eitaa logo
خانه آرام من(موسسه بصیر)
316 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
270 ویدیو
18 فایل
کانالی ویژه بانوان عزیز آموزش مهارت های همسرداری تربیت فرزند (کودک و نوجوان) هنری سرگرمی ایده های زناشویی و... راه ارتباط با ادمین کانال https://eitaa.com/banoo_basir
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 حکایت زیبا و پند آموز پنجره و آینه جوان ثروتمندی نزد یک روحانی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. روحانی او را به کنار پنجره برد و پرسید: پشت پنجره چه می بینی؟ جواب داد: آدم‌هایی که می‌آیند و می‌روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می‌گیرد. بعد آینه‌ی بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در این آینه نگاه کن و بعد بگو چه می‌بینی؟ جواب داد: خودم را می‌بینم. دیگر دیگران را نمی‌بینی! آینه و پنجره هر دو از یک ماده‌ی اولیه ساخته شده‌اند، شیشه. اما در آینه لایه‌ی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی‌بینی. این دو شی‌ شیشه‌ای را با هم مقایسه کن. وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می‌بیند و به آنها احساس محبت می‌کند. اما وقتی از نقره (یعنی ثروت) پوشیده می‌شود، تنها خودش را می بیند. تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش نقره‌ای را از جلو چشم‌هایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوست‌شان بداری. https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🔆 🔹ﻓﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﻫﻢ ﺍﺗﺎﻕ ﺷﺪ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ می‌کنند ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﮐﻨﻨﺪ. 🔸ﺩﺭ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﺒﺪﯼ ﮔﯿﻼﺱ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻗﺎﯾﻘﯽ؛ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﻣﮕﺮ ﺷﺮﻁ ﻧﮑﺮﺩﯾﻢ ﺍﺯ ﮔﯿﻼﺱ‌ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﺒﺪ، ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ؟ 🔹ﺑﯿﻨﺎ: ﺁﺭﯼ 🔸ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﭘﺲ ﺗﻮ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻋﺬﺭﯼ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ ﻣﯽﺧﻮﺭﯼ؟ 🔹ﺑﯿﻨﺎ: ﺗﻮ ﺣﻘﯿﻘﺘﺎ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﯽ؟! 🔸ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﺑﻠﻪ ﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭﺯﺍﺩ ﮐﻮﺭ ﻫﺴﺘﻢ! 🔹ﺑﯿﻨﺎ: پس ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ ﻣﻦ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ می‌خوﺭﻡ؟ 🔸ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﻬﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺩﻭﺗﺎ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ ﺗﻮ ﻫﯿﭻ ﺍﻋﺘﺮﺍﺿﯽ نکردی. 👈 ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻓﺴﺎﺩ ﻭ ﺑﯽ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻣﯽ‌ایستند ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﻓﺎﺳﺪ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ! ☑️ https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🔆 ✍ تجربیات پیرمرد حکیم از پیرمرد حکیمی پرسیدند: از عمری که سپری کردی چه چیز یاد گرفتی؟ وی پاسخ داد: یاد گرفتم 🔹که دنیا قرض است باید دیر یا زود پس بدهیم. یاد گرفتم 🔸که مظلوم دیر یا زود حقش را خواهد گرفت. یاد گرفتم 🔹که دنیای ما هر لحظه ممکن است تمام شود اما ما غافل هستیم. یاد گرفتم 🔸که ثروتمندترین مردم در دنیا کسی است که از سلامتی، امنیت و آرامش بهره‌مند باشد. یاد گرفتم 🔹کسی که جو می‌کارد، گندم برداشت نخواهد کرد. یاد گرفتم 🔸کسی که می‌خواهد مردم به حرفش گوش بدهند باید خودش نیز به حرف آنان گوش دهد. یاد گرفتم 🔹که مسافرت کردن و هم‌سفره شدن با مردم، بهترین معیار و دقیق‌ترین راه برای محک زدن شخصیت و درون آنان است. یاد گرفتم 🔸کسی که معدنش طلاست همواره بدون تغییر طلا باقی می‌ماند اما کسی که معدنش آهن است تغییر می‌کند و زنگ می‌زند. یاد گرفتم 🔻که بساط عمر و زندگیمان را در دنیا طوری پهن کنیم که در موقع جمع کردن دست و پایمان را گم نکنیم. ☑️ https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🔆 راه‌های تشخیص باطن خویش می‌خواهم بدانم در باطن، به چه صورتی هستم، آیا این امر ممکن است؟ پاسخ آیت‌الله حسن‌زاده آملی: بله، هر انسانی می‌تواند باطن برزخی خویش را تشخیص دهد و بفهمد در باطن به چه صورتی می‌باشد. اگر آدمى می‌خورد و می‌خوابد و شهوت به كار می‌برد و به اطراف کاری ندارد، "بهيمه" (چهارپایان آرام و غیردرنده) است. و اگر علاوه بر اين سه امر، ضرر و آسيب و آزار به خلق خدا دارد، "سبع" (حیوانات شرور و درنده) است. و اگر می‌خورد و می‌خوابد و شهوت به كار می‌برد و حيله و مكر و تزوير و خلاف و دروغ و از اينگونه امور با بندگان خدا دارد به طوری که در باطن، دشمن اما به ظاهر دوست است؛ "شيطان" است. و اگر صفات سبعى و شيطانى ندارد و خالصانه به عبادت پروردگار مشغول است و به مردم منفعت رسانده و خلق خدا از او آسوده‏‌اند، "ملَک" (فرشته) است. و اگر علاوه بر عبادات و مقامات ملَك، با ترک انواع معصیت، به سوى معارف الهی و درک حقايق و سير و سلوک الى الله حرکت دارد، "انسان" است. خلاصه اینکه بشر خاکی به پنج‌گونه تقسیم می‌شود: بهيمه، سبع، شيطان، فرشته و انسان‏ حال هرکسی با این علم می‌تواند بفهمد که در باطن به چه صورت است. نیازی نیست انسان نزد کسی برود که چشم برزخی دارد و از وی بخواهد باطن او را بگوید...! https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🔆 ✍ ارزش نماز 🔹مردی تصميم داشت به سفر تجارت برود. 🔸خدمت امام صادق عليه السلام که رسيد، درخواست استخاره‌ای کرد. 🔹استخاره بد آمد، آن مرد ناديده گرفت و به سفر رفت. 🔸اتفاقاً به او خوش گذشت و سود فراوانی هم برد. اما از آن استخاره در تعجب بود. 🔹پس از مسافرت خدمت امام صادق عليه السلام رسيد و عرض کرد: يابن رسول‌الله! يادتان هست چندی قبل خدمت شما رسيدم برايم استخاره کرديد و بد آمد؟ استخاره‌ام برای سفر تجارت بود، به سفر رفتم و سود فراوانی کردم و به من خوش گذشت. 🔸امام صادق عليه السّلام تبسمی کردند و به او فرمودند: در سفری که رفتی يادت هست در فلان منزل خسته بودی، نماز مغرب و عشايت را خواندی، شام خوردی و خوابيدی و زمانی بيدار شدی که آفتاب طلوع کرد و نماز صبح تو قضا شده بود؟ 🔹عرض کرد: آری. 🔸حضرت فرمودند: اگر خداوند دنيا و آنچه را که در دنياست به تو داده بود جبران آن خسارت (قضا شدن نماز صبح) نمی‌شد. 📚 جهاد با نفس/ج۱/ص۶۶ ☑️ https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🔆 ✍ قاعده ۹۹ 🔹پادشاه از وزیرش می‌پرسد: چرا همیشه خدمتکارم از من خوشحال‌تر است در حالی که او هیچ‌چیزی ندارد و منِ پادشاه که همه چیز دارم، حال و روز خوبی ندارم؟ 🔸وزیر گفت: سرورم شما باید قاعده ۹۹ را امتحان کنید! 🔹پادشاه گفت: قاعده ۹۹ چیست؟ 🔸وزیر گفت: ۹۹ سکه طلا در کیسه‌ای بگذار و شب آن را پشت درب‌ اتاق خدمتکار بگذار و بنویس این ۱۰۰ دینار هدیه‌ایست برای تو، سپس در را ببند و نگاه کن چه اتفاقی رخ می‌دهد! 🔹پادشاه نقشه را آن‌طور که وزیر به او گفته بود، انجام داد. 🔸خدمتکار پادشاه، آن کیسه را برداشت و موقعی که به خانه رسید سکه‌ها را شمرد، متوجه شد یکی کم دارد! 🔹پیش خود فکر کرد که آن را در مسیر راه گم کرده است. همراه با خانواده‌اش کل شب را دنبال آن یک سکه طلا گشتند و چیزی پیدا نکردند. 🔸خدمتکار ناراحت شد از اینکه یک سکه را گم کرده است. پریشانی به سراغش آمد. با آنکه آن‌ همه سکه‌های دیگر را در اختیار داشت. 🔹روز دوم خدمتکار پریشان‌حال بود، چرا؟! چون شب نخوابیده بود. 🔸وقتی که پیش پادشاه رسید چهره‌ای درهم و ناراحت داشت و مثل روزهای قبل شاد و خوشحال نبود. 🔹پادشاه آن موقع فهمید که معنی قاعده ۹۹ چیست. 🔸آری، قاعده ۹۹ آن است که همه ما ۹۹ نعمت در اختیار داریم که خداوند به ما هدیه داده است و تنها دنبال یک نعمت هستیم که به نظر خودمان مفقود است. 🔹و در تمام ادوار زندگیمان دنبال آن یک نعمت گمشده می‌گردیم و خودمان را به خاطر آن ناراحت می‌کنیم و فراموش کرده‌ایم که چه نعمت‌های دیگری را در اختیار داریم. https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🔆 ✍ امن‌ترین جای عالم 🔹اگر به جای گفتن: دیوار موش دارد و موش هم گوش دارد؛ 🔸بگوییم: فرشته‌ها در حال نوشتن هستند؛ 🔹نسلی از ما متولد خواهد شد که به جای مراقبت مردم، "مراقبت خدا" را در نظر دارد! 🔸قصه از جایی تلخ شد که در گوش یکدیگر با عصبانیت خواندیم: 🔻بچه را ول کردی به امان خدا؛ ماشین را ول کردی به امان خدا؛ خانه را ول کردی به امان خدا؛ 🔹و این‌طور شد که "امان خدا" شد "مظهر ناامنی". ❇️ ای کاش می‌دانستیم امن‌ترین جای عالم، امان خداست. https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🔆 ✍ بدهکاری که طلبکار است 🔹روزی شیخ عارفی در یکی از روستاهای کربلا زندگی می‌کرد. 🔸شیخ در مزرعه کار می‌کرد که از روستای دوردستی پیکی با اسب آمد و گفت: در روستای بالا فلانی مرده است، حاضر شو برای دفن او با من برویم. 🔹شیخ اسم آن متوفی را که شنید، به شاگرد طلبه خود گفت که با پیک برود. شاگرد طلبه رفت و دو روز بعد که مراسم ختم آن مرحوم تمام شد، برگشت. 🔸پسر آن متوفی، شاگرد طلبه را آورد و در میدان روستا به شیخ با صدای بلند گفت: ای شیخ، تو دیدی من مرد فقیری هستم به دفن پدر من نیامدی و شاگرد خود فرستادی. 🔹کل روستا بیرون ریختند و شیخ سکوت کرد و درون خانه رفت. 🔸شاگرد شیخ از این رفتار آن مرد ناراحت شد و درون خانه آمد و از شیخ پرسید: داستان چیست؟ 🔹شیخ گفت: پسر آن مرد متوفی که در روستا داد زد و مرا متهم ساخت، یک سال پیش دو گوسفند از من خریده و به من بدهکار است. من از اینکه او با دیدنم از بدهی خود شرمنده نباشد، نرفتم تا چشم در چشم هم نشویم. 🔸ولی او نه تنها قرض خود یادش رفت بلکه مرا به پو‌ل‌پرستی هم متهم کرد. من به‌جای گناه او شرمنده شدم و خواستم بدانم، خدا از دست ما چه می‌کشد که ما گناه می‌کنیم ولی او شرمش می‌شود آبروی ما را بریزد. تازه به‌جای عذر‌خواهی از گناه، زبان به ناسپاسی هم می‌گشاییم. 🔹گویند شیخ این راز به هیچ‌کس غیر شاگرد خود نگفت و صبح بود که از غصه برای همیشه بیدار نشد. ▫️کرم بین و لطف خداوندگار ▫️گنه بنده کرده است و او شرمسار