eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
64.4هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
26هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
11.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سیرک خیلی تماشایی و باور نکردنی در چین 😳👏 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کانالهای ما را دنبال کنید👇 @farzandbano @khandehpak @menoeslami @BaSELEBRTY
خاطره حاجت گرفتن از شهدا سلام میخواستیم بریم جایی مهمونی وبعدش همه پول تعارف میکردندماحقوق نگرفته بودیم حسابمونم خالی بودیادخاطره اون شخصی افتادم که شهیدابراهیم هادی پول کیک راحساب کرده بودافتادم گفتم خدایا به حق این شهیدامشب منونیازمندکسی نکن خودت بهم پول برسون.رفتیم اونجامامانم اومدجلودرگفت پول نداری گفتم نه گفت منم پولهاموخرج کردم منم چیزی نگفتم خواهرم اومدوکلی درمورداینکه چقدرپول بدم و...صحبت کرد میدونست پول لازمم ولی به روی خودش نیاوردومن همچنان امید داشتم امابغض گلوموگرفته بود مهمونی تموم شدوهمه پاکت به دست میرفتندسمت صاحبخونه درهمین لحظه ها یکی ازخاله هام صدام کردمنوویک پاکت داددستم گفت اینم کادوخونتون ماسه ساله خونه خریدیم.اصلا باورم نمیشدوقتی اومدیم خونه همش گریه میکردم.شادی روح شهیدان صلوات کانالهای ما را دنبال کنید👇 @farzandbano @khandehpak @menoeslami @BaSELEBRTY
........: ........: با سلام این خاطره ای هست از مرحوم مادربزرگم اسم داداش من میثم ولی اون خدابیامرز نمیدونم چرا بهش میگفت نیسان😄بعد مادبزگم هم خونه مازندگی میکرد.. یه روز عمه ام اینا اومدن خونه ما.. داداشم با دختر عمه ام دعوا کرده بودند.. بعد دادشم دختر عمه ام رو زده بود و از ترس مامان بزرگم فرار کرده بود مامان بزرگم هم دنبالش می دوید تا بگیرو بزنش همون لحظه ماشین پاسگاه میاد میگه مادرجان چی شده؟ 😟اونم میگم نیسان دخترو زد فرار کرد ..حالا این بنده خدا هی میپرسیده چه رنگی بو؟د کجا رفت؟😅😅😅😅😅😂😂😂 🤦‍♀🤦‍♂😍 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
حاج آقا محمد رضایی میگوید:🌺 خاطره بنده مربوط می‌شود به یک راهنمایی و دبیرستان دخترانه عشایری،‌ مدیر مدرسه منطقه محروم -که روحانی کم آنجا می‌رود- به من گفت: اگر می‌شد به شما نشان می‌دادم که خیلی از بچه‌های ما در اینجا نماز شب می‌خوانند، خلاصه ما در این مدرسه سخنرانی کردیم و بعد از سخنرانی به سؤال‌های دانش‌آموزان پاسخ می‌دادیم تا اینکه دانش‌آموزی پیش من آمد و گفت: من وقتی به چهره بعضی‌ها نگاه می‌کنم، چهره‌شان خیلی نورانی است و بعضی دیگر چهره بسیار وحشتناک و ترسناکی دارند که شب‌ها از ترس خوابم نمی‌برد. خیلی برای من عجیب بود که یک دانش‌آموز دختر دوم دبیرستانی به این درجه رسیده باشد، من که هنگام پاسخ به سؤال‌ها سرم پایین بود، هنگامی که دانش آموز این جمله را گفت، مو بر تنم سیخ شد و پیش خودم گفتم که الان آبروی من رفته است و معلوم نیست من را چگونه می‌بیند! بنابراین اولین سؤالی که کردم گفتم: من را چگونه می‌بینی؟! گفت: بعضی‌ها را همان‌ طور که هستند می‌بینم، شما را عادی می‌بینیم! نفس راحتی کشیدم، بعد یک نگاهی به ایشان کردم دیدم: بله چه حجابی دارد! در آن منطقه‌ای که زنان چادر سر می‌کنند ولی حد و حدود حجاب را زیاد رعایت نمی‌کنند، دیدم چقدر محجبه است. بعد ادامه داد: می‌خواهم کاری کنم که دیگر چهره برخی افراد را ترسناک نبینم، شب‌ها واقعاً می‌ترسم و خوابم نمی‌برد، از آنجایی که خودم جواب سؤال را نمی‌دانستم، به منزل یکی از علمای بزرگوار زنگ زدم و گفتم که چنین سؤالی از من شده است، آیا چنین چیزی می‌شود؟ ایشان گفتند: بله! اشکال ندارد، تقوا داشته و خدا این توفیق را به ایشان داده، به او بگو که به هیچ کس نگوید، والا سلب توفیق می‌شود، به این عالم ربانی گفتم که می‌گوید می‌ترسم! گفت: توجیه کنید که ترس ندارد، بلکه توفیقی است که خدا به اولیاء الله و دوستانش می‌دهد، قدرش را بداند و خدا را شکر کند، بعد از اینکه تلفن را قطع کردم، از آن دختر سؤال کردم که شما نماز شب می‌خوانید؟! بعد با یک اکراهی که دوست نداشت بگوید، گفت: بله! من نماز شب می‌خوانم. آن دختر محجبه دوم دبیرستان منطقه محرومی که خیلی‌ها در آنجا نماز نمی‌خوانند، چون روحانی نداشتند که بروند و در گوش آن‌ها بگویند نماز بخوانید، نماز که هیچ! نماز شب هم می‌خواند، خداوند به ایشان توفیق داده که به چنین مقاماتی برسد ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره ای بسیار عجیب از شهید #ابراهیم_هادی ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
باسلام وشب بخیر‌‌ . یه روز داییم اومد خونمون بجای سلام بهش گفتم خداحافظ داییم گفت دایی جون بزار من برسم بعد تو خداحافظی ڪن😂 😁 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره طنز استاد قرائتی از بوس کردن امریکايیها😂🤦‍♀🤦‍♂ شادی و نکات مومنانه👇 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
روشنگری - غدیر - کریمی.mp3
5.28M
🌺🎧 ذره ذره پای این عشق می گدازیم.. 🎶 من بنده این درم توکلت علی الله 🎶 دیوانه ی حیدرم توکلت علی الله 🎙 مداحی زیبای حاج محمود کریمی ۱۳۹۸ کانالهای ما را دنبال کنید👇 @farzandbano @khandehpak @menoeslami @BaSELEBRTY
رضا گلزار درمصاحبه ای کلی از مظلومیت مدافعین حرم صحبت میکنه که باعث میشه ضدانقلاب به رضا گلزار حمله ور بشن و در همان زمان یکی از مدافعین حرم به ایشون زنگ میزنن و میگن درود به شرف تو... رضا گلزار میپرسه جریان چیه؟مدافع حرم میگن چند شب قبل از مصاحبه شما دورهمی بود و صحبتی شد و ما ناراحت از قضاوتهای مردم بودیم تمام شد و خوابیدیم ،صبح فرمانده ما به ما گفت دیشب خواب محمد رضا گلزارو دیدم که................. ادامه رویای صادقه شهید از زبان خود گلزار👇 http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340 مصاحبه محمد رضا گلزار درباره مدافعین حرم👆
7.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 گفتم آقا یک ناهارم با شما آرزوست! خاطره و روایتی از حاج حسین یکتا درمورد اهمیت خانواده حاج حسین یکتا ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
 پدربزرگم یکم ناخوش احوال بود بردیمش دکتر، تو مطب نشسته بودیم یکی زد رو شونم گفت کیو آوردین دکتر؟ گفتم پدربزرگم ، یهو مث برق گرفته ها پرید يقمو گرفت واسه دعوا، میگفت من مدير دبیرستانتونم تو ۱۰سال پیش گفتی پدربزرگم فوت شده ۳روز غیب داشتی این که هنوز زندس😐 ینی فکم افتاد در این حجم درگیر منه😁 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مولودی طنز در وصف این روزها در روز عید غدیر انگاری هیئت پر ویروسه و شفا تو جاده چالوسه😄 اخبار داغ سلبریتی ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❅ঊঈ✿☀️✿ঈঊ❅ @BaSELEBRTY کانالهای ما 👇 @farzandbano @khandehpak @menoeslami