🇮🇷خانه شهید بندر ماهشهر🇮🇷
🌸 او که از قبل انتخاب شده بود 🔻 مروری بر خاطرات دست نویس شهید فاضل شیرالی 🔷 یادداشت نود و پنج پ
🌸 او که از قبل انتخاب شده بود
🔻 مروری بر خاطرات دست نویس شهید فاضل شیرالی
🔷 یادداشت نود و هفت
بی شک این روز یکی از افتخارات من بود. باور کردنی نبود و واقعی بود که رخ داد. خیلی خدا را باید شکرگذار باشم. عصر بود که حمید به دنبال من آمد. رفتیم ستاد. برادر سرخیلی هم بود.
آماده شدیم رفتیم به قرارگاه خاتم الانبیاء. از همان لحظه ورود، عظمت و شکوه این قرارگاه مرا در خود فرو بُرد. تمامی، نظامی بودند و همگی مقامات، عالی رتبه جنگ و سپاه. تمامی فرماندهان قرارگاهها، لشکرها، تیپها، گردانها و گروهانها و مسئولین واحدها، از سراسر مناطق ایران جمع شده بودند و این افتخار بود برای من که همراه با این فرماندهان، چند ساعتی را بگذرانم. در مسجد قرارگاه بودیم. برادر محسن رضائی، فرمانده کل سپاه پاسداران، عملیات بدر را تشریح نمود. دیدن برادر رضائی هم جای شکر گذاری دارد. در آخر، با نوحه سرائی و ذکر مصیبت، جلسه خاتمه پیدا کرد.
به یاد فرماندهان شهید عملیات بدر: مهدی باکری، ستوده جعفرزاده، کریمی، و شهید عزیزمان، محمدعلی قنواتی زاده.
⬅️ ادامه دارد...⚘️
📕 منبع: کتاب او که از قبل انتخاب شده بود (جلد دوم) صفحه ۱۱۲
📝 مؤلفان: عادل شیرالی_نرگس شامحمدی
📬 انتشارات: قدر ولایت
#دفاع_مقدس
#دلاور_ماهشهری
#خادم_الحسین
#شهید_فاضل_شیرالی
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
🇮🇷خانه شهید بندر ماهشهر🇮🇷
🌸 او که از قبل انتخاب شده بود 🔻 مروری بر خاطرات دست نویس شهید فاضل شیرالی 🔷 یادداشت نود و هفت ب
🌸 او که از قبل انتخاب شده بود
🔻 مروری بر خاطرات دست نویس شهید فاضل شیرالی
🔷 یادداشت نود و هشت
صبح زود بعد از نماز و خواندن دعای عهد، آماده رفتن شدم. صبحانه را صرف کردم. لباسهای نظامیام را پوشیدم و از خانواده خداحافظی کردم و به طرف اهواز حرکت کردم و از آنجا، مستقیماً به طرف جبهه (جُفیر) در بین راه دو نفر از برادران خوب را دیدم؛ مجید کعبی، مسعود بیرموند. به اتفاق به گردان آمدیم. از وقت نماز گذشته بود. یکی از برادران که مجروح شده بود را ملاقات کردم. خیلی خوشحال شدم. چون علاقه زیادی به وی داشتم. نزدیکیهای عصر بود که با برادران دیدار داشتیم. صحبت از تولد و میلاد بود. مصادف بود با شب سیزده رجب، شب تولد مولیالموحدین، اسدا...الغالب، حیدر کرار علیابن ابیطالب. وقتی شام را با برادران خوردیم، به اتفاق محمود رنجبری و حمید و محمود، به دیدار حمید رفتیم. راجع به وضعیت گردان و مسائل معنوی صحبت بود و قرار شد با برنامهریزی کامل کار را آغاز کنیم. حدود ساعت ۱۲ به چادر آمدیم، با محمود شروع به صحبت درباره کتابها، کردیم. و در این بین، محمود هم در مدح و ثنای علی (ع) از مولوی شعر میخواند و مرتب زمزمه میکرد.
تا صورت پیوند جهان بود، علی بود
تا نقش زمین بود و زمان بود،علی بود
⬅️ ادامه دارد...⚘️
📕 منبع:کتاب او که از قبل انتخاب شده بود (جلد دوم) صفحه ۱۱۳
📝 مؤلفان: عادل شیرالی_نرگس شامحمدی
📬 انتشارات: قدر ولایت
#دفاع_مقدس
#دلاور_ماهشهری
#خادم_الحسین
#شهید_فاضل_شیرالی
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
ساحلِ دلت را به خدا بسپار؛
خودش قایقی می فرستد
که تو را به مقصد رساند ...
#دفاع_مقدس
#قهرمانان_وطن
#رزمندگان_اسلام
#دلاوران_ماهشهری
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـــ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🌹
« سالروز آسمانی شدن شهیده مریم رئیسی فرد مبارک باد ».🇮🇷
تاریخ تولد : ۱۳۴۲/۴/۲ بندر ماهشهر
تاریخ شهادت : ۱۳۵۹/۸/۲۲
محل شهادت : بمباران هوایی اهواز 🌷
مزار شهید : اهواز 🌸
#دفاع_مقدس
#لبیک_یا_خامنه_ای
#انتقام_سخت
#امام_زمان
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
🕊⚘️ شهیده مریم رئیسی فرد
رئیسی فرد، مریم، فرزند محمدعلی، دوم تیر ۱۳۴۲ در شهرستان بندر ماهشهر به دنیا آمد. در بیست و دوم آبان ۱۳۵۹، در اهواز بر اثر بمباران هوایی به شهادت رسید. پیکر شهیده مریم رئیسی فرد در گلزار شهدای اهواز به خاک سپرده شد.
( سن شهیده: ۱۷ سال)
📚منبع: جلد سوم کتاب سرافرازان ابدی،
صفحه ۹۹
📝مؤلفان: عادل شیرالی_نرگس شامحمدی
#دفاع_مقدس
#دلاوران_ماهشهری
#شهید_مقاومت
#لبیک_یا_خامنه_ای
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
🇮🇷خانه شهید بندر ماهشهر🇮🇷
🌸 او که از قبل انتخاب شده بود 🔻 مروری بر خاطرات دست نویس شهید فاضل شیرالی 🔷 یادداشت نود و هشت ص
🌸 او که از قبل انتخاب شده بود
🔻 مروری بر خاطرات دست نویس شهید فاضل شیرالی
🔷 یادداشت نود و نه
شاهی که ولی بود و وصی بود،علیبود
سلطان سخاو و کرمو وجود،علی بود
هم آدم و هم شیثو همادریس و هم الیاس
هم صالح پیغمبر و داود، علی بود
هم موسی و هم عیسی و هم خضر و هم ایوب
هم یوسف و هم یونس و هم هُود، علی بود
مَسجُود ملایک که شد آدم زِ علی شد
آدم چو یکی قبله و مسجود، علی بود
"مولانا"
بعد از اینکه محمود به تبلیغات رفت، قرار شد به مناسبت میلاد امیرالمومنین، مجلسی داشته باشیم. ولی همینکه میخواستم حرکت کنم، به اسحاق برخورد کردم. در همین بین علی آقا هم آمد. بعد از نماز ظهر در چادر تبلیغات جمع شدیم. یکی از برادران، ابیاتی از خواجه عبدالله را زمزمه میکرد. به چند تا از برادران, حالاتی دست داد. به چادر خود آمدم. با دو تا از برادران صحبت کردیم. خود را آماده میکردم برای مراسم دعای کمیل به مسجد تیپ رفتیم. دعای پرشکوهی بود. بعضیها در فراغ از دست رفتن دوستانشان گریه میکردند. بعد از دعا، به همراهی محمود به چادر برگشتیم. بعد از خواندن قرآن و مقداری مطالعه، چون خسته بودم، از دوستان خداحافظی کردم.
⬅️ ادامه دارد...⚘️
📕 منبع:کتاب او که از قبل انتخاب شده بود (جلد دوم) صفحه ۱۱۴
📝 مؤلفان: عادل شیرالی_نرگس شامحمدی
📬 انتشارات: قدر ولایت
#دفاع_مقدس
#دلاور_ماهشهری
#خادم_الحسین
#شهید_فاضل_شیرالی
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr