eitaa logo
🎯خواندنی‌ها و 🎥 ‌دیدنی‌ها و 🔊 شنیدنی‌ها
194 دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
19.7هزار ویدیو
111 فایل
مطالب خواندنی اینترنت را در اینجا بخوانید
مشاهده در ایتا
دانلود
نخوابیده بود. احساس می‌کرد. او ، عصبانی و تلخ بود. همیشه بود تا اینکه یک روز ناگهان تغییر کرد ....! یک روز به او گفت: _سه ماه است که دنبال کار می گردم و پیدا نکردم، می خواهم با دوستانم بروم هوا خوری. گفت: _مشکلی نیست، برو._ گفت: _مامان، من در همه درسهای دانشگاه ضعیف هستم ._ گفت: _باشه ، ان‌شاءالله بهتر می‌شوی، و اگر هم نشدی، خوب، ترم را تکرار می‌کنی، شهریه را هم خودت می‌پردازی ._ گفت: - مامان، من تصادف کردم و ماشین رو خرد کرده‌ام ._ پاسخ داد: - عیب ندارد دخترم، آن را به تعمیرگاه ببر و نحوه پرداخت هزینه را هم خودت پیدا کن و تا آن موقع با اتوبوس یا مترو رفت و آمد کن._ به او گفت: - مادرم، اومده چند ماهی می‌خواهد اینجا پیش ما باشد._ پاسخ داد: - عیبی ندارد، رو کاناپه اتاق نشیمن بخوابد، دنبال چند پتو تو کمد بگرد ._ همه ما با دیدن این واکنش ها از طرف مادرمان نگران شدیم. ما کردیم نکند که او به دکتر رفته است و دکتر برایش چند قرص قوی تجویز کرده است و شاید او در این موارد بیش از حد قرص خورده که اینطور پیدا کرده است! تصمیم گرفتیم فضولی کنیم تا مبادا زیاده‌روی کرده باشد و بهتر است او را از هرگونه اعتیاد احتمالی نجات دهیم. اما بعد ... ، ما را دور خود جمع کرد و توضیح داد: _ "مدت زیادی طول کشید تا فهمیدم که هر شخص زندگی خودش است. سالها طول کشید تا متوجه شدم که درد و رنج، اضطراب، ، شجاعت، بی‌خوابی و استرس من شما را حل نمی کند بلکه باعث تشدید آنها می‌شود._ _من مسئول اعمال هیچ کس نیستم و وظیفه من این نیست که کسی را تأمین کنم._ _بنابراین، من به این نتیجه رسیدم که وظیفه من در برابر خودم این است که آرام باشم و بگذارم هر یک از شما آنچه را که به شما مربوط است را حل کند. _من فقط می توانم خودم را کنم، شما تمام منابع لازم برای حل مشکلات خود را در اختیار دارید. من این است که برای شما دعا کنم، شما را دوست داشته باشم و تشویق کنم اما این شما هستید که باید مشکلات خود را حل کنید و خود را پیدا کنید .... !!! _ _فقط می‌توانم را به شما بدهم آنهم اگر از من بخواهید و این به شما بستگی دارد که آن را دنبال کنید یا نه. خوب یا بد آن بستگی به عمل خودتان دارد و شما باید آنها را دنبال کنید.... !!!!! _ _پس از این به بعد، من منبع های شما، کیسه شما، پشیمانی‌های شما، وکیل خطاهای شما، ناله‌های شما، وظایف شما، نیستم که باید حل کنم. برای انجام مسئولیت های خود باید از خود استفاده کنید .... !!!!!!!! _ _از این به بعد همه شما رو مستقل و خودکفا اعلام می‌کنم ..... !!!!!!!!! همه‌امان در برابر مادرمان لال شدیم. * _از آن روز به بعد، عملکرد بهتری داشتند زیرا همه افراد خانه دقیقاً می دانستند که چه کاری لازم است انجام دهند ._ * مادر و پدر حس می‌کنند کننده همه امور هستند. دوست ندارند عزیزانشان چیزهای دشواری را پشت سر بگذارند یا مبارزه کنند. آنها می خواهند همه باشند ...! اما، هرچه زودتر باید این را از دوش خود برداشته و به عهده هر یک از عزیزان قرار دهند، بهتر است آنها را برای مسئولیت پذیری آماده کنند. ❤️
چرا مجید رضا رهنورد که بچه مذهبی بود شد: مراقب خود، اطرافیان و مان باشیم. امروز صبح که خبر اعدام را همراه عکسش دیدم یک حس عجیبی بهم ‏دست داد نشدم به چهره اش که نگاه کردم افسوس خوردم که چرا عاقبت این جوان باید این جوری بشه تا این که بعدازظهر به جلسه ای دعوت شدم، سخنرانش فردی بودکه از زندگی او تهیه کرده بود و در جریان باز جویی وی بود این مطلب از زبان ایشان است. مادرش به امام رضا علیه السلام نامش را ‏مجیدرضا گذاشت از کودکی و هیئتی بود همیشه تلاش میکرد صف اول خودش را جاکند حتی برای ثواب بیشتر نماز، عبا بر شانه می انداخت از 15 سالگی که وارد شد کم کم تحت تاثیر قرار گرفت آنچنان شست و شوی شد که نماز را می کند و اعتقادات مذهبی و عشق به امام ‏حسین ع و حضرت فاطمه س را کنار گذاشته و حتی می کند: خودش میگوید ۸ سال رسانه من را تبدیل کرد به یک اتاق گاز که هر لحظه ممکن بود با یک جرقه منفجر شود، روز حادثه با دیدن آن گروه اغتشاش در خیابان آن جرقه زده شد اول در خانه نامه اش را می نویسد که برای من نکنید ‏سر قبرم نخوانید، هر که زده به خاطر کینه ای بوده که از حزب اللهی ها داشته، او میگوید با خودش فکر می کرده بعد از قتل اگر او را بگیرند حتما و تکه تکه اش میکنند برای همین موقع دستگیری میگوید مرا اعدام کنید اما بعد از چند روز که رفتار ماموران اطلاعاتی را می بیند که ‏با دینی با او تعامل می کنند تمام ذهنی اش به هم می ریزد بچه های اطلاعاتی به جای این که او را بزنند و شکنجه ا‌ش بدهند، با او می کنند از زندگیش می پرسند برای اینکه متوجه شود اعتقاداتش اشتباه است به او می دهند بخواند و خلاصه مجرم و بازجو باهم میکنند. آخر تازه ‏فهمیده که این ۸سال چه قدر فضای مجازی مغزش را شستشو داده تا دست به این برند، به مادرش می گوید، با مادران صحبت کن، طلب نکن فقط طلب کن من مثل یک برادرم را کشتم، مجید رضا میگوید چند به دلم مانده، یک بار دیگر دست را ببوسم به مادرم کادو بدهم: بعداز ۸ ‏سال دوباره پایم به حرم امام رضا علیه السلام برسد(این حرف را با گریه و زجه میزند و باز جو هم همراهش گریه و زجه میزند) او بسیار پشیمان و شکسته شده بود. در حقیقت می شود گفت دوتا جوان ما را شهید نکرد بلکه دوتا جوان را شهید کرد ویک جوان را ، دشمن یک جوان را که می توانست سرباز امام زمان عج باشد ‏را تبدیل به یک کرد. مراقب خود، اطرافیان و مان در فضای مجازی باشیم. دکتر اصغری نکاح روانشناس و دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد