همزمان ساختمان‌های اسرائیل را تصور می‌کردم که مثل سپاه ابرهه، واقعاً شبیه «علف جویده»* می‌شوند. شب قبل پایگاه‌های آمریکایی هم به جمعشان اضافه شده بود. ساعت چهار، جوجه‌ها دیگر خواب‌شان برد. خبرها می‌گفت اسرائیل دست‌هایش را بالا برده و آتش‌بس خواسته. ما هم دست به ماشه فعلا امان داده‌ایم. ابابیل‌ها را تا ساعت چهار به وقت گرینویچ، روی سرشان ریختیم. جوجه‌ها که بیدار شدند، آسمان ساکت بود. ما جنگ را برده بودیم. چه جوجه‌های خوش‌قدمی بودند. *«فجعلهم کعصف مأکول» 📝نرگس جلیل‌بال 📩روایت‌های خود را برای انتشار در رسانه ریحانه به حساب‌های زیر ارسال کنید. 🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس 🖥 @khamenei_reyhaneh
🖥روایت‌های زنانه از قلب ایران ✏️مرگ بر اسرائیل 📝تک‌نگاری‌هایی به قلم زنان ایرانی از روزهای دفاع مقدس ملت ایران در برابر رژیم صهیونی در خرداد و تیر ۱۴۰۴ 📝 منصوره مصطفی‌زاده 🔹شب قبل به دخترهایم گفتم: «زود بخوابید؛ فردا می‌خوایم بریم تشییع.» دختر کوچکم با صدایی که از ته چاه بیرون می‌آمد گفت: «ریحانه‌سادات هم هست؟» ریحانه‌سادات هم‌مدرسه‌ای‌اش بود، اما جنگ، او را با پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ و خواهر و برادرش درجا از دنیا گرفته بود. گفتم: «نمی‌دونم. شاید باشه.» روز تشییع دو ساعتی در گرما و شلوغی ایستادیم تا ماشین‌های تابوت شهدا رسیدند. 🔹دخترم گفت: «می‌خوام برم به تابوت‌ها دست بزنم.» بابا بلندش کرد و به سمت تابوت یکی از دانشمندها رفت، که چشمش افتاد به تابوت کناری: عکس ریحانه‌سادات رویش بود. دخترکم خودش را پرت کرد روی تابوت و هق‌هق گریست. 🔹تف به این دنیا؛ من چرا باید دخترکم را تسلی بدهم از غمی چنین سنگین؟ این چه شیطانی‌ست که کودک می‌کشد و کودک عزادار می‌کند و کودک یتیم می‌کند؟ بغلش کردم و سرم را گرفتم بالا که اشک‌ها فرو نریزند. گفتم: «انتقامشو می‌گیریم مامان. انتقام ریحانه‌سادات رو می‌گیریم.» دخترم سرش را بلند کرد. یکی داد زد مرگ بر اسرائیل. من و دخترم اشک‌ها را قورت دادیم و بلند داد زدیم: مرگ بر اسرائیل. 📩روایت‌های خود را برای انتشار در رسانه ریحانه به حساب‌های زیر ارسال کنید. 🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس 🖥 @khamenei_reyhaneh
📢 شناخت موقعیت و انتخاب حضرت زینب(س) 📝 رهبر انقلاب: ارزش و عظمت ، به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او این‌طور عظمت بخشید. هر کس چنین کاری بکند، ولو دختر امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) هم نباشد، عظمت پیدا میکند. 📝 بخش عمده‌ی این عظمت از این‌جاست که اولاً موقعیت را شناخت؛ هم موقعیت قبل از رفتن امام حسین(علیه‌السّلام) به کربلا، هم موقعیت لحظات بحرانی روز عاشورا، هم موقعیت حوادث کشنده‌ی بعد از شهادت امام حسین را؛ و ثانیاً طبق هر موقعیت، یک انتخاب کرد. این انتخابها زینب را ساخت. ۱۳۷۰/۰۸/۲۲ 🖥 @khamenei_reyhaneh
📢 زن مگو مرد آفرین روزگار! ▪️«فرستادگان حسین علیه‌السلام» مجموعه‌ای از بیانات رهبر انقلاب است که درباره‌ی نقش زنان و دختران قافله‌ی کربلا در گسترش پیام عاشورا ایراد شده. 📝 ریحانه؛ بخش زن و خانواده رسانه KHAMENEI.IR، به مناسبت فرارسیدن ایام محرم۱۴۴۷، مجموعه "فرستادگان حسین(ع)" را بازنشر میکند. 🖥 @khamenei_reyhaneh