eitaa logo
خانه معارف طلاب جوان
55 دنبال‌کننده
29 عکس
2 ویدیو
0 فایل
محتوای جلسات و گفتگوهای خانه طلاب جوان قم درباره آیات و روایات در این کانال بیان خواهد شد. ارتباط با ادمین @admin_barpa
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از عبدالله عصاره
عن ابی عبدالله الصادق جعفرِ بن محمدٍ«علیهماالسلام» قال: إذا کان یومَ القیامة جَمع اللهُ«عزّوجلّ» الناسَ فی صعیدٍ واحد و وُضِعَت الموازین. در روز قیامت همۀ انسانها در روی یک زمین جمع می‌شوند، میزانها قرارداده می‌شوند. اینجا موازین، جمعِ میزان است، وسائل اندازه‌گیری. که البته آنچه در قیامت و در آن نشئه وجود دارد، شبیه اشیاء این نشئه نیست، یک عالَم دیگر و وضعیتِ دیگری است. میزانِ آن نشئه هم متناسب با حقایقِ آن نشئه است. خدای متعال این موازین را نصب می‌کند، برای سنجشِ اعمال من و شما. اینجا حضرت می‌فرمایند: فتوزَنُ دِماءُ الشهداءِ مع مِدادِ العلماء ، خونِ شهیدان را با مرکبِ عالمان، با همدیگر مقایسه می‌کنند. فَیُرَجَّح مدادُ العلماءِ علی دِماءِ الشهداء، مرکب عالمان رجحان پیدا می‌کند، سنگین‌تر می‌شود از خون شهیدان. مطلبِ مهمی است! شهید یعنی کسی که از وجود خود گذشته است، از خیرات مادّیِ دنیا گذشته است؛ از پدر، مادر، زن، فرزند، مرگی را که همۀ ما و همۀ بشر از آن می‌گریزند، او با طوع و رغبت به استقبال مرگ رفته است. اصلاً تصورش برای ماها خیلی آسان نیست، با این گرفتاریهایی که ما در دنیا داریم، دلبستگی‌هایی که ما داریم، چطور انسان از اینهمه دلبستگی صرف‌نظر می‌کند، در راه خدا جانِ خودش را می‌دهد. در مقایسه با شهید با این عظمت، فرمود: مداد علماء، یعنی مرکب عالمان بر این خونها ترجیح دارد. این واقعاً جای تأمّل و فکر کردن دارد. عالِم همه‌ نوع قلمی ممکن است بزند؛ فرض کنید دربارۀ تحقیقاتِ اصولی یا دقتهای فقهی یا امثال اینها ممکن است صدها صفحه بنویسد، آیا این است آنچه ترجیح دارد بر دِماء شهدا؟ نه، این نیست. مداد علماء آن چیزی است که انسانها را آماده می‌کند برای حضور در آن میدانهای دشوارِ جهاد، مداد علماء یعنی آن بیان و آن ایجاد بصیرتی که موجب می‌شود انسانها از مادیات صرف‌نظر کنند، در میدان جهاد فی سبیل الله برای خاطر خدا خودشان را فدا کنند، از همۀ این لذائذ زندگی و مادیات بگذرند، مداد علماء این است. اگر من و شما توانستیم طوری ایمانها را پرورش بدهیم، طوری شوق ایمانی را در دلها زنده کنیم که انسانها وظیفۀ خودشان را بفهمند آنجایی که وظیفۀ مجاهدت است، دلبستگی‌شان را به دنیا کم کنند. این، مداد العلماء است، که یُرَجَّح علی دماء الشهداء. مدادِ علمائی که انسانها را تربیت می‌کند، ایمان را در دل آنها زینت می‌دهد: «وَ لٰكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيَانَ» ، آنچنان ایمان و روحیات قرآنی را در انسانها رشد می‌دهد، پرورش می‌دهد، و پویا می‌کند که انسانها آماده می‌شوند بروند جانشان را با طوع و رغبت در راه خدا بدهند. این، آن مدادُ العلماء است. صلاه مسافر. درس 39.
هدایت شده از عبدالله عصاره
قال مالکُ بنُ اَنَس، مالک جزو اصحاب امام صادق«علیه‌السلام» محسوب می‌شده، زمان بنی امیه جزو مجموعۀ علاقه‌مندان و طرفداران حضرت صادق بود، بعد که بنی عباس روی کار آمدند، منصور عباسی ایشان را به خودش جذب کرد. کتاب «مُوَطَّأ» را که فقه مالک است، پخش و ترویج کردند، بعضی ابتدا در صراط مستقیم حرکت می‌کنند، بعد یک عاملی از بیرون پیدا می‌شود و روی آنها تمرکز پیدا می‌کند، با زبان و غیر زبان، او را جذب می‌کند! به هر حال، اوائل لااقل، در دوران بنی امیه که قریب ده سال از امامت امام صادق«علیه‌السلام» زمان بنی امیه بود، این شخص دُور و برِ حضرت بود. او می‌گوید، و سمعتُ الصادق«علیه‌السلام» یقول: قیل لامیرِالمؤمنین«علیه‌السلام»: لِمَ لاتَشتَری فرساً عتیقاً؟ فرس عتیق یعنی اسب نجیبی که تندرو و کارآمد است. عتیق یعنی اصیل، چون اسبها را در آنوقت غالباً برای جنگ بکار می‌بردند، رفت و آمدِ معمولی افراد یا پیاده بود یا با الاغ بود یا در مسافرت با شتر بود، در واقع اسب یک وسیلۀ زینت بود، مگر برای جنگ که طبعاً در جنگ، الاغ و شتر بکار نمی‌آمد، نیاز به آن بود. فردی به حضرت گفت شما چرا از این اسبهای معمولی استفاده می‌کنید؟ یک اسبِ اصیلِ حسابی چرا نمی‌خرید؟ لِمَ لاتَشتَری فرساً عتیقاً؟ حضرت فرمود: لاحاجةَ لی فیه، احتیاجی به آن ندارم، فأنا لاأفِرُّ مِمَّن کَرَّ علیّ، این اسبِ اصیل برای این است که تندرو باشد یعنی آن جاهایی که انسان احتیاج دارد، سرعتِ دویدنِ داشته باشد. می‌فرماید: اگر کسی به من حمله می‌کند، که من اهل فرار نیستم که یک اسبِ تندروئی بگیرم تا زودتر از دستِ دشمن فرار کنم. کَرَّ علیّ یعنی حَملَ علیّ، من که از دستِ او نمی‌خواهم فرار بکنم که احتیاج به اسب تندرو داشته باشم. و لا أکِرُّ یا أکُرُّ علی مَن فَرَّ مِنّی، آن کسی هم که از پیش من فرار می‌کند، من او را تعقیب نمی‌کنم. اگر کسی یا کسانی در جنگ به حضرت حمله می‌کردند، حضرت اهل فرار نبود، با اینها مواجه می‌شد، روبرو می‌شد. اگر کسی از ضربۀ حضرت می‌گریخت و فرار می‌کرد، حضرت رهایش می‌کردند، تعقیب نمی‌کردند، این، شخصیتِ این بزرگوار در میدان مبارزه را نشان می‌دهد که چگونه در اوج شجاعت و جوانمردی بودند. این، مقاومتِ اوست، آنهم گذشتِ اوست صلاه مسافر درس 41.
بحث بسیار عالی علامه ذیل آیه ۳۲ فرقان قرآن امروز لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً"}- در سابق گذشت كه فرق ميان" انزال" و" تنزيل" اين است كه انزال، نازل شدن به يك دفعه و يكباره هر چيز است، به خلاف تنزيل كه به معناى نازل شدن آن به تدريج است. ليكن بعضى‌ «1» از مفسرين گفته‌اند: در خصوص اين آيه معناى تدريج از آن گرفته شده، چون اگر معناى اصلى آن محفوظ باشد، صدر و ذيل جمله با هم تناقض پيدا مى‌كند، زيرا در ذيل جمله فرموده" چرا جملة واحده و يكباره نازل نشده". پس كلمه" تنزيل" در اينجا همان معناى انزال را مى‌دهد، و گرنه معنايش اين مى‌شود كه چرا قرآن يكباره تدريجا نازل نشد، و معلوم است كه تدريج با يكبارگى نمى‌سازد. بنا بر اين معنايش اين است كه: چرا قرآن يكباره و غير متفرق نازل نشد؟ همانطور كه تورات و انجيل و زبور يكباره نازل شدند. ليكن نكته‌اى در اينجا هست كه تعبير به تنزيل را توجيه مى‌كند و منافاتى در صدر و =========== (1) روح المعانى، ج 19، ص 14. ++++++++++ ***{ترجمه تفسير الميزان، ج‌15، ص: 289} ذيل آيه هم پديد نمى‌آيد، و آن اين است كه ميان تورات و انجيل و قرآن غير از مساله دفعى و تدريجى بودن، فرق ديگرى نيز هست و آن اين است كه آن دو كتاب به صورت لوحى نوشته شده نازل شدند به خلاف قرآن كه اصلا از مقوله كاغذ و خط نبوده، بلكه از مقوله صدا و مسموعات بوده است. و معلوم است كه كتابى كه به اين طريق وحى مى‌شود تدريجى بودن را لازم دارد، چون بايد كلمه كلمه خوانده و شنيده شود. و طعنه كفار هم اين نبود كه چرا يكباره به صورت كتابى در بين دو جلد نازل نشده،- البته نحوه نزول قرآن به رسول خدا (ص) را يا ديده بودند و يا از ديگران شنيده بودند- بلكه پيشنهادشان اين بود كه چرا آن فرشته‌اى كه وحى را مى‌آورد و براى او مى‌خواند همه را تا به آخر و يكباره نمى‌خواند؟ خلاصه، چرا آيه به آيه، و سوره به سوره، هم چنان نمى‌خواند تا بعد از مدتى همه‌اش تمام شود؟ و اين معنا با كلمه تنزيل كه تدريج را مى‌رساند موافق‌تر است. و اما اينكه مرادشان از اين پيشنهاد اين باشد كه به صورت كتابى نوشته شده و همه‌اش در يك جلد نازل شود، آن چنان كه تورات و انجيل و زبور (به طورى كه يهود و نصارى معتقد بودند) نازل شده، احتمالى است كه كلام قرآن هيچ دلالتى بر آن ندارد، علاوه بر اين مشركين مكه اصلا ايمانى به تورات و انجيل نداشتند تا پيشنهاد كنند كه اين كتاب آسمانى مانند آن دو كتاب نازل شود. به هر حال اينكه گفتند:{" لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً"} اعتراضى است از ايشان بر قرآن كريم از جهت نزولش، و خواسته‌اند بگويند: اين كتاب، آسمانى نيست، و از ناحيه خداى سبحان نيامده، چون اگر كتابى آسمانى، و متضمن دين آسمانى مى‌بود كه خدا آن را از مردم خواسته و رسولى فرستاده تا آن را به بشر ابلاغ كند مى‌بايست دينى كامل و تام الاجزاء باشد و اصول و فروعش، فرائض و سنت‌هايش، همه يك جا نازل شده باشد و حال آنكه اين كتاب بدين گونه نيست، يك جا نازل نشده و اجزايش هم منظم و مركب نيست، بلكه سخنانى است پراكنده، كه در هر واقعه‌اى يك قسمت آن را مى‌آورد- البته قسمتى را مى‌آورد كه تا اندازه‌اى با آن واقعه و حادثه ارتباط دارد- آن وقت جمله‌هاى رديف شده آن را آيات الهى ناميده و به خدا نسبتش مى‌دهد و ادعاء مى‌كند قرآنى است كه از جانب خدا بر او نازل شده و حال آنكه اين طور نيست، بلكه خودش در هر واقعه‌اى مى‌نشيند و سخنى مناسب با آن را مى‌سازد و آن گاه به خدا افتراء و دروغ مى‌بندد. اين مردى خارج از دين و گمراه است. اين بود تقرير و بيان اعتراض مشركين، آن طور كه از مجموع اعتراض و جواب به دست مى‌آيد.
امام خمینی (قدس سره الشریف) : 🌀‏منزل دیگر که بعد از تفکر از برای انسان مجاهد پیش می آید، منزل «عزم» است. بعضی از مشایخ ما، أطال الله عمره، می فرمودند که «عزم» جوهره انسانیت و میزان امتیاز انسان است، و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم او است.‏ ‏🌀عزمی که مناسب با این مقام است عبارت است از بنا گذاری و تصمیم بر ترک معاصی، و فعل واجبات، و جبران آنچه از او فوت شده در ایام حیات، و بالاخره عزم بر اینکه ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید که شرع و عقل به حسب ظاهر حکم کنند که این شخص. انسان است. و انسان شرعی عبارت از آن است که موافق مطلوبات شرع رفتار کند، و ظاهرش ظاهر رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، باشد، و تأسی به آن بزرگوار بکند در جمیع حرکات و سکنات و در تمام افعال و تروک. و این امری است بس ممکن، زیرا که ظاهر را مثل آن سرور کردن امری است مقدور هر یک از بندگان خدا.‏ 🌀‏ای عزیز، بکوش تا صاحب «عزم» و دارای اراده شوی، که خدای نخواسته اگر بی عزم از این دنیا هجرت کنی، انسان صوری بیمغزی هستی که در آن عالم به صورت انسان محشور نشوی، زیرا که آن عالم محل کشف باطن و ظهور سریره است. و جرئت بر معاصی کم کم انسان را بی عزم می کند، و این جوهر شریف را از انسان می رباید. استاد معظّم ما، دام ظلّه، می فرمودند بیشتر از هر چه گوش کردن به تغنّیات سلب اراده و عزم از انسان می کند.‏ 🌀‏‏پس ای برادر، از معاصی احتراز کن، و عزم هجرت به سوی حق تعالی نما، و ظاهر را ظاهر انسان کن، و خود را در سلک ارباب شرایع داخل کن، و از خداوند تبارک و تعالی در خلوات بخواه که تو را در این مقصد همراهی فرماید، و رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، و اهل بیت او را شفیع قرار ده که خداوند به تو توفیق عنایت فرماید و از تو دستگیری نماید در لغزشهایی که در پیش داری، زیرا که انسان ‏‏در ایام حیات لغزشگاههای عمیقی دارد که ممکن است در آن واحد به پرتگاه هلاکت چنان افتد که دیگر نتواند از برای خود چاره بکند، بلکه در صدد چاره جویی هم بر نیاید، بلکه شاید شفاعت شافعین هم شامل حال او نشود. نعوذ بالله منها.‏ ‏‎ ‎منبع: کتاب شرح چهل حدیث امام خمینی (قده) @mobashsherat
گزیده تفسیر نمونه ذیل عنوان «دابة الارض»
دقایقی برای نماز بیانات رهبری قرآن کریم در توصیف قدرتمندانِ مؤمن و در صدر وظایف آنان اقامة نماز را نام برده است: «الّذینَ اِن مَکَّناهُم فِی الاَرضِ أَقآموا اَلصَّلوةَ» (حج: ۴۱) این وظیفه، در عمل شخصی، کیفیت بخشیدن به نماز است، و در تلاش اجتماعی، ترویج نماز و همگانی کردن آن. این نماز در بین مجموعة داروهای درمانگرِ بیماری‌های جسمی و روحی و فردی و اجتماعی انسان، اصلی ترین عناصر است. آداب الصلاة امام: بدان كه از براى نماز، غير از اين صورت، معنايى است و غير از اين ظاهر، باطنى است؛...با مراعات آنها نماز داراى روح ملكوتى شود. و [آنوقت] ممكن است پس از مراقبت و اهتمام به آداب باطنيۀ قلبيه، شخص مصلّى را نصيبى از سرّ الهىِ نمازِ اهل معرفت و اصحاب قلوب حاصل شود
3️⃣ . . . قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع شَاطِئُ وادي [الْوَادِي‏] الْأَيْمَنِ الَّذِي ذَكَرُهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ‏ هُوَ الْفُرَاتُ وَ الْبُقْعَةُ الْمُبَارَكَةُ هِيَ كَرْبَلَاءُ وَ الشَّجَرَةُ هِيَ مُحَمَّدٌ ص. 🔹 كامل الزيارات، النص، ص: 49
📨 آیه 38 قصص 📚 تفسير نمونه، ج‏16، ص: 85 🔰 در اينجا با نهمين صحنه از اين تاريخ پرماجرا و آموزنده مواجه می ‏شويم و آن صحنه‏ سازى فرعون بوسيله ساختن برج معروفش براى بيرون كردن موسى از ميدان است. 💠 مى دانيم يكى از سنتهاى سياست‏بازان كهنه‏ كار اين است كه هر گاه حادثه مهمى بر خلاف ميل آنها واقع شود براى" منحرف ساختن افكار عمومى" از آن فورا دست به كار آفريدن صحنه تازه‏ اى مى ‏شوند كه افكار توده‏ ها را به خود جلب و از آن حادثه نامطلوب منحرف و منصرف كنند. 🧷 نکته ای که حاج حسین آقا دیروز اشاره کردند 👆🏻👆🏻
🔻 تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امام خمینی ، ج 4 ص549 🔸[تعبيرى ديگر از تفسير امانت به ولايت] ولايت اهل بيت عصمت و طهارت و دوستى خاندان رسالت - عليهم السّلام - و عرفان مقام مقدس آنها، امانت حق است؛ چنانچه در احاديث شريفه كثيره، امانت را در آيه تفسير فرموده‌اند به ولايت امير المؤمنين و چنانچه غصب ولايت و سلطنت آن حضرت خيانت به امانت[تفسير شده] است. (اصول كافى، ج 1، ص 413، كتاب الحجه، باب فيه نكت و نتف من التنزيل، ح 2) (نقل از شرح چهل حديث، ص 480) *** 🔸 [عدم قبول آسمانها ناشى از نقصان قابليت است.] نخستين كسى كه به اين رسول غيبى و ولى حقيقى ايمان آورد، ساكنين عالم جبروت بود. يعنى انوار قاهرۀ نورى و قلم‌هاى عالى الهى. و اين نخستين ظهور بساط فيض و مدّ ظل بود، چنانچه پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - فرمود: نخستين چيزى‌كه خداى تعالى آن را آفريد نور من بود. (بحار الانوار ج 15، ص 24) و سپس به ترتيب نزول از بالا به پست و از فرازين تا فرودين، تا برسد به جهان ماده و ماديات و به ساكنان اراضى سافلات و همگى بدون آنكه سرپيچى كنند و يا گردنكشى نمايند، ايمان آوردند. و اين يكى از معانى روايتى است كه رسول خدا - صلّى اللّه عليه و آله - فرموده است كه «آدم و من دونه تحت لوائى» از آدم گرفته تا به پائين همه در زير پرچم من مى‌باشند. و يكى از معانى رواياتى است كه[درباره امانت] مى‌فرمايد: ولايت بر همۀ موجودات عرضه شد. (بحار ج 27، ص 281) و اما آنچه در روايت است كه بعضى از موجودات ولايت را نپذيرفتند، برپايه نقصان قابليت خود آن موجودات بوده است و [به اين دليل بوده است كه] استعداد پذيرش كمال را نداشته‌اند، نه آنكه حتى در مقام اصل وجود ولايت را نپذيرفته باشند، بلكه در مقام كمال وجود بوده كه ولايت را نپذيرفته‌اند. به عبارت ديگر[اين گروه] مقام رحمانيت را پذيرفته، اما مقام رحيميت را نپذيرفته است. پس بنابراين هرموجودى به اندازه وسعت وجودى‌اش و قابليت‌اش ولايت و خلافت باطنى را پذيرفته است و اين ولايت و خلافت باطنى است كه در همه كرانه‌هاى آسمان و زمين نفوذ دارد، چنانچه احاديث شريفه بدين مضمون وارد شده است. (نقل از مصباح الهداية، ترجمه سيد احمد فهرى، ص 118) ***
🔻 تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امام خمینی ، ج 4 ص551 و 552 🔸 [جمع‌بندى در معناى امانت] (جمع بندی گردآورندگان از کلام امام) يكى از غرر آيات قرآن مجيد، آيه امانت است. اين آيه از دشوارترين آيات قرآن كريم به لحاظ مفهومى و مصداق است. اينكه خداوند امانت را بر آسمان و زمين و كوهها عرضه كرد و آنان نپذيرفتند و آدم پذيرفت به چه معناست و عرضه‌كردن چگونه بوده است. همچنين آن را انسان پذيرفت، به چه معنايى است، و پس از پذيرفتن، چگونه ظلوم و جهول شد، آيا اين دو صفت مدح است، ذم است، از پرسش‌هاى مفهومى آيه است. اما در مصداق، اين پرسش مطرح است كه آيا امانت چه مصداقى دارد و انسانى كه پذيرفته همه انسانها بوده‌اند يا انسان‌هاى خاص‌؟ امام خمينى به همۀ اين پرسش‌ها پاسخ نداده، اما به كليدى‌ترين آنها نظر داشته و از منظر عرفانى شرح داده است. 1 - بدان جهت خداوند آغاز پيام خود را با«انّا» به صورت جمع شروع مى‌كند و خبر از عطايى مى‌دهد كه در بسيارى جاهاى ديگر به صورت مفرد آمده است، كه صيغه جمع براى احترام و تفخيم مى‌آيد و چون موضوع يعنى اهميت امانت است، يعنى امانتى كه خداوند عرضه بر انسان كرده ارزشمند و مهم بوده است. امانت حقيقت ولايت در باطن بوده و در ظاهر شريعت و دين است. ازاين‌رو به صورت جمع آورده است. 2 - امانت به معانى مختلف آمده و در روايات مصاديق گوناگونى ذكر شده است. از قبيل تكاليف الهيه، ولايت، دستورات كلى دين، خود دين، اعضا و جوارح و قواى انسان كه توسط آنها انسان فعاليت مى‌كند و وجودش در موفقيت و قدرت و كاميابى وى سرنوشت‌ساز است. همه اين موارد قابل جمع است و اگر در روايات متفاوت ذكر شده به معناى تنافى و تعارض نيست. مى‌تواند اين مفهوم مصاديق گوناگونى داشته باشد. و از جهتى لايه‌ها و بطون مختلفى را در برگيرد. 3 - درباره ظلوم و جهول بودن انسان، دو پرسش مطرح است، يكى معناى آن و يكى جهتگيرى مدح و ذم آن. ايشان اين دو وصف را بالاترين وصف انسان مى‌داند و«ظلوم» بسيار ستمگرى انسان را به اين جهت مى‌داند كه همه بت‌ها را شكسته و نسبت به آنها ناسپاسى كرده، چون امانت الهى را قبول نموده است. «جهول» است، زيرا به چيزى جز ذات حق توجه ندارد و جز به ذات او هيچ چيز متوجه نيست. غافل از همه است. چنين خصوصيتى آيا شامل همه انسانها مى‌شود و يا تنها امانتداران واقعى هستند كه اين اوصاف را دارا مى‌باشند هرچند كه ما مى‌توانيم آن را دريافته باشيم. 4 - اما چرا آسمان و زمين و كوهها از پذيرفتن امانت سرباز زدند؟ در تحليل ايشان، اين عدم پذيرش تكوينى بوده و در اثر نقصان قابليت و كمبود ظرفيت وجودى آنان بوده است. استعداد پذيرش كمال را نداشته‌اند. ناگزير از پذيرش امانت سرباز زدند. 5 - ايشان نگاه تأويلى هم به آيه دارند و از منظر تأويل عرفانى به دشوارى‌هاى زبان آيه مى‌پردازند. امانت در مشرب اهل عرفان ولايت مطلقه است. ولايتى كه در خود عرفان تعبير شده و در كتاب مصباح الهداية به تفصيل درباره آن سخن گفته است. چنين ولايتى كه پيوستگى خاصى را با حضرت حق بيان مى‌كند، از اختصاصات انسان است و هيچ موجودى لايق آن نيست و اين ولايت مقام فيض مقدس است و انسان كامل يكى از مصاديق آن است و چون نقطه پيوند فيض مقدس با فيض اقدس اسما و صفات الهى است، انسان كامل، مظهر كامل اسما و صفات الهى است. به تعبير ديگر، انسان ظلوم و جهول در تحليل عرفانى داراى مقام اطلاقى و گسترده است و در زمينه اوج و فرود دارد، در صورتى كه آسمان و زمين محدود و مقيدند و ظرفيت تعريف شده‌اى دارند. امانت سايه خداوند مطلق است و سايه مطلق، خود بايد مطلق باشد. و ظلوميت مقام است، مقامى كه مى‌تواند از تمام حدود و تعينات بگذرد و به جايى برسد كه حتى جبرئيل هم نمى‌تواند برسد. و جهوليت هم طبق اين تحليل مقام است، مقامى كه در آن فناى مطلق است، حتى فناى از فنا. در آن مقام هيچ چيز را نمى‌بيند حتى خود را و خوديت را، در جايى كه به جايگاه قاب قوسين برسد به همين دليل افتخار پذيرش امانت را پيدا مى‌كند. بحث درباره اين آيه هرچند نسبت به برخى آيات ديگر مانند آيه نور و فطرت و نزول قرآن و هو الاول و آلاخر، اندك است، اما از پرمغزترين تفسيرهاى عرفانى ايشان محسوب مى‌شود و جاى تحليل و تفصيل بيشترى دارد. ***
هدایت شده از بر پا
30.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این جملات را جدی بگیرید. این خود خود قدرت است وقتی تبدیل به ایمان میشود. به اندازه حجم دو بمب اتم در یک محیط کوچک بمباران، قتل عمد چهارهزار کودک و دو سه هزار زن ، حمله همه دنیا با همه توانش، اراده غزه را عوض نمیکند. دنیا محتاج این اراده است. همانگونه که بعد از قیام هر ولی الهی و هر مرد خدایی، دنیای دیگری خواهیم داشت. شک نکنید بعد از ظهور حماسه غزه، دنیای دیگری خواهیم داشت. خون معصومان قدرتی دارد که فقط خدای بینهایت میتواند توصیفش کند. این قدرت نه فقط وضعیت غزه، نه وضعیت فلسطین اشغالی، نه وضعیت منطقه، نه وضعیت کل دنیا، بلکه تاریخ را متحول خواهد کرد. اینگونه است باور کنیم یا نه. @ali_mahdiyan
هدایت شده از فارس پلاس
🔶 👀 تفاوت شک و رَیب اصلا جایی برای شک در این کتاب وجود ندارد. آیات ابتدایی سوره بقره @Fars_plus