eitaa logo
خانه امام
6.8هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
1.2هزار فایل
خانه امامان محله در «خانه امام» با هم به تعالی مسجد می اندیشیم. ✅ جهت ارتباط با ادمین کانال، به آیدی زیر پیام دهید. 🆔 @Sarbazvelayat74
مشاهده در ایتا
دانلود
شیخ آقا بزرگ تهرانی در شرح احوال این عالِم متتبع و پرکار و نمونه عالی استقامت و همت والا و پشت کار نوشته‌اند: شیخ با این همه اشتغال پردامنه علمی و تتبعات فرصت گیری که داشت، از انجام عبادات و ریاضات شرعی و تهذیت و ترویض نفس غفلت نمی‌کرد. شب چهارشنبه هر هفته پیاده از نجف به مسجد سهله می‌رفت و در آنجا به نماز و دعا و عبادت می‌پرداخت... امام جماعت نیز بود و این سنت دینی و اجتماعی را به پا می‌داشت. تا سال 1376 ق در مسجد شیخ طوسی "نجف" نماز جماعت می‌خواند. از این سال به بعد که در راه کربلا دچار تصادف شد و آسیب دید به علت دوری راهِ مسجد طوسی تا منزل وی، مسجد آل طرُیحی را انتخاب کرد، و تا چند سال پیش از درگذشتش این سنت را تعطیل نکرد. سیمای فرزانگان؛ ص۱۴۱ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ دعوتید به "خانه امام" https://eitaa.com/joinchat/3738894447C8f37fe211f
فرزند آيت‌الله سعيدي درباره خصلت مردم خواهي شهید مي‌گويد: «...يكي از روزها كه از مسجدشان، مسجد موسي‌بن جعفر(ع) در خيابان غياثي تهران به منزل آمدند، ديديم عبا روي دوش‌شان نيست. از ایشان پرسيديم: «عباي‌تان چه شد؟» گفتند: «‌سر راه مرد فقيري ديدم كه از سرما مي‌لرزید، عبايم را روي دوشش انداختم. من ديدم كه حالا قبا دارم و فعلا به عبا احتياج زيادي ندارم؛ پس نبايد فرد مسلماني از سرما بلرزد و من هم عبا داشته باشم و هم قبا. يكي از آنها برايم كافي بود.» در همسايگي ما‌، يك راننده تاكسي زندگي مي‌كرد كه وضع خوبي نداشت. او تعريف مي‌كرد كه يك روز صداي نفس نفس زدن يكي را شنيدم كه از پله‌ها بالا مي‌آيد. محل سكونت ما در طبقه سوم بود. وقتي نگاه كردم، آيت‌الله سعيدي را ديدم كه يك گوني زغال به دوش گرفته بود و براي ما مي‌آورد.» _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ دعوتید به "خانه امام" https://eitaa.com/joinchat/3738894447C8f37fe211f
🖼 آیت الله سید محمدباقر شفتی امام جماعت مسجد حاج طالب
📜 سیره رفتاری آیت‌الله سید محمدباقر شفتی 📜 از پذیرش امامت مسجد نوبنیاد شاه سرباز زد و زیستن در حجره کوچک و تاریک سپاهان را از خانه مجلل و مقام رسمی تهران برتر شمرد...سرانجام مردم قدر گوهر یگانه شفت را باز شناختند و امامت مسجد حاج طالب را به وی سپردند. اندکی بعد ساکنان بید آباد او را به مسجد میرزا باقر دعوت کردند تا اقامه جماعت و ارشاد مردم را بر عهده گیرد... 📜 روزی دیگر، که مصادف با عید غدیر بود، بر منبر فراز آمد انبوه کیسه های طلا و نقره را در برابرش قرار داد، تهیدستان را فرمود کنار یکی از درهای مسجد گرد آیند و یک یک وارد شده، بهره خویش برگیرند و از در دیگر بیرون روند. بدین ترتیب در حدود یک ساعت همه کیسه ها تهی شد و هیجده هزار تومان زر و سیم به پابرهنگان رسید. علاوه بر این سرور فقیهان شیعه در حوادث طبیعی مانند سیل، زلزله و بیماریهای همه گیر پیشقدم می‌شد و مردم را از باران کمک‌های خویش برخوردار می‌ساخت. کمکهای مالی وی در وبای اصفهان، یزد، شیراز و نیز وبا و طاعون گیلان چشمگیر و برون از انتظار دولتیان مینمود. او همچنین یک مغازه نانوایی و یک قصابی در شهر داشت و حدود هزار نفر از بینوایان اصفهان را حواله داده بود تا روزانه از سهمیه‌های رایگان نان و گوشت برخوردار شوند. کمک های آن رادمرد فرزانه به اندازه‌ای بود که گروهی آن را نوعی جسارت و بیباکی در مصرف وجوه شرعی شمرده، وی را به احتیاط فرا می خواندند _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ دعوتید به "خانه امام" https://eitaa.com/joinchat/3738894447C8f37fe211f
📄 رهبرانقلاب در رابطه با سیره رفتاری آیت الله سیدجواد خامنه‌ای پدر گرامیشان می‌فرمایند: 💠 بنده رئیس‌جمهور بودم و امکانات این کشور تا حدودى که در اختیار رئیس‌جمهور بود، در اختیار بنده بود؛ اما این پیرمرد و پیرزن کوچکترین توقعى نداشتند که چون پسرشان رئیس جمهور شده، این خانه را تبدیل به احسن کنند یا دستى به سر و صورتش بکشند. 🔰 پدرم تا سال ۶۵ و مادرم تا انتهاى دوران ریاست جمهورى در همین خانه زندگى مى‌کردند؛ اما این خانه کمترین تغییرى در جهت کامل شدن پیدا نکرد؛ این براى جمهورى اسلامى مایه‌ى افتخار و مباهات است... ❇️ البته فضل این کار به من برنمى‌گردد؛ به آن دو بزرگوار برمى‌گردد که به معناى واقعى کلمه زاهد و به زخارف و ظواهر دنیا بى‌رغبت بودند. براى آنها اهمیتى نداشت که چگونه و کجا زندگى کنند. وقتى پدر من فوت کرد، پس از تقویم وسایل این خانه - غیر از کتابهاى ایشان که خودش باب جداگانه‌یى بود - همه‌ى موجودى آن از صدر تا ذیل، حدود ۴۵ هزار تومان شد؛ در حالى که آن روز اگر مى‌خواستند ۴۵ هزار تومان را مصرف کنند، نمى‌شد مثلاً یک یخچال و یک گاز بخرند؛ 💠 این در حالى بود که ایشان پنجاه سال در این شهر امام جماعت و روحانىِ موجه و داراى مریدها و علاقه‌مندان زیاد بودند! گذشتگان ما این‌طور زندگى کردند. ۱۳۷۵/۴/۱۴ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ دعوتید به "خانه امام" https://eitaa.com/joinchat/3738894447C8f37fe211f
آیت‌الله سیدجواد خامنه‌ای پنجاه سال در مشهد، امام جماعت و روحانىِ موجه و داراى مریدها و علاقه‌مندان زیاد بودند؛ ولی به معناى واقعى کلمه زاهد و به زخارف و ظواهر دنیا بى‌رغبت بودند. برایشان اهمیتى نداشت که چگونه و کجا زندگى کنند. ۷۵/۴/۱۴ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ دعوتید به "خانه امام" https://eitaa.com/joinchat/3738894447C8f37fe211f
📑 چند روایت از امام جماعت محله «بدنام‌ها» ❇️آیت الله شیخ محمود تحریری❇️ نوشته: جاویدی _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ دعوتید به "خانه امام" https://eitaa.com/joinchat/3738894447C8f37fe211f
1️⃣ شهرنو محله خوش‌نامی نبود. محله‌ای که ماجرای فاحشه‌خانه‌ها، خانم‌رئیس‌ها، قوادگری‌ها، باج‌گیرها و رسوایی‌های اخلاقی ساکنانش نام این محله را به بدی آوازه کرده بود. آن‌هایی که به بازخوانی رویدادهای انقلاب علاقه‌مندند حتماً درباره باندهای فساد این شهر که رد پای نکبتش به دربار پهلوی می‌رسید، خوانده‌اند. محله‌ای تو درتو و چرک که زنان بسیاری به‌ویژه بانوان سرپرست خانوار را به بهانه قرض، سفته و نزول، مادام‌العمر زندانی خود می‌کرد. شاید به همین بهانه به آن «قلعه خاموشان» و «محله غم» هم می‌گفتند.... محله‌ای که رژیم پهلوی در پروژه بازی با کلمات برای مقابله با شرع و هنجار جلوه دادن چنین ناهنجاری در عرف جامعه آن را ساخت با این عنوان؛ شهری محصور برای کنترل بی‌عفتی. عجب آنکه شهرنو، شهری بود در دل شهر. آن‌هم درست در همسایگی محله‌هایی که ساکنانش خانواده‌هایی آبرومند بودند. مرداب همیشه مرداب است و گرسنه کام. هرچه را ببیند می‌بلعد شهرنو همسایه که نه! مردابی بود که خواب آرام این محله‌ها را در خود فرومی‌خورد. جایی که بوی تعفن گناه بلند بود، فقط نفسی رحمانی و نسیمی الهی باید تسکین این آلام می‌شد. برای همین مأموریتی ویژه از سوی آیت‌الله‌العظمی بروجردی به آیت‌الله «محمود تحریری» برای امامت جماعت مسجد محمدیه؛ نزدیک و غریب‌ترین مسجد در همسایگی شهرنو داده شد. آیت‌الله، خیلی زود بااخلاق خوش جای خود را در محله پیدا کرد. صف‌های خلوت نماز پرشور شد. صدا و نور محفل روضه، قرآن و سخنرانی گوش و چشم اهالی محله به‌ویژه نوجوانان و جوانان را به روی قهقهه‌های مست از بی‌خدایی بست. آیت‌الله چنان متین و صمیمی برخورد می‌کرد که اهل محل او را «آ شیخ محمود» صدا می‌کردند. روحانی باصفایی که با حمایت معنوی و تبلیغ دینی تمام‌عیارش، چنان دریچه رحمت و امید را به روی مردم محله که هیچ! ساکنان محله غم باز می‌کرد که به گفته شاگردش کم نبودند بانوانی از آن شهر کذایی که برای همیشه با فحشا خداحافظی کردند و به حیا سلامی دوباره دادند.... _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ دعوتید به "خانه امام" https://eitaa.com/joinchat/3738894447C8f37fe211f
2️⃣ اگر می‌خواهید، معلم و استادی را بشناسید، سراغ شاگردانش را بگیرید. شاگردانش بهترین آیینه برای معرفی او هستند. «نادر نیک‌سرشت» از شاگردان آیت‌الله محمود تحریری است که این روزها در مسجد حضرت ابوالفضل(ع) محله دخانیات محافل مذهبی برپا می‌کنند. شاگردی که از استاد بو و خو برده؛ دستی به خیر دارد و منش گره‌گشایی. برای او دیروز همین امروز است؛ آ شیخ محمود هنوز هم برایش زنده است: «بچه بودیم. یک هیئت قرآنی فعال در محله‌مان بود. جذب اخلاق خوب قاری هیئت و متوجه شدیم شاگرد «آیت‌الله محمود تحریری» است که در مسجد محمدیه، منبر می‌رود. مسجد در خیابان شهیدمرادی فعلی از فرعی‌های خیابان قزوین (استخر سابق) قرار داشت درست نزدیک محله بدنام جمشید. همان دفعه اول که آیت‌الله محمود تحریری را دیدم، مهرش به دلم نشست. به خودم آمدم، دیدم من هم جذب خوبی‌های شیخ شده‌ام و پامنبری دائمش. مهربان و صمیمی برخورد می‌کرد. خیلی خودمانی او را آ شیخ محمود صدا می‌کردیم. از اخلاقش هرچه بگویم، کم گفته‌ام. با هر قشر و گروه سنی مثل خودش تا می‌کرد. با بچه‌ها، ساده، صمیمی و بی‌تکلف. چنان بگووبخند که بچه‌ها گاهی یادشان می‌رفت کسی که با آن‌ها صحبت می‌کند مردی پا به سن گذاشته است و آیت‌الله‌ی صاحب‌نام. بچه‌ها با او صمیمی و گوش‌به‌فرمانش بودند. برای بزرگ‌ترها هم پیرمراد بود و چراغ راه. هنوز مانندش را ندیده‌ام.» _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ دعوتید به "خانه امام" https://eitaa.com/joinchat/3738894447C8f37fe211f
خانه امام
#بدانیم 📑 چند روایت از امام جماعت محله «بدنام‌ها» ❇️آیت الله شیخ محمود تحریری❇️ نوشته: جاویدی #س
3️⃣ شیخ محمود عادت جالبی داشت. از همان دوره کودکی و نوجوانی با اهل محله همسایه با شهرنو گرم می‌گرفت تا آن‌ها را جذب مسجد کند. نیک‌سرشت از برکت فکری که آ شیخ در سر داشت، می‌گوید: «دلی که به نور کلاس قرآن و اخلاق او گرم می‌شد هوایی محله جمشید و ساکنان آن‌چنانی‌اش نمی‌شد. بذر یاد خدا را در دل و مغز اهل محله می‌کاشت و پرورش می‌داد. منش و مرامش ما را هواییِ مسجد، خدا و پیغمبر کرده بود و در برابر آفت‌های محله بدنام، واکسینه.» روایت چشمان تَر و معطر هم از زبان شاگرد آیت‌الله تحریری شنیدنی است:‌ « چشم ما را در روضه امام حسین(ع) می‌گریاند و راه توسل و دوستی با اهل‌بیت(ع) رانشانمان می‌داد تا صید دام‌های خانه‌های شوم محله «قلعه خاموشان» نشویم. پای منبر شیخ محمود بود که یاد گرفتیم چشمی که برای عزیز حضرت زهرا(س) تَر شود و معطر به اشک روضه، نباید هرز برود. فکر می‌کردیم این دست نجات خداست که از آستین شیخ محمود بیرون آمده است. در آن محله‌های پر از حرام و نجاست اگر چنین استادی نداشتیم کارمان زار بود. استادی که بیشتر بااخلاق و رفتارش راه را از چاه نشانمان داد تا فقط با گفتار. منم منمی در او ندیدم. کوه تواضع بود. کاری می‌کرد که دیگران بیشتر به چشم بیایند و رشد کنند.» _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ دعوتید به "خانه امام" https://eitaa.com/joinchat/3738894447C8f37fe211f
4️⃣ یکی از کارهای متفاوت و جالب آ‌شیخ محمود، منبر فرستادن نوجوانان و جوانان غیرملبس و معمولی محله بود. خودش پامنبری‌شان می‌شد. نیک‌سرشت، شیرینی خاطره اولین منبر را به یاد می‌آورد: «به ما می‌گفت باید منبر برویم. هر بار نوبت یکی از ما بود. یک‌بار به من گفت امشب نوبت توست. ترسیدم از عهده‌اش برنیایم اما هم به‌حساب اعتمادی که شیخ کرده بود کلی مطالعه کردم. هر بار که نوبت هرکداممان بود، خودمان را به آتش می‌زدیم تا شرمنده آ شیخ محمود نشویم. حواسش به حرمت منبر بود اینکه کسی نگوید چرا چند نوجوان رفته‌اند بالای منبر. سخنرانی‌هایمان باید خوش‌مغز بود در همین کوشش‌ها با معارف دین بیشتر آشنا می‌شدیم یادش بخیر بعضی از ما شهید شدند. وقتی بزرگ‌تر شدم حس کردم این ترفند شیخ محمود بود. معنویت در چنان محله‌ای که وصفش در تهران که هیچ در کشور پیچیده بود، راه نجات بود. «شهرنو» باتلاق و لجن زاری در چند قدمی ما بود که اگر آشیخ‌محمود، دستمان را نگرفته بود چه‌بسا در آن فرومی‌رفتیم.» _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ دعوتید به "خانه امام" https://eitaa.com/joinchat/3738894447C8f37fe211f