کل یومٍ عاشورا و کل ارضٍ کربلا
صل الله علیک یااباعبدالله الحسین
🖤عشق و عطش🖤
یک دشت سرخ لاله ی پرپر کشیده بود
هفتاد و دو کبوتر بی سر کشیده بود
مردان عشق را همه سرمست از عطش
هفت آسمان پیاله و ساغر کشیده بود
پاییز ناگهان رُخ خوشرنگ باغ را
از سبزی بهار به آذر کشیده بود
مستی به جرعه های بلا بود و در عطش
وقتی زمانه جام بلا سرکشیده بود
سرو سهی قدی که جهان همچو او نداشت
قدْ از ستون عرش فراتر کشیده بود
شاه جهان چو شیشه ی عطری که سرنداشت
یاسین به قلب سوره ی کوثر کشیده بود
نقاش بزم عشق به زیباترین نگاه
تردید را مُسخّر باور کشیده بود
در قله ای که درک بشر عاجزست از آن
ققنوس را به شعله شناور کشیده بود
تعظیم کردکعبه به معراج کربلا
وقتی به نیزه رأس مطهر کشیده بود
باعطر یاس در گذر از کوجه های جهل
ژرفای روضه را چه معطر کشیده بود
خواندم به مقتل از نفس افتاد فاطمه(س)
گویا خدا به معرکه محشر کشیده بود
کم کم میان روضه غزل سوگوار شد
شاعر چقدر آه مکرر کشیده بود
شمری به روی سینه ی قرآن...نشسته بود
خنجر به روی سبط پَیَمبر کشیده بود
وقتی خدای علقمه لب تشنه رود را
در ساحل نگاه برادر کشیده بود
همراه روضه خوان به دل مقتل آمدم
او هرکجای فاجعه را سرکشیده بود
دیدم گلاب آل علی(ع)را گرفته اند
دیدم که قامت علی اکبر کشیده بود
ای وای..حرمله به دل وادی بلا
زه را برای بردن حنجر کشیده بود
با تیر حرمله نفس آسمان گرفت
حلقوم را گرفته و در برکشیده بود
آزاد شد سه شعبه و خون شد مُرکّبش
ارباب را به معرکه مضطر کشیده بود
قرآن به زیر پا و سم اسب و نیزه ها
این را خدا چگونه به دفتر کشیده بود
زینب به شام آمد و با خطبه ای رسا
نقشی جمیل از سروپیکر کشیده بود
با خطبه ای که خواند در آن وادی نفاق
تصویری از صلابت حیدر کشیده بود
#مهدی_صوفی_فریمان_شهریور۱۴۰۱