🇮🇷خانه شهید بندر ماهشهر🇮🇷
🌟 بندر ماهشهر دردفاع مقدس فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌ ◀️ قسمت بیستم بنابراین ،علاوه بر
🌟بندر ماهشهر در دفاع مقدس
فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌
◀️قسمت بیست و یکم
گروه ادوات شامل این اشخاص بود: محمدعلی قنواتی(فرمانده) علی چکانی ، قدمعلی گرگیان، نصرالله حیدری، فاخر آلبوغبیش، و عبدالخدر شعبانی.
به روایت عبدالخدر شعبانی: با فرمان شروع عملیات، ما آنقدر خمپاره انداختیم که لولهٔ خمپاره انداز از شدت حرارت سرخ شده بود. علی چکانی مدام با گونی خیس، لولهها را خنک میکرد. بعد از قدری پیشروی، نیروها به ما اعلام کردند تا خمپارهها را به نقاط جلوتری ببریم .وقتی قبضههای خمپاره را سوار ماشین لندکروز کردیم، من و کوروش قپانچی در ماشین نشستیم تا حرکت کنیم، اما ناگهان گلولهٔ توپ یا خمپاره کنار چرخ جلوی ماشین به زمین خورد و منفجر شد. عبدالخدر شعبانی و قدم علی گرگیان زخمی شدند. محمدعلی قنواتی هم از ناحیهٔ پا آسیب دید و علی بندری نیز مجروح شده بود.
📓روایت اول
ماشین پر از مهمّات بود و من و قدم علی کنار ماشین ایستاده بودیم تا با محمدعلی قنواتی نزدیک خط مقدم برویم. در یک لحظه دیدم دنیا تیره و تار شد و احساس کردم از زمین فاصله گرفتم و در آسمان هستم. چند متری پرتاب شده بودم. متوجه شدم که گلولهای در کنار ما منفجر شد. چندین ترکش به من اصابت کرد. شنیدم محمدعلی قنواتی صدا میزند: خدر زخمی شده و سریع برانکارد بیاورید. در عملیات طریق القدس برای نخستین بار برانکارد را روی موتور کار گذاشته بودند و به این صورت مجروحان را از منطقه درگیری به پشت جبهه انتقال میدادند. من و قدم علی را به سرعت سوار برانکارد موتوری کردم و امدادگر به طرف بهداری پشت جبهه حرکت کرد.
◀️ ادامه دارد...
🔶️🟠🔶️🟠🔶️🟠🔶️🟠
📚منبع:کتاب بندرماهشهر دردفاع مقدس_ آبان ۶۰تا خرداد۶۱ _صفحه ۲۹
💠مولفان: عادل شیرالی-نرگس شامحمدی
♻️نوبت چاپ:دوم، اسفند۱۴۰۱
🗞 انتشارات:موسسه ی فرهنگی هنری قدر ولایت
#طوفان_الاقصی
#فلسطین_تنها
#فصل_الخطاب_رهبری
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
🇮🇷خانه شهید بندر ماهشهر🇮🇷
🌟بندر ماهشهر در دفاع مقدس فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌ ◀️قسمت بیست و یکم گروه ادوات شامل
🌟بندر ماهشهر در دفاع مقدس
فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌
◀️ قسمت بیست و دوم
شلیک تیر و ترکش دشمن نیز متوقف نبود و هوا تاریک و سرد. بر اثر باران، جاده گِلی و لغزنده بود. حدود ۲۰۰ متر که رفتیم،گلولهٔ خمپارهای کنار موتور به زمین نشست. راننده زخمی و به گوشه ای پرتاب شد و موتور نیز گوشه ای افتاد. ما دو نفر هم مانند توپ فوتبال به گوشهای دیگر پرتاب شدیم. هر دو نفر، یعنی من و قدمعلی هر دو آش و لاش روی زمین افتادیم در همین وقت نفربر pmp سر رسید و کنار ما ترمز کرد. وقتی وضعیت خونین و خاک آلود ما را دیدند، شنیدم که میگفتند: این دو نفر به شهادت رسیدهاند، برویم سراغ دیگر مجروحان. یکی از آنان گفت: حالا این دو نفر را سوار کنیم برویم عقب.
دست و پای ما را گرفتند مثل گونی سیب زمینی پرت کردند داخل پی ام پی. من که سخت زخمی بودم یکباره فریاد کشیدم. آن وقت تازه متوجه شدند که ما زنده هستیم .خلاصه ما را تا بیمارستان صحرایی رساندند.از پای من خون میرفت و آویزان بود ،ولی سعی میکردم روحیهام را از دست
ندهم ومیخندیدم .
بعد از پانسمان اوّلیه برای درمان، ما را به سوسنگرد اعزام کردند.سپس از سوسنگردبه ماهشهراعزام شدیم . بر اثر شدت جراحت،ما را از ماهشهربه پایگاه هوایی ارتش درامیدیه منتقل کردند واز آن جابه اصفهان اعزام شدیم و سپس به ذوب آهن رفتیم .
⬅️ادامه دارد...
🔶️🟠🔶️🟠🔶️🟠🔶️🟠
📚منبع:کتاب بندرماهشهر دردفاع مقدس_ آبان ۶۰تا خرداد۶۱ _صفحه ۳۰
💠مولفان: عادل شیرالی-نرگس شامحمدی
♻️نوبت چاپ:دوم، اسفند۱۴۰۱
🗞 انتشارات:موسسه ی فرهنگی هنری قدر ولایت
#طوفان_الاقصی
#فلسطین_تنها
#فصل_الخطاب_رهبری
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
🇮🇷خانه شهید بندر ماهشهر🇮🇷
🌟بندر ماهشهر در دفاع مقدس فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌ ◀️ قسمت بیست و دوم شلیک تیر و ترک
🌟بندرماهشهر دردفاع مقدس
فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌
◀️ قسمت بیست و سوم
آن جا ما را به در بیمارستانی بستری کردند. در این بیمارستان که برای شرایط جنگی برپا شده بود، تقریباً تمام امکانات برای درمان مهیّا بود :پزشکان مجرب، پرستاران مهربان مهربان و کار آزموده.در ایامی که در بیمارستان بستری بودیم، ضمن کارهای درمانی تا بهبودی، مردم مهربان و قدرشناس شهر ذوب آهن لنجان هم بارها از ما احوالپرسی کردند و به عیادت آمدند.گاهی اوقات ما را در حالی که پا در گچ داشتیم، روی ویلچر مینشاندند دهنده و برای سخنرانی به مدارس میبردند. حدود یک ماه در بیمارستان بودیم و قرار بود مرخص شویم که ما را سوار بر ویلچر بردند به سمت محل نماز جمعه در شهر دلیجان.
خاطرات :(عبدالخدر شعبانی)
اتفاقا ما را در صف اوّل نمازگزاران جای دادند. منافقین در همان روز قصد ترور امام جمعه شهر را داشتند و نارنجکی پرتاب کردند: نارنجک منفجر شد و چون ما در صف اول بودیم، ترکشی به گردن و دست ما اصابت کرد.دوباره زخمی و راهی بیمارستان شدیم .هر دو پای ما در گچ بود، دست و گردن باند پیچی شده هم اضافه شد. خلاصه ،مجروحیت در مجروحیت و خدا نخواست که ما به شهادت برسیم. حدود ۱۵ روز دیگر در بیمارستان ماندیم در ایامی که در بیمارستان بودیم، مردم مهربان دلیجان هدایای فراوانی برای ما آوردند.
⬅️ادامه دارد...
🔶️🟠🔶️🟠🔶️🟠🔶️🟠
📚منبع:کتاب بندرماهشهر دردفاع مقدس_ آبان ۶۰تا خرداد۶۱ _صفحه ۳۰
💠مولفان: عادل شیرالی-نرگس شامحمدی
♻️نوبت چاپ:دوم، اسفند۱۴۰۱
🗞 انتشارات:موسسه ی فرهنگی هنری قدر ولایت
#طوفان_الاقصی
#فلسطین_تنها
#فصل_الخطاب_رهبری
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
🇮🇷خانه شهید بندر ماهشهر🇮🇷
🌟بندرماهشهر دردفاع مقدس فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌ ◀️ قسمت بیست و سوم آن جا ما را به
🌟بندرماهشهر دردفاع مقدس
فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌
◀️ قسمت بیست و چهارم
خاطرات :(عبدالخدر شعبانی)
اتفاقا ما را در صف اوّل نمازگزاران جای دادند. منافقین در همان روز قصد ترور امام جمعه شهر را داشتند و نارنجکی پرتاب کردند: نارنجک منفجر شد و چون ما در صف اول بودیم، ترکشی به گردن و دست ما اصابت کرد.دوباره زخمی و راهی بیمارستان شدیم .هر دو پای ما در گچ بود، دست و گردن باند پیچی شده هم اضافه شد. خلاصه ،مجروحیت در مجروحیت و خدا نخواست که ما به شهادت برسیم. حدود ۱۵ روز دیگر در بیمارستان ماندیم در ایامی که در بیمارستان بودیم، مردم مهربان دلیجان هدایای فراوانی برای ما آوردند.
برگردیم به ادامه ی پیشروی در شب عملیات. به گفته گودرز پور اکبری: هنگام پیشروی به معاون مرتضی قربانی که گویا نیلی شهرت داشت ،گفتم ما برای ادامه ی حرکت به راهنما نیاز داریم و او یکی از نیروهایش را در اختیار ما گذاشت. دست بر قضا ،او بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیام دادیم که راهنما به شهادت رسید، چه کنیم ؟نیلی پیام داد :باید خودتان راه را ادامه دهید. ما هم ناچار پیشروی کردیم و سپیده دم به دیگر نیروها رسیدیم.
⬅️ادامه دارد...
🔶️🟠🔶️🟠🔶️🟠🔶️🟠
📚منبع:کتاب بندرماهشهر دردفاع مقدس_ آبان ۶۰تا خرداد۶۱ _صفحه ۳۰
💠مولفان: عادل شیرالی-نرگس شامحمدی
♻️نوبت چاپ:دوم، اسفند۱۴۰۱
🗞 انتشارات:موسسه ی فرهنگی هنری قدر ولایت
#طوفان_الاقصی
#فلسطین_تنها
#فصل_الخطاب_رهبری
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
🇮🇷خانه شهید بندر ماهشهر🇮🇷
🌟بندرماهشهر دردفاع مقدس فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌ ◀️ قسمت بیست و چهارم خاطرات :(عبد
🌟بندر ماهشهر دردفاع مقدس
فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌
◀️قسمت بیست و پنجم
درشب عملیات هوا سرد و بارانی و زمین مسیر گِلی بود هدف این بود که به پل سابله برسیم این پل را نیروهای زرهی دشمن محافظت میکردند. شب عملیات هوا بسیار سرد و بارانی بود و نیروها ناچار نماز صبح را با پوتین خواندند. شب عملیات تبادل آتش میان ما و دشمن سنگین بود .پیشروی و حرکت به طرف مواضع دشمن در شب عملیات در محوری که دسته جهانبخش مختاری ماموریت داشت، به روایت او به این صورت بود: وقتی از مَعبر یعنی راهی که در میدان مین گروه تخریب باز کرده بودند ،وارد منطقه ی دشمن شدیم. دشمن مین کار گذاشته و سیم خاردار کشیده بود؛یعنی در اطراف سنگرهای خود موانع کار گذاشته بود.در محوری که دسته ی ما پیشروی میکرد، در سنگری ،تیربارچی دشمن با تسلطی که بر محور هجومی ما داشت، به صورت مرگباری تیر میانداخت و تقریباً همه را زمین گیر کرده بود.
⬅️ادامه دارد...
🔶️🟠🔶️🟠🔶️🟠🔶️🟠
📚منبع:کتاب بندرماهشهر دردفاع مقدس_ آبان ۶۰تا خرداد۶۱ _صفحه۳۱_۳۰
💠مولفان: عادل شیرالی-نرگس شامحمدی
♻️نوبت چاپ:دوم، اسفند۱۴۰۱
🗞 انتشارات:موسسه ی فرهنگی هنری قدر ولایت
#ایام_فاطمیه
#طوفان_الاقصی
#فلسطین_تنها
#فصل_الخطاب_رهبری
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
🇮🇷خانه شهید بندر ماهشهر🇮🇷
🌟بندر ماهشهر دردفاع مقدس فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌ ◀️قسمت بیست و پنجم درشب عملیات
🌟بندرماهشهر دردفاع مقدس
فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌
◀️ قسمت بیست و ششم
باتوجه به همه ی آن موانع، پیشروی ما کُند و آهسته بود .ما نیروها را کنار خاکریز پناه دادیم و دنبال راه چاره بودیم ؛اول میباید از میدان مین عبور میکردیم و بعد ،تیربار دشمن را از کار میانداختیم. گشتی در اطراف زدم و لودری کنار سنگری دیدم .رفتم داخل سنگر و دیدم جوانی آراسته و شیک و تمیز نشسته. پرسیدم: شما که هستید؟ گفت: راننده لودر و از نیروهای جهادی هستم و منتظرم اگر کاری هست ،انجام دهم. گفتم برای ما کار بکن گفت: چه کار؟ گفتم: ما باید به خاکریز دشمن برسیم ،ولی دو مانع قوی سد راه ماست: یکی میدان مین که هنوز باز نشده و دیگری تیربارچی سِمِج دشمن؛ شما با لودر در میدان مین راهی باز کن تا ما جان پناهی پیدا کنیم و تا پشت خاک ریز دشمن برسیم.بعد حساب تیربارچی را خواهیم رسید.
⬅️ادامه دارد...
🔶️🟠🔶️🟠🔶️🟠🔶️🟠
📚منبع:کتاب بندرماهشهر دردفاع مقدس_ آبان ۶۰تا خرداد۶۱ _صفحه ۳۱
💠مولفان: عادل شیرالی-نرگس شامحمدی
♻️نوبت چاپ:دوم، اسفند۱۴۰۱
🗞 انتشارات:موسسه ی فرهنگی هنری قدر ولایت
#طوفان_الاقصی
#فلسطین_تنها
#فصل_الخطاب_رهبری
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
🇮🇷خانه شهید بندر ماهشهر🇮🇷
🌟بندرماهشهر دردفاع مقدس فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌ ◀️ قسمت بیست و ششم باتوجه به همه
🌟 بندرماهشهر دردفاع مقدس
فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری
✌
◀️ قسمت بیست و هفتم
این جوانِ دلیر با علم به این که میدان مین است ،تیربار دشمن هم منتظر است، با شجاعت تمام زیر باران گلوله و آتش راهی وسط میدان مین باز کرد. با باز شدن معبری در میدان مین توانستیم تا زیر سنگر تیربارچی دشمن برسیم .من و مهران محمدی زیر سنگر و لوله ی تیربار دشمن بودیم و او همچنان شلیک میکرد، ولی متوجه ما نبود مهران محمدی ضامن نارنجکی را کشید و داخل سنگر تیربارچی پرتاب کرد. سرباز دشمن نارنجک را دوباره به سمت ما انداخت.
باید انصاف داد که بعضی از نیروهای دشمن ارتش صدام فداکار و نترس بودند و تا آخرین نفس گلوله در مقابل ما سرسختی میکردند. نارنجک چون صوتی بود، زیر پای ما منفجر شد و مقداری گل و لای روی سر و صورت ما ریخت. خودم ضامن نارنجکی را کشیدم ،لحظه ای درنگ کردم تا به محض افتادن نارنجک در سنگر ،سرباز دشمن فرصت نکند آن را بیرون بیاندازد. این بار نارنجک داخل سنگر منفجر شد و تیربارچی از کار افتاد. پریدیم داخل سنگر ،دیدم تا زانوی این سرباز دشمن پوکه است.خدا میداند چند هزار تیر شلیک کرده بود. او تا آخرین لحظه و نفس سرسختی کرده بود.وقتی تیربارچی دشمن خاموش شد، سایر رزمندگان توانستند خود را به خاکریز دشمن برسانند. موقع پیشروی ،دوباره تیربارچی دیگری از سنگری سر برآورد و ما را زیر آتش گرفت.
⬅️ادامه دارد...
🔶️🟠🔶️🟠🔶️🟠🔶️🟠
📚منبع:کتاب بندرماهشهر دردفاع مقدس_ آبان ۶۰تا خرداد۶۱ _صفحه۳۲_۳۱
💠مولفان: عادل شیرالی-نرگس شامحمدی
♻️نوبت چاپ:دوم، اسفند۱۴۰۱
🗞 انتشارات:موسسه ی فرهنگی هنری قدر ولایت
#طوفان_الاقصی
#فلسطین_تنها
#فصل_الخطاب_رهبری
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
🇮🇷خانه شهید بندر ماهشهر🇮🇷
🌟 بندرماهشهر دردفاع مقدس فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌ ◀️ قسمت بیست و هفتم این جوانِ دل
🌟بندر ماهشهر در دفاع مقدس
فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌
◀️ قسمت بیست و هشتم
به لطف خداوند یکی از رزمندگان سنگرش را با آر.پی.جی هدف گرفت و او هم از سر راه برداشته شد. آتش توپخانه و خمپارهای دشمن بی وقفه ادامه داشت، ولی ما پیشروی میکردیم. هوا اندک اندک روشن میشد و چندین ساعت در گِل و شُل و زیر باران و عبور از میدان مین و سایر موانع توانسته بودیم خاکریز اوّل دشمن را تصرف کنیم. هوا که روشن شد، دید بیشتری پیدا کردیم: مشخص شد که دشمن با اطلاع از آغاز عملیات ما ،چند سنگر تیربارچی گماشته بود تا از پیشروی ما جلوگیری کند. سایر نیروهای دشمن هم از فرصت استفاده کرده و گریخته بودند.
🔹️ روز اول عملیات
صبح روز اول عملیات دهم آذر ۱۳۶۰ سنگرهای بسیاری تصرف شد، با غنائم فراوان و انبوهی اسیر. بعضی از اسرا میگفتند: ما میدانستیم شما قصد حمله دارید، بنابر این در حالت آماده باش و هوشیاری بودیم، ولی وقتی باران آمد فکر کردیم منصرف میشوید، به همین خاطر، روی اسلحهها پلاستیک کشیدیم ،اما وقتی حمله شروع شد تا حدودی غافلگیر شدیم. پیشروی در محوری که فرمانده دسته آن علی بندری بود، صحنه نبرد به گونه دیگری رقم خورد : این دسته پس از نبردی سخت و نفس گیر و غلبه بر موانع طبیعی و نظامی، نزدیک صبح به رودخانه فصلی میرسد.
⬅️ادامه دارد...
📚منبع:کتاب بندرماهشهر دردفاع مقدس_ آبان ۶۰تا خرداد۶۱ _صفحه ۳۲
💠مولفان: عادل شیرالی-نرگس شامحمدی
♻️نوبت چاپ:دوم، اسفند۱۴۰۱
🗞 انتشارات:موسسه ی فرهنگی هنری قدر ولایت
#طوفان_الاقصی
#فلسطین_تنها
#فصل_الخطاب_رهبری
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
🇮🇷خانه شهید بندر ماهشهر🇮🇷
🌟بندر ماهشهر در دفاع مقدس فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌ ◀️ قسمت بیست و هشتم به لطف خداون
🌟بندر ماهشهر در دفاع مقدس
فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌
◀️ قسمت بیست و نهم
به گفته علی بندری: رودخانه در حالت عادی حدود دومتر عمق داشت، ولی در این موقع خشک بود از طرفی دشمن بالای این رودخانه خاکریزی احداث کرده بود. بنابراین ،وقتی ما داخل رودخانه بودیم، گودی رودخانه با بلندی ارتفاع خاکریز دیواری حدود سه متر در مقابل ما قرار داشت. علاوه بر آن، دشمن نگهبان و سنگر تیربار کاشته بود که کاملاً بر ما مسلط بود وبر سر ما گلوله میریخت. قسمتی از پیشروی ما در آن شب به این صورت گذشت تا اینکه وقت نماز صبح شد. رزمندگان در هر حالی نماز را فراموش نمیکردند و این روحیه، نشانهای از اوج بندگی و خداپرستی در جبهه ی ما بود . با وجود این شرایط نمیشد وضو گرفت، بنابراین تیمّم کردیم و نماز صبح را با پوتین در صحنه نبرد خواندیم.
روز دهم آذر ۱۳۶۰، با شروع عملیات پیشروی شبانه، قسمتی از مواضع و استحکامات دشمن در هم شکسته شد. هنگام سپیده دم ،شماری از سنگرهای دشمن به همت رزمندگان گردان ماهشهر در هم شکسته شد. بعضی از سربازان ارتش بعث صدام فرار کرده و بعضی به اسارت درآمده و برخی دیگر نیز کشته شده بودند. دیوار مقاومت ارتش صدام از آغاز عملیات فرو ریخته بود ،اما هدف رسیدن به پل سابله بود.
⬅️ادامه دارد...
🔶️🟠🔶️🟠🔶️🟠🔶️🟠
📚منبع:کتاب بندرماهشهر دردفاع مقدس_ آبان ۶۰تا خرداد۶۱ _صفحه ۳۳
💠مولفان: عادل شیرالی-نرگس شامحمدی
♻️نوبت چاپ:دوم، اسفند۱۴۰۱
🗞 انتشارات:موسسه ی فرهنگی هنری قدر ولایت
#طوفان_الاقصی
#فلسطین_تنها
#فصل_الخطاب_رهبری
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
🇮🇷خانه شهید بندر ماهشهر🇮🇷
🌟بندر ماهشهر در دفاع مقدس فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌ ◀️ قسمت بیست و نهم به گفته علی
🌟بندر ماهشهر دردفاع مقدس
فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌
◀️ قسمت سی ام
📜 روایت دوم
نماز صبح را به سبب شدت درگیری و سرما با تیمّم و پوتین ،در حال نشسته خواندیم. برای اطلاع از وضعیت و موقعیت دشمن از خاکریز بالا رفتم.درست وقتی که به بالای خاکریز رسیدم، دستِ بر قضا، از آن سو، با سرباز دشمن در یک لحظه چهره به چهره شدیم بی اختیار هر دو فریاد کشیدیم. سرباز دشمن پشت افتاد و من هم از بالای خاکریز غَلطیدم و پایین خاکریز افتادم .سرباز دشمن چون از بالا بر رزمندگان مسلط بود،اگر فرصت پیدا میکرد بیدرنگ همه را به شهادت میرساند ،بنابراین ،دوباره خودم را به بالای خاکریز رساندم، و از بالای سر به طرف سنگر دشمن تیراندازی کردم، نمیدانم چند تیر زدم، ولی بعد از تیراندازی، به داخل سنگر که نگاه کردم، دیدم دشمن به هلاکت رسیده است.
از آن طرف، دشمن با تانک و از طرف پل سابله پیشروی را آغاز کرد. ماشین جیپ دشمن که تفنگ ۱۰۶ میلیمتری روی آن نصب بود، جلو میآمد. نورالله احمدی با شجاعت خاصی جیپ دشمن را تصرف و شروع به تیراندازی کرد از جمله تانکهای دشمن را هدف گرفت .جهانبخش مختاری فرمانده عملیات در ادامه میگوید: نیروهای دشمن اکثر وسایل خود را هنگام عقبنشینی در شب عملیات رها کرده بودند. در هر سنگری انبوهی از تجهیزات و امکانات بر جای مانده بود.
⬅️ادامه دارد...
🔶️🟠🔶️🟠🔶️🟠🔶️🟠
📚منبع:کتاب بندرماهشهر دردفاع مقدس_ آبان ۶۰تا خرداد۶۱ _صفحه ۳۳
💠مولفان: عادل شیرالی-نرگس شامحمدی
♻️نوبت چاپ:دوم، اسفند۱۴۰۱
🗞 انتشارات:موسسه ی فرهنگی هنری قدر ولایت
#طوفان_الاقصی
#فلسطین_تنها
#فصل_الخطاب_رهبری
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
🇮🇷خانه شهید بندر ماهشهر🇮🇷
🌟بندر ماهشهر دردفاع مقدس فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌ ◀️ قسمت سی ام 📜 روایت دوم نماز
🌟 بندر ماهشهر در دفاع مقدس
فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌
◀️ قسمت سی و یکم
در ضمن پیشروی به سنگر بزرگی رسیدیم که گویا بیمارستان بود در آن، نان گرم و پنیر و چای مهیّا بود و آنها حتی فرصت نکرده بودند صبحانه بخورند. ما هم نشستیم و بعد از صرف صبحانه، سنگر را منهدم کردیم. دشمن فرمان عقب نشینی داشت با سرعت دور میشد و ماشین و تانکهای آنان را یا شکار میکردیم یا بر اثر عجله ،چپ میشدند. روز اوّل عملیات تقریباً به پایان می رسید و ما خط دفاعی را به تصرف درآورده بودیم.✌️
صبح روز عملیات و هنگام پیشروی به طرف مواضع و سنگرهای دفاعی دشمن، یکی از سنگرها هنوز تسلیم نشده بود: تیربارچی با وجود فرار و شکست دیگر هم همسنگرانش همچنان مقاومت میکرد و گردان را زیر رگبار گلوله و آتش گرفته بود، لحظهای دست از تیراندازی نمیکشید و همه زمین گیر شده بودند. شکرالله بختیاروند آر.پی.جی به دست گرفت و در کمین شد تا در فرصت مناسب تیربارچی را خاموش کند. چند لحظه تیربارچی دست از تیراندازی کشید بختیاروند بیدرنگ(( یا حسین)) گفت و سنگر را به دقت نشانه گرفت. در یک لحظه سنگر و سنگربان و تیربار به هوا رفت. همه خوشحال و تکبیر گویان از جا بلند شدند و به پیشروی و پاکسازی ادامه دادند.
⬅️ادامه دارد...
🔶️🟠🔶️🟠🔶️🟠🔶️🟠
📚منبع:کتاب بندرماهشهر دردفاع مقدس_ آبان ۶۰تا خرداد۶۱ _صفحه۳۴
💠مولفان: عادل شیرالی-نرگس شامحمدی
♻️نوبت چاپ:دوم، اسفند۱۴۰۱
🗞 انتشارات:موسسه ی فرهنگی هنری قدر ولایت
#طوفان_الاقصی
#فلسطین_تنها
#فصل_الخطاب_رهبری
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
🇮🇷خانه شهید بندر ماهشهر🇮🇷
🌟بندر ماهشهر در دفاع مقدس فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌ ◀️ قسمت سی و دوم 📜 روایت سوم شب
🌟بندر ماهشهر در دفاع مقدس
فداکاری و جانفشانی رزمندگان ماهشهری ✌
◀️ قسمت سی و سه
🌉 پل سابله
شب دوم عملیات، بعضی از دستههای گردان شهدا ماهشهر در منطقهی عملیاتی باقی ماندند؛ با این که در شبانه روز گذشته لحظهای آرام و قرار نداشتند. به گفته نورالله احمدی: مرتضی قربانی با موتور ۲۵۰ تریل برای سرکشی آمد و از من پرسید: وضعیت چطور است؟گفتم :بچهها گرسنه هستند و از دیشب که عملیات بود یک نفس جنگیده اند،همه گرسنه و خستهاند، علاوه بر آن، مهمات هم کم داریم و هوا سرد است. اگر امکان دارد نیروها را به عقب خط اوّل ببریم تا کمی استراحت کنند.قربانی گفت :فعلاً نیروی تازه نفس نرسیده و موقعیت نیز حسّاس است .خط دفاعی ما هم به ثبات نرسیده است .هر مشکلی که هست تحمل کنید تا فردا صبح .گفتم: ما مقاومت میکنیم، ولی پتو و غذا به ما برسانید.مرتضی قربانی به قرارگاه برگشت. پس از اندکی ،پنج ماشین لندکروز پر از پتو و مهمّات و آذوقه رسید و در میان رزمندگان تقسیم شد. سنگر و جان پناهی نداشتیم ،هواسوز و سرما داشت نیروها دو دسته شدند:
⬅️ادامه دارد...
🔶️🟠🔶️🟠🔶️🟠🔶️🟠
📚منبع:کتاب بندرماهشهر دردفاع مقدس_ آبان ۶۰تا خرداد۶۱ _صفحه ۳۵
💠مولفان: عادل شیرالی-نرگس شامحمدی
♻️نوبت چاپ:دوم، اسفند۱۴۰۱
🗞 انتشارات:موسسه ی فرهنگی هنری قدر ولایت
#طوفان_الاقصی
#فلسطین_تنها
#فصل_الخطاب_رهبری
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr