فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طنز.طنز.خوانندگی پیرزن توسط طنز پرداز مسلم نوری🙈😂
شادی و نکات مومنانه👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت امام صادق ع تسلیت باد
روضه حضرت امام جعفر صادق ع مداح سید ابراهیم خادم کانال
خدا لعنت کنه کسانی رو که اهل بیت ع پیامبر ص رو شهید کردن
شادی و نکات مومنانه👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
💠ماجرای تکاندهنده از شهیدی که تک فرزند خانواده بود و زنده زنده سرش رو بریدند ولی زبونش رو باز نکرد تا عملیات لو بره‼️
عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود 17 سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زندهی دنیا تسلط داشت😳 تک فرزند خانواده هم بود😍 زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه😇 مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم...😊
عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته☺️ اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب😇 فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه...😱 بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند.
یه روز شهیدخرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن😰 پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود... پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود😇 قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: " به هیچوجه با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره...😳
تخریبچی ها رفتند... یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته...😔 اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد...😓 زمزمه لغو عملیات مطرح شد.😲 گفتند ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده🤔
پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید...😊 عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت😭 پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه...😔
اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته... اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند...😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره😓 وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه... مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین😔
یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟😔 گفتند: مادر! عراقیها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم...😳 مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد و خم شد رگهای عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد...😭😭
💔شادی وروح شهدا صلوات💔
✍راوی: محمد احمدیان از بچه های تفحص
شادی و نکات مومنانه👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
6.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 «یک عمر مبارزه»
به مناسبت شهادت امام جعفر صادق(ع)
💬فرهنگسرای ابنسینا
💢راه غلبه بر نفس، #محاسبه است.
🔰بعضی اولیای خدا یک #دفتری
همراه خود داشتند و هر کاری که
می کردند می نوشتند،
در آخر روز هم نشسته و
حساب کارهای خود را می کردند
که ما در این روز چه کردیم،
چه مقدار اطاعت خداوند متعال را نمودیم،
چه مقدار سرپیچی و نافرمانی کردیم.
امام موسی کاظم (علیه السلام) فرمودند:
از ما نیست کسی که هر روز
به حساب نفس خود نرسد؛
پس اگر کار خوبی انجام داده بود
خــدا را #شـکـــر کند
و از خدا بخواهد
که آن کار را بیشتر و بهتر
بتواند انجام دهد
و اگر کار بدی انجام داده بود #استغفار
و توبه نماید. (بحار الأنوار، ج67 / 72)
حضرت رسول اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمودند: انسان مؤمن نخواهد بود، تا این که به حساب نفسش برسد؛ شدیدتر از حسابرسی شریک با شریکش و مولی با بنده اش (بحار الأنوار، ج67 / 72)
🔮"از بیانات آیت الله مجتهدی (ره)"
شادی و نکات مومنانه👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
“#من_میدانم “
یکی از عمده ترین مشکلات عصر اطلاعات ،
بیماری «#من_میدانم» است.
بیشتر اوقات همین دانستن ،
مانع از تجربه و درک درون می شود.
کارکردن روی سایه ها و احساسات نامتعادل ،کاری فکری نیست ،
بلکه سفری از ذهن به سوی قلب است.
حتی این اتفاق در بسیاری از افرادی که در مسیر رشد شخصی گام برمی دارند نیز افتاده است ، آنها بر این باورند که کارشان را به پایان رسانده اند و مایل نیستند حقیقت وجود خود را ببینید.
و چنین است که همواره این احساسات همچو یک بار سنگین با آنها خواهد ماند.
شادی و نکات مومنانه👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
قضیه شال اسرار آمیز مهدی که همیشه در عملیات ها به سرش می بست چه بود ؟؟؟🤔🤔🤔🤔
به قول قدیمی ها گندم از گندم ،میروید و جو از جو 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
اجداد شهید مهدی ذاکر حسینی از ذاکران اهل بیت بودند . آنها همیشه در مناسبت های مذهبی ،برای اهل بیت (ع) تعزیه خوانی می کردند .
🏵به همین دلیل آنهارا ذاکر حسینی می خواندند 🏵
پدر بزرگ مهدی همیشه شال مشکی را روی سر می بست و تعزیه خانم حضرت زینب (س) را اجرا می کرد ، و حالا مهدی و شال اسرار آمیزش .........
🌼در عملیات آخر ، به خاطر موقعیت حساس خلصه و همچنین درگیری های فراوان ،مهدی فرصت بستن شال را پیدا نکرد و در همان عملیات به درجه رفیع شهادت نائل آمد🌼 🌷برگرفته از کتاب از مهدی تا مهدی (ع)
شهید مهدی ذاکر حسینی🌹
#سالروز_شهادت 🕊
شادی و نکات مومنانه👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
@Modafeaneharaam
#عنایت_شهدا
#شهیدحسین_خرازی
سلام من تو گروهی که برای شهدا بود یه صوت درمورد نحوه رفاقت باشهدا گزاشته بودم تا اینکه یکی از اعضای گروه اومد برام اینو گفت:
سلام من اون صوتی فرستاده بودین وگوش کردم و رفتم اینترنت دنبال یه دوست شهید بگردم هرچی نگاه میکردم نمیتونستم انتخاب کنم نمیدونم چرا اما توحس نبودم تااینکه سر سفره سحری پسرکوچیکم پوشه نقاشی مدرسه شو اورد باباش نقاشیاشو ببینه درحال ورق زدن چشمم خورد به عکسی که به عنوان شهید چسبونده بود رو پوشش ازش پرسیدم این کیه؟ گفت نمیدونم وقتی از پوشه جداش. کردم دیدم پایینش نوشته #شهیدحاج_حسین_خرازی..
خیلی حالم منقلب شد اونجابود که واقعا پی بردم شهدا زنده هستن وبه اعمال ورفتارمون ناظر واینکه ما یه قدم برداریم اونا به ما جواب میدن ومن این شهید عزیز رو به عنوان دوست شهیدم انتخاب کردم وامیدوارم برکت ورمحمت به وجود این شهید تو زندگیم بیشتر وارد بشه....
نثار روح شهدا صلوات🕊
سلام من مشکلی برام پیش اومد که کلا ناامیدی اومد سراغم و ازدین زده شدم اما نمیدونم چیشد عضو گروه ختم شهدایی شدم که اونجا بحث رفاقت باشهدا بود وتوسل به شهدا...
خب به دلم افتاد منم توختم توسل به شهدا شرکت کنم نمیدونم چیشد ارامش عجیبی به قلبم سرازیر شد😭😭انگار شهدا به قلب شکسته ام دست کشیدن خجالت کشیدم از شهدا...
همون تلنگر باعث شد منی که چادری نبودم چادری بشم
منی که نماز وقرانم رو کنار گزاشته بودم دوباره نمازام اول وقت شد یجورایی باعنایات شهدا متولد شدم
انشاالله پیرو راه وخون شهدا باشیم...
سلام من یکی از دوستانم چن مدت در کما بودن وخانوادش خیلی بیتابی میکردن تااینکه با گروهی ک ختم شهدا میگرفت اشناشدم
گفتم بزار منم متوسل ب شهدا بشم برا شفای دوستم
چشمم به ده شهید که خورد دلم لرزید جز قران رو خوندم که یهو خبر دادن که دوستم از کما برگشته😭😭😭واقعا شهدا مهربونن ...
#عنایت_شهدا
#شهید_سیدحمیدمیرافضلی(غلام رضا)
سلام یه روز به طور اتفاقی عکس یه شهید رو گزاشتم توگروه شهدا روز بعد یکی از اعضای گروه اومد وچیز عجیب وجالبی گفت👇👇...
سلام من دایی خودم شهید هستن وباخیلی ازشهدا دعامیکنم ازشون کمک میخوام روز پنجشنبه وجمعه که عیدفطر بود همش دلم میخواست یعنی یه حسی داشتم که میگفتم دنبال یه شهید بگردم که اسمش حمیدرضا باشه اگه پیداش کنم حاجتمو ازش بخوام..
شروع کردم تو اینترنت گشتن شهیدکاوه شهید اهنگر و... ولی دلم اروم نگرفت من فقط تو صلوات های گروهتون شرکت میکردم خلاصه اونروز هرچی گشتم شهیدی که میخواستم پیدا نکردم باناامیدی وبغض گفتم شهید شما هرکی باشه براش صلوات بگم وازش بخوام شهید محمدرضا رو بهم معرفی کنه...
خواستم حتما تو اسمش حمید ورضا باشه تااینکه عکسی رو تو گروه دیدم دلم ارومتر شد، ولی چشمام پراشک شد اخه دیدم اسم شهیدی ک گزاشتید شهیدسیدحمید میرافضلی هست متن رو که خوندم دیدم اسم دیگرشون غلام رضا(حمید)هست😭😭😭😭
اینجا براچندمین بار یه شهید خودشون رو بهم نشون داد ومنتظر یه جواب خیلی ساده از استادم بودم که هنوز صلوات تموم نشده بود جوابم رو گرفتم...
شهدا خیلی مهربونن
التماس دعا....