eitaa logo
مجموعه خانه شهید اردکان
224 دنبال‌کننده
105 عکس
28 ویدیو
1 فایل
🌹به عشق شهدا🌹 سه گروه روز قیامت نزد خدا شفاعت می کنند: انبیاء علماء و شهداء. فعالیت های خانه شهید اردکان : * فرهنگی و شهدایی(موسسه عشق+3) * جهادی(قرارگاه شهید ابراهیم هادی اردکان) * ازدواج آسان (کلبه عشق) 📬 ارتباط با رابط : @Ardakan3132
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهد شیرین طلبه شهید اردکانی🌷 🌱قرارمان چهارشنبه شب روبروی مسجد زیرده است. از خیابان امام خامنه‌ای می‌روم و در گذشتن از شلوغی بازار خرید طلا و شیرینی و لباس به قرار می‌رسم. راهی می‌شویم. 🌱از کوچه‌های تاریخی اردکان تا جایی بین حوزه علمیه و مسجد جامع تا یک کوچه بن‌بست آشتی کنان تا آخر آن کوچه کوچک شیرین به خانه حاج رضا احمدی می‌رسیم. 🌱احمدی که نامش می‌آید برای اردکانی‌ها دو مغازه شیرینی فروشی خوشنام در همین منطقه تداعی می‌شود. از زولبیا بامیه تا کیک یزدی و... و اینجا خانه پدر احمدی‌ها است. اما حضور ما برای شیرینی دیگری است. برای شهد شیرین شهید دوست داشتنی خانواده. طلبه شهید محمدرضا احمدی. 🌱محمدرضا یکی از ده فرزند حاجی رضا است. یک خانواده خوش جمعیت بابرکت در یک خانه کوچک. وارد خانه قدیمی که می‌شوی، انگار یکی دست تو را می‌گیرد و می‌روی تا آن قدیم‌های باصفای شیرین. 🌱مخصوصا وقتی برادر شهید از خاطرات آن روزها می‌گوید. از قندریزی مدل سنتی و قصه‌های جالب آن که مشتری نداشته و قندها را دوباره آب می‌کردند چون خیلی از مردم حتی توان خرید همان مقدار کم قند هم نداشتند. از نا‌شکری امروز بعضی‌ها می‌گوید. و همین طور قصه‌های سخت اما شیرین آن روزها. 🌱از سخت‌کوشی پدر برای آوردن لقمه‌ای کم اما حلال بر سر سفره ده فرزند خانواده و... از کار حلاجی و قنادی تا زحمات دیگر برای تربیت اسلامی و انقلابی بچه‌ها. 🌱پذیرایی نان خامه‌ای و زولبیا می‌رسد و کام را همراه جان در کنار خاطرات، شیرین می‌کند. شیرینی کام و جان با نام یک شهید. 🌱وصیتنامه شهید را نگاهی می‌اندازم و عجیب شیرین است. وقتی از خدا و شهادت می‌گوید. وقتی یادم می‌آید که رفیق شهید می‌گفت: «احمدی عاشق شهادت بود و برای آن گریه‌ها می‌کرد.» 🌱همرزم شهید شروع می‌کند و از شجاعت محمدرضا در کلاس دوم راهنمایی می‌گوید. آن روزها که با شجاعت تمام، گروهی راه انداخت و در یک عصر زمستانی، عکس بزرگ شاه پهلوی را از دیوار مدرسه حائریان پایین آورد و زمین زد و شکست. 🌱آن یکی از معنویت و گریه‌های مناجات شبانه او در مسجد کوچک امام علی(ع) نزدیک خانه‌شان و دعاهای پشت بام می‌گوید. و یکی یکی خاطرات می‌آید و می‌رود. 🌱وقت، آرام و سریع می‌گذرد. بلند می‌شویم که عکس یادگاری بگیریم و برویم. حالا مادر شهید، با صلابت و ایستاده وارد میدان سخن می‌شود و از خواب شهیدش می‌گوید که در آن سفر حج، همه جا با او بوده و هوایش را داشته است. 🌱تازه حرف‌ها شروع شده اما باید رفت. عکس شهید با آن لبخند شیرین، چشمان ما را نیز شیرین می‌کند و شیرین سخنی مادر با لهجه اردکانی قصه را تمام می‌کند. 🌱وارد حیاط کوچک خانه نشده، متوجه اتاق کوچک شهید می‌شویم. اتاقی کوچک و قدیمی که محفل انس و محل معراج روح شهید احمدی بوده. وارد اتاق که می‌شوی در و دیوار با تو حرف می‌زند. حس عجیبی که باید شیرینی آن را چشید و شنیدنی نیست. 🌱باید رفت. یک شیرینی خامه‌ای از دست مادر شهید برای شفا می‌گیرم و خداحافظی می‌کنم و از کوچه‌های باریک تاریخی اردکان راهی می‌شوم. 🌱چند قدمی نرفته‌ام که برادر شهید با سرعت، خودش را می‌رساند با یک پاکت شیرینی خامه‌ای. مادر شهید، رزق شیرینی ما را کم نخواسته و برای خانواده هم می‌فرستد. 🌱آرام برمی‌گردم سمت مسجد زیرده و در کوچه پس کوچه‌ها، کام و دل و ذهنم به یاد طلبه شهید محمدرضا احمدی، شیرین شیرین است. 🌱و وقتی شیرین‌تر می‌شود که همراهم از کرامات شهید احمدی می‌گوید که حتی از تهران هم برای او نذری می‌دهند و حاجت روایی می‌کند. 🌷حالا ۳۹ سال از بهمن ۱۳۶۴ و شهادت محمدرضا می‌گذرد و سالگرد او، شنبه شب، در مسجد امام رضای مزرعه سیف و پایگاهی به نام خود شهید برگزار می‌شود. 🌿کاش می‌توانستم از شهد شیرینی طلبه شهید، محمدرضا احمدی عزیز، قدری به کام همه بچشانم. و چقدر دستم کوتاه است و چقدر قصه‌های شیرین و فیلم‌های جالب و شعرهای پر از حکمت این زندگی میتوان ساخت و سرود تا شیرینی را در عمق قلب‌ها ببرد. 🌿و کاش در این اعیاد شعبانیه و فجر انقلاب، این شیرینی‌های شهیدان را بیشتر در کام خود و دیگران داشتیم تا زندگی‌هامان شیرین‌تر از قبل شود. 🌸روحش شاد با ذکر یک صلوات برای خود شهید و پدر عزیزش که هنوز شیرینی احمدی به نام او در کام ها شیرین است. ✍ چهارشنبه شب هفدهم بهمن ۰۳ بعد از زیارت خانواده و خانه طلبه شهید محمدرضا احمدی کانال ارتباطی 🟢 +3 @eshgh3 🟢 @khane_shahid_ardakan