⛔️ چرا اینقدر گیر دادیم به #حجاب؟؟؟
شايد باورتون نشه
اما مسئله حجاب
به اقتصاد ربط داره
به خانواده ربط داره
به فرهنگ ربط داره
به سياست ربط داره
به پيشرفت ربط داره
و ...
تو وقتي مشغول شهوت
و شهوت پرستي و
مشغول مسائل مبتذل بشي
ديگه نه حال كاركردن داري
يا اگه كارهم بكني درامدتو خرج شهوتت ميكني
خانواده نميتوني تشكيل بدي
يا خانوادت متلاشي ميشه
فرهنگ جامعه سقوط ميكنه
و مبتذل و سطح پايين ميشه...
ديگه برات مهم نيست
كي ميبره ، كي ميخوره،
كي...
دشمن اگه حمله كنه
حال دفاع نداري...
و...
خود به خود از حال انساني
به حالت حيواني نزول پيدا ميكني
و كرامت انسان ها صفر ميشه...
و يه جايي ديگه كم مياري...
اونقد تو لجن و كثافت و ...
دست و پا ميزني تا غرق بشي...
چون كسي نمونده تا نجاتت بده...
مگر اون بالايي...
🌸🍃🌸🍃🌸
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
💛بـانــو💛
.
🗣 صِدایِ خنده هایت را هیچ گوش .
نامحرمی نمی شنود ❌ وقتی ... 👇
.
🌸#چآدرت_شد #سبڪ_زندگیات! 🌸
.
👀 آن روی ماهت را هیچ چَشمِ نامحرمی .
نمیبیند ❌ وقتی ... 👇
.
🌸#چآدرت_شد #سبک_زندگیات! 🌸
.
💟 وجود نازنینات هم نصیب هر .
رهگذری نخواهد شد❌ وقتی ... 👇
.
🌸#چآدرت_شد #سبڪ_زندگیات! 🌸
.
👑 اصلاخداهم یڪبهشتپشت قباله ات.
میاندازد!😍 وقتی ... 👇
.
🌸#چآدرت_شد #سبڪ_زندگیات! 🌸
.
✍🏻سبڪ زندگیات را تغییر بده بانو😉
(غیرت حیا نشانه ایمان شماست)
اومدیم خیام شمالی، خواستم سوار ماشین بشم، متوجه شدم یه ماشین دوبله پارک کرده، کنارم و نمیشه دربیام. خوشبختانه یه سرنشین داشت
رفتم نزدیک شیشه ماشین و بهش گفتم: عزیزم، همراهتون کی میاد ، من میخوام از پارک دربیام
گفت : برادرم اونطرفه الان میاد
چشمم افتاد به شلوارش که دوتا مربع 20*20 بالای زانوهاش پاره بود
شال وسط سرش بود، سینهاش بیرون بود و آرایش با رژ قرمز تند داشت.
اما چهرهی زیبا و ملیح و بسیار معصومی داشت، اونقدر معصوم بود که دلم میخواست بغلش کنم و ببوسمش.
گفتم: عجله ندارم، حالا تا برادرتون بیاد اشکال نداره باهم صحبت کنیم؟
گفت: نه، با خنده گفتم: خدائیش این اندام زیبا شایستهاس که لباس پاره بپوشونی بهش؟ لباسی که معلوم نیست پارچهاش کهنهاس، یا پوسیدهاس یا اصلا شاید دستِدوم خارجیاس، میارن اینجا به اسم زاپدار، تازه اونم با چندبرابر قیمت شلوار سالم، به ما میفروشن؟
خندید گفت: بله واقعاً درست میگید
تا حالا کسی با محبت بهم تذکر نداده بود، همیشه با لحن بد و اخم بهم تذکر دادن
یه بار کوچکتر که بودم شلوار پاره پوشیده بودم، یه خانم محجبه اونقدر باه بد رفتار کرد که میخواستم بزنم توی گوشش. گفتم: بهت حق میدم کار اونا نادرسته ولی بازم بخاطر دلسوزی تذکر دادن نه از روی دشمنی.
بعد صورتشو نوازش کردم گفتم: عزیزم ماشاءالله چقدرم زیبایی، به خدا، حیفه اجازه بدی زیباییهات رو همه ببینن و لذت ببرن، ببین چیپس و پفک قیمتش ارزونه میذارن توی قفسه بیرون مغازه
ولی نوتلا رو میذارن توی یخچال داخل مغازه یا یه جایی که در دسترس هر کسی نباشه، چشماش برق زد و خندید و گفت: بله، بله درست میگید
گفتم : شما که پر از زیبایی هستی، وجودت از الماس هم باارزشتره
مراقب خوشگلیات باش، نذار هر کسی به راحتی بهش دسترسی داشته باشه
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
هدایت شده از زندگی از غسالخونه تا برزخ
6.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 جنسیت و خاطرات روح
کانال پرطرفدار زندگی پس از زندگی
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از زندگی از غسالخونه تا برزخ
16.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠ندای آسمانی
روایتی شنیدنی از تجربه مشترک مهمانان برنامه زندگی پس از زندگی
کانال پرطرفدار زندگی پس از زندگی
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پارک گل در هوکایدو ، ژاپن.
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
8.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از دوربین یک بلاگر آمریکایی این سفر رو تجربه کنید...
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای جااان
اولين باره كه مامانشو ميبينه🥰
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
امروز 182 روز از سال 1401 گذشته و 182 روز از سال باقیمانده ...
امروز وسط ترین روز ساله ...😍👏
بهانه ایی هست برای اینکه
برای هم آرزو های خوب بکنیم ...🤗❤️
تو گیر و دار زندگی...
یادمون باشه که سال به نصف رسید!
امیدوارم در باقیمانده سال
خدا بهترین روزها ❤️
و بهترین سرنوشت رو براتون رقم بزنه... ❤️
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
شادی و نکات مومنانه
🥀ـ﷽ـ🥀 #شنود ۳ #تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ نفوذ مخفی داعش ۲ ➰ ابتدای جلسه آموزش قرآن بود، اما بعد از آن،
🥀ـ﷽ـ🥀
#شنود ۴
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
مننژیت
▫️ در اورژانس یادم هست که یک دکتر بالای سرم آمد و مرا تکان داد و گفت: الان دقیقا چه مشکلی داری؟ نمیدانم چه کسی به زبانم انداخت که گفتم: فکر کنم مننژیت دارم. دکتر سکوت کرد.
▫️ شرایط مرا که بررسی کرد، حدس زد درست گفته باشم. بلافاصله مقدمات لازم را فراهم کرد. یک ماسک به صورتم زد و مرا به یک اتاق کوچک ایزوله انتقال دادند و مشغول گرفتن آزمایش ها شدند. به شدت سردرد داشتم. چشمانم هیچ جا را نمی دید. هیچ دستگاهی به من وصل نبود.
▫️ همسرم که تازه شیمی درمانی کرده بود داشت کارهای بستری شدن مرا انجام میداد. اورژانس شلوغ بود و به غیر از من، چند مریض دیگر در بخش بودند. صدا و نور خیلی مرا اذیت می کرد. من به یک اتاق مخصوص یک تخته منتقل شدم. از شدت سردرد سرم را به تخت فشار میدادم و ذکر می گفتم. صدای دکتر که به همسرم در مورد وضعیت وخیم من توضیح میداد را شنیدم.
▫️ می گفت: چرا این قدر دیر مریض رو رساندید!؟ اما وقتی شرایط همسر مرا دید دیگر حرفی نزد. من این قدر درد داشتم که به مرگم راضی بودم. صدای قلبم هرلحظه شدیدتر میشد. دیگه صدای بیمارستان رو نمی شنیدم. فقط صدای تپش قلبم بود. تا اینکه یکباره تنفس من قطع شد! برای کمتر از چند ثانیه صدای قلبم نیز قطع شد!
▫️ سالها قبل، وقتی در دوره آموزشی مشغول غواصی بودم، در چند متر زیر آب گیر کردم و نزدیک بود غرق شوم. آن لحظات وقتی به سطح آب نگاه میکردم، خورشید را مانند یک گوی نورانی بر سطح آب میدیدم که هر لحظه آرزو داشتم به آن نزدیک شوم. آنجا مسیر نور خورشید را شبیه یک دالان نورانی به سمت بالا میدیدم.
▫️ حالا پس از سالها که از آن روز می گذشت، یک بار دیگر همان اتفاق افتاد! تمام دنیا سیاه شد. فقط بالای سرم را می دیدم که یک نقطه بسیار روشن می درخشید.
▫️ در همان اتاق کوچک بیمارستان، احساس کردم سی متر زیر آب دریا قرار دارم و می خواهم خودم را به سطح آب برسانم. خورشید را همانند قبل، مثل یک گوی یا دالان نورانی بر روی آب میدیدم و می خواستم به سویش بروم. با تلاش می خواستم به سطح آب برسم که صداهای مبهمی به گوشم خورد.
▫️ صدای مادربزرگ مرحوم خودم را کامل شناختم که از شخص نامعلومی می پرسید: هنوز وقتش نشده که فلانی بیاد؟ دیگری می گفت: الان می یاد پیش ما و... بعد صدای همهمه ای آمد که گویی تعداد زیادی در آن سوی نور منتظر من هستند! من صدای گفتگوی اموات فامیل را شنیدم. پدر بزرگ، مادر بزرگ و...
▫️ دکتر منتظر جواب آزمایش ها بود و هنوز هیچ دستگاهی برای بررسی وضعیت، به من وصل نشده بود. من دردی را حس نمی کردم. صدای تپش قلبم را هم نمی شنیدم و انگار راحت شده بودم. در همین حین که تلاش می کردم به سطح آب بیایم، احساس کردم سینه ام سنگین شد! چنان سنگین که گویی یک بار سنگین را روی آن قرار داده اند؟
🖌 ادامه دارد... منتظر باشید
#کتاب_شنود #معاد #زندگی_پس_از_زندگی
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
#روابط_همسران #استاد_شجاعي
❣خانم خونه؛
تموم انرژی و وقتتون روبرای کارهای خونه هزینه نکنید!
🔻مهم ترین وظیفه شما؛
تامین عاطفی همسر وفرزندان تونه.
براشون وقت وانرژی کافی،داشته باشین😊
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمین رو از این زاویه دیده بودین؟!
هیجان انگیزه👌
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak