عروس غزه
فاطمه دختری ایرانی از خانواده ای مطرح و روحانی با پسری از غزه ازدواج کرده است.
این چهل و چند روز گذشته برای او و همسرش روزهای سختی بود. سخت ترین روزهای عمر یک زن.
بیخبری از زنده بودن یا شهیدشدن یا گم شدن یا اسیر شدن هر یک از اعضا خانواده و دوستان همسرش ، رنجی جانکاه برایشان داشت.
خانه پدر شوهرش در موشک باران ، فرو ریخت و فاطمه گفت آنها هم به اردوگاه جبالیا در شمال غزه رفته اند. همان شمال غزه که رژیم کثیف و جنایتکار ادعا میکند همه اش را گرفته.
این چند روز آتش بس، خانواده به خانه شان برگشتند و روی همان آوارها چند روزی را سر کردند.
پدر شوهر فاطمه شهید شد.
این گردنبند را پدر شوهرش سر عقد به مادرشوهرش هدیه میدهد و او در تنها دیدار حضوری فاطمه_ دو سال پیش _گردنبند را به عروسش هدیه می کند.
آنها فاطمه را خیلی دوست دارند. بیش از همه فرزندان و عروس های شان.
فاطمه از شدت وابستگی این زن و مرد به هم داستان ها داشت. اینکه حتی در سفر هم حاضر نشدند جدا از هم سوار ماشین شوند یا وقتی با مادرشوهرش برای گشت و گذار در شهر ،پدر را در خانه گذاشته اند، مادر بیشتر از یک ساعت طاقت نیاورده و مدام میگفته:« برگردیم . پدر خانه است.»
این گردنبند میراث یک عشق کهنسال و زخمی است. عشقی که یک طرفش رفته و یک طرفش مقاومت می کند تا زندگی در غزه به قوت همیشه جریان داشته باشد.
حرفهای فاطمه را با هشتک عروس غزه اینجا خواهم نوشت.
جنگ دوباره شروع شده و التهاب و اضطراب و بی خبری دارد روح و جان همسر فاطمه را می خراشد.
برایشان دعا کنیم.
#عروس_غزه
https://eitaa.com/khane_8
#عروس_غزه
یک گزارش بدون ویرایش بخوانیم از غزه:
الان در مورد غزه اوضاع معیشتی تغییر خاصی نداشته و همه نگرانن که اون چیزی که باقی مونده هم تموم بشه .چون مردم اسرائیل جلوی کامیون های بشردوستانه رو میگیرن و نمیذارن وارد بشه .
از نظر حمله زمینی تیپ های مختلف اسرائیل از غزه بیرون رفتن و خدا بخیر کنه معلوم نیست چی تو ذهنشونه و میخوان چیکار کنن .اما به همین علت مردم به خونه هاشون برگشتن از جمله خانواده ی ما.
از نظر ارتباطات هم کم اتفاق میفته که بتونن تماس بگیرن و آخرین بار مربوط به دوهفته پیش است حدودا که همچنان با سلام احوالپرسی من بعد از همسرم ، مادرش میزنه زیر گریه و صحبت تموم میشه .
الان دو تا از برادرهاشون با خانواده و یکی از خواهرهاشون با بچه هاش و مادرشون که از اول جنگ باهم بودن در خانه که فقط سه اتاقش از هم کف باقی مانده زندگی میکنن و یکی از برادرها هم که باهاشون بوده به علت نبود جا به سمت خونه پدر زنش رفتن.
از هزینه ها که پرسیدیم بسیاررررر عجیب بود البته این ارقام به حدود یکماه پیش برمیگرده
یک عدد تخممرغ حدود ۵۰ هزار تومان و یک وعده غذا ترکیب پیاز و سیب زمینی و تخممرغ به اندازه حدودا۵ نفر که ممکنه دوسه تا خانواده خودش رو باهاش سیر کنن میشه چیزی حدود یک میلیون تومان.
https://eitaa.com/khane_8
ما را به سخت جانی خود ،این گمان نبود...
#عروس_غزه
از گشتن به دنبال دستور یک دسر خوشمزه و خوش رنگ اگر خسته شویم در جستجوی تزیین یک سالاد یا چیدمان خرما و حلوا می گردیم و دست آخر سراغ همان تزیین همیشگی پودر نارگیل و خلال پسته می رویم.
ماه رمضان امسال مثل هر سال حتما دسر عربی و حلوا عمانی و دسر محلبی را سر سفره خواهیم گذاشت تا اهل خانه بین از کدام خوردن و کدام را برای یک ساعت بعد گذاشتن مردد شوند.
تلویزیون نمی دانم سریال های شیطان و فرشته اش را باز هم پخش می کند یا نه اما
چه خبر از غزه؟!
از سفره های کوچک شده مردمش. از کاسه های خالی افطاری و سینی های برچیده شده سحری...
اینک ما که همه تلاش مان را برای جذابیت سفره افطار می کنیم یاد آن زن فلسطینی هم باشیم که گوشه خرابه های خانه اش دارد به فرزندان و همسر شهیدش می اندیشد و با گریه های بی صدا یک دانه خرما را از افطار تا سحر زیر زبانش نگه می دارد.
یاد آن کودکان که مادران شان را آرزو می کنند و دلشان برای بوی فلافل دم افطار لک زده اما دیگر نه مادر هست و نه خانه ای که بوی روغن سرخ شده پرش کرده باشد.
یاد پدرهایی که تک تک جگرگوشه هایشان را با دهان روزه کفن پیچ می کنند و به خاک می سپارند.
این روزها که دارم روایت های مردم فلسطین را برای چاپ آماده می کنم می فهمم که ظلم و وحشگیری اشغالگران می تواند چنان کند که مردم غزه همه این زخم ها را ا تحمل کنند اما مقاومت زمین نخورد.
ماه رمضان امسال چه سخت میگذرد...
ماه رمضان امسال چه سخت می گذرد...
مریم قربانزاده
https://eitaa.com/khane_8
#عروس_غزه
امشب دخترم پرسید :« من چه کاری می توانم برای کودکان فلسطینی بکنم؟ چه جوری بهشان غذا برسانم؟ چه غذایی؟ اصلا چگونه کمک شان کنم. من یک نفرم. اصلا چقدر پول دارم؟»
برایش توضیح دادم که درست است .تو یک نفری. پول کمی داری. اما آیا نمی توانی بقیه دوستانت را برای کمک به غزه تشویق کنی؟
گفت :« دوستان من هم پول کمی دارند؟ شاید مثل ما که در خانه ماندیم و عید بین اقوام و بستگان نیستیم عیدی کمی گرفته باشند.»
گفتم :« خدا به کم بودن نگاه نمی کند به همت و انگیزه نگاه می کند.»
و لا یحض علی طعام المسکین
را برایش توضیح دادم:« شاید خودت پول و امکانات نداشته باشی اما می توانی از اعتبار و آبرو و همت خودت استفاده کنی و دیگران را به کار خیر دعوت و تشویق کنی.»
این شد که دخترم تصمیم گرفت دوستان و آشنایانش را به تقسیم عیدهای شان با کودکان غزه ،تشویق کند.
همین امشب شماره کارت مرا برای خاله و دایی ها و بابا جون و مامان جون فرستاد که عیدهایشان را بگیرند و با کودکان غزه تقسیم کنند.
این را تبدیل کنیم به جنبش دانش آموزان ایران برای همدلی با کودکان غزه.
#نصف_عیدی_من_برای_تو
#خیریه_حضرت_خدیجه
مریم قربانزاده
https://eitaa.com/khane_8
این عکس را مهدی صالح غزه ای در کانالش قرار داده و این توضیح را نوشته:
عکس سمت چپ انتخاب شد به عنوان برترین عکس رسانهای دنیا برای سال گذشته
کاملا هدف دار انتخاب شد، سر خمیده با حالت گریه بر کودکی کشته شده.
درسته عکسی از غزه بود
ولی غزه نمادش عکس سمت راست است، جوان پرجنب و جوشی است که خونهاش رو سرش ریختن، وبه زور از زیر آوار دراومد اما یک لحظه صبر نکرده تا با شعارهاش در کنار مقاومت نایسته، و از آن ابراز حمایت نکنه.
غزه جوان سربلند است، نه خانمی سر خمیده.
البته دور از جون خانمها و بانوان عزیز غزه که نقش بسیار والای در این جنگ انجام دادن.
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
@SalehGaza
اوایل که با #عروس_غزه آشنا شدم و خواستم راوی مقاومت زنان غزه باشدگفت:« باید مقاومت را روایت کنیم نه ضجه و ناله و بی مادری و آوارگی را. باید بتوانیم این ها را از مقاومت و پایداری زنان غزه جدا کنیم . نباید احساسات را بر نبرد و مقاومت غالب کرد و این کار سختی است. من نمی توانم مطمئن باشم که این وظیفه مهم را درست انجام خواهم داد یا نه.»
این یادداشت مهدی صالح همان حرف #عروس_غزه است.
درنگ و تأمل کنیم و بنگریم ما راوی کدام قسمت بوده ایم: عاطفه و احساس و اشک و دلسوزی یا مقاومت و مظلومیت مقتدرانه؟
🖌مریم قربانزاده
https://eitaa.com/khane_8
همین اول صبح ارتباط گرفتیم. تبریک و شادباش گفتیم.
گفتم در چنین روز و شب های جای شهدا خیلی خالی است.
برایم عکس فرستاد. از دفتر خاطرات شان.دفتری که شهید همه نامه هایشان را در آن بازنویسی و آرشیو کرده است.
گفت :«دلم گرفته بود. رفتم دفترمان را آوردم. جایش در این پیروزی ها خالی است.»
نوشت وقتی خبر نابودی داعش هم آمد همین حس را داشتم. هم خوشحالی و امید هم حسرت و بغض. هم شاد هم ناشاد.
این حال همه ماست. چه داغ ها که بر دل داریم اما از شادی کودکان غزه قلب مان شاد است.از شادی پیروزی و مقاومت سربلندیم اما در این بهار مقاومت و حمله جای شهیدان مان خالی است.
وقتی از #عروس_غزه پرسیدم این جنگ وکشته شدن برای یکی و دو تا نیست. دسته دسته شهید می شوند ،چطور است که مردم غزه برای هر شهید چنین ضجه و گریه دارند؟ از یک جایی به بعد باید این درد و گریه ها و سر و رو خراشیدن ها و بی تابی ها کمتر شده باشد.چون برای همه است. باید تحمل و تاب شان بیشتر شده باشد.
گفت:« این گریه ها و داد زدن ها به خاطر از دست دادن شان نیست، برای این است که در روز پیروزی جایشان خالی خواهد بود. در روزی که همه به بیت المقدس برویم و جشن نابودی اسرائیل را برگزار کنیم این شهدا نیستند که در این فتح و پیروزی شریک باشند. برای همین چنین گریه و عزاداری می کنند وگرنه این زندگی در جنگ و صلحش، برای مردم غزه همین است...
✍#مریم_قربانزاده
https://eitaa.com/khane_8