🌷🌷🌷ققنوس ایران🌷🌷🌷
ققنوس از بالای کوهی سبز.. از شعله سوی آسمان می رفت
با کوله بار صدق واخلاصش.. از هجمه ی زخم زبان می رفت
در آخر اردیبهشتی که بر حال ما اردیجهنم شد
فارغ ز دنیا سیدابراهیم.. باشوق سوی ورزقان می رفت
اطراف شهرورزقان ناگاه، از عطروبوی فاطمه(س) پرشد
شدفاطمیه کوه در آتش،.. از این جهان یک قهرمان می رفت
خیل شهیدان صف به صف آن روز.. رفتند استقبال ابراهيم
در لحظه های حسرت ملت.. آن مرد با آن کاروان می رفت
اصلا چرا باید کبوترها.. دائم اسیر شعله ها باشند
از پیکر این ملت اینگونه.. آخر چرا باید که جان می رفت
این سوختن ارثیه سادات..از پشت درب خانه ی زهراست(س)
چون بود با عدل علی همراه..از بغض های بی امان می رفت
انگشت و انگشتر در آتش سوخت..قاسم رفاقت را بجا آورد
درکوچه باغ جنت ابراهیم..همراه قاسم نغمه خوان می رفت
صیاد و زین الدین و همت هم..باکاظمی و باکری بودند
سید در آغوش بهشتی بود.. با خنده ی صاحب زمان(عج) می رفت
دست رجایی بود در دستش..راضی ازاخلاصش خمینی(ره) بود
نوشید جام عزت و فارغ... از طعنه های این و آن می رفت
شک نیست در دیدار آخر از.. سلطان(ع) شهادت را تمنا کرد
کاینگونه روی دست عشاقش.. سوی امام عاشقان می رفت
اصلا چه میداند کسی.. شاید #نفس_زکیه بود ابراهیم
با اینچنین تشییع درتاریخ.. سید عزیزو جاودان می رفت
فرق ست بین مرگ در #استخر.. بااین شهادت در دل شعله
صدمرحبا بر سیدابراهیم..او سرفراز از امتحان می رفت
#شهید_آیةالله_رییسی
#نفس_زکیه
#سیدالشهدای_خدمت
#شهیدجمهور
#مهدی_صوفی_فریمان_سوم_خرداد۱۴۰۳
دم میزند هرلحظه از نهج البلاغه
آنکس که بازار دروغش داغ داغه
آنکه اهانت کرد بر سردار دلها
شٱنش یقینا کمتر از موی دماغه
#شهیدجمهور
#شهید_سلیمانی_خار_چشم_دشمن_بود
#مهدی_صوفی_فریمان