و لاأطوِیَ دونَکم أمراً الّا فی حکمٍ. طَیّ، هم به معنای پنهانکردن، و هم به معنای جمعکردن و پیچیدن است، که روایت دارد: کان یَطوِی فِراشَه، رسول اکرم«صلیاللهعلیهوآله» در دهۀ آخر ماه رمضان رختخواب خود را جمع میکرد، کنایه از اینکه که دیگر خواب و راحتی برایش فراهم نمیشد!
میفرماید: من بدون اطلاع و رأی شما کاری را جمع و جور نمیکنم.
این، همان مردمسالاری است. این یاوهگوهایی که تهمت میزنند که: جمهوری اسلامی مردمسالاری و دموکراسی را از غرب یاد گرفته است! نخیر، این مردمسالاری است. مردمسالاری گاهی به شکل انتخابات است، گاهی به اَشکال دیگر است؛ با مردم بودن، رأی مردم را لحاظ کردن، خواستِ مردم را محترم شمردن، این، مردمسالاری است. میفرماید: من هیچ کاری را بدون خواست شماها، بدون رأی شماها، بدون تمایل شماها طَیّ نمیکنم، جمع و جور نمیکنم.
الّا فی حکمٍ، مگر یکجا و آن، آنجایی که میخواهم قضاوت بکنم. در قضاوت، دیگر نگاه نمیکنم که شما چه میخواهید، آنچه حکم الله است آنرا من اجراء میکنم.
@khanemaaref
جلوگيرى منافقان از گرويدن مردم به راه خدا
فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللّٰهِ ؛ آن وقت در سايهى اين نفاق، از راه خدا مردم را منع كردند. چون چهرهى آنها را كسى نمىشناسد، در زير اين نقاب، با ظاهر اسلام و باطن كفر شروع كردند مردمان بىخبر و بىغرض و ساده را از راه خدا منع كردن. انسان چقدر هم واقعاً متأثّر و متأسّف ميشود به حال آن انسانهاى بىگناه و سادهلوحى كه فقط يك جرم كردند، يك گناه كردند و آن اين است كه حواسشان را جمع نكردند، دقّت نكردند، فقط گناهشان اين است و البتّه گناه بزرگى هم هست؛ اين گناه بزرگى است. آن آيهى شريفه ميفرمايد: «وَ قٰالُوا لَوْ كُنّٰا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مٰا كُنّٰا فِي أَصْحٰابِ السَّعِيرِ» ؛ در قيامت عدّهاى از كفّار ميگويند كه اگر ما مىشنيديم يا مىانديشيديم، از ياران آتش نميبوديم. فَاعتَرَفوا بِذَنبِهِم؛ پس به گناه خودشان اعتراف كردند خدا ميگويد به گناه چه؟ به گناه نينديشيدن، به گناه گوش نكردن. «فَسُحْقاً لِأَصْحٰابِ السَّعِيرِ» ؛ سختى و بلا و بدبختى باد براى ياران آتش و ياران دوزخ! ببينيد، خدا با نينديشيدن چگونه برخورد ميكند. گناه اين كسانى كه آلت دست و بازيچهى منافقان و دورويان و گروههاى فاسد و مُضِل قرار ميگيرند، نينديشيدن است. از نينديشيدنِ اينها استفاده ميكنند آن منافقان؛ فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللّٰهِ ؛ از راه خدا منع ميكنند افراد را.
تفسیر سوره مجادله رهبری
@khanemaaref
و الفقهاءُ قادَة، فقیهان، قاده و قائدهها و رهبران جامعهاند.
فقیه البته فقط به معنای این نیست که ما امروز فقیه را معنا میکنیم که مثلاً فقهِ مرسوم را بداند. نه، فقیه یعنی دانای دین، کسی که دین را بداند؛ اصول دین را، مفاهیم معنوی و عرض کنم که اصولیِ دین را، اعتقادی دین را، و فقهُ الله الاکبر را که توحید و معرفت الله و اینهاست. اینها فقیهاند. و البته بله، کسی هم که احکام و شرایع را میداند، این هم فقیه است، این هم مرتبهای از فقه است.
کسانی که فرض بفرمایید حالا شما آثار مرحوم شهید مطهری را نگاه کنید، اینها فقه است همهاش. مسائل فقهی توی اینها نیست غالباً، اما فقه است اینها، اینها همان شناخت دین است. فقه یعنی این. فقهاء، دینداران و دین شناسان، قادَه هستند؛ یعنی رهبران امتند. مرجع تراشی میکند اسلام، مرجعِ امور مردم در شناختهایشان، در پیداکردن راههایشان کیها هستند؟ کسانی که دین را میشناسند. اینهاست که نشاندهندۀ خصوصیات و ممیِّزات جامعۀ اسلامی است.
بعد فرمود: و الجلوسُ الیهم عبادة، وقتی که شما پهلوی فقهاء بنشینید، در واقع دارید عبادت میکنید. چرا؟ چون از آنها یاد میگیرید دیگر. ما وقتی که پهلوی یک فقیهی، یک دینشناسی بنشینیم، یک چیزی بگوید، یک حرفی بزند، ما از او وقتی یادگرفتیم، در واقع داریم عبادت میکنیم.
درس 327 صلاه مسافر.
@khanemaaref
آيات سوره «بقره» به تدريج نازل شده و بر موضوعات گوناگون مشتمل است و چون هر سوره به منزله فصلي از فصول قرآن كريم و در نتيجه داراي هدف و پيام واحد است، اين سوره نيز داراي غرضي واحد و جامع است. هدف واحد قابل انتزاع از مباحث متنوع اين سوره اين است كه مقتضاي بندگي خداي سبحان ايمان به همه پيامبران و همه كتابهاي آسماني است و بر اين اساس كافران و منافقان را به جهت نداشتن ايمان مذمت ميكند و اهل كتاب را براي بدعتهايشان از جمله تفرقه در دين خدا و فرق گذاشتن بين پيامبران ملامت و احكامي را كه ايمان به آنها مقتضاي اسلام است بيان ميكند.
چينش آيات هر سوره و نحوه تنظيم آن به دستور پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) بوده و چنانكه از ابن عباس نقل شده: «وقتي بر پيامبر، وحي نازل ميشد، نويسندگان وحي را احضار ميكرد و به آنان ميفرمود: اين آيات را در كنار فلان آيه از فلان سوره قرار دهيد»[1]
و اصحاب پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) به همان ترتيبي كه آن حضرت تعيين كرده بود قرآن را حفظ و تدريس ميكردند[2]
؛ ازاينرو بين آيات يك سوره، پيوندي خاصّ وجود دارد كه بايد در صدد كشف آن برآمد. به بيان ديگر: براي هر سوره حكمت و غرض ويژهاي است كه براساس آن رسول مكرّم، آيات را در
***{تسنيم، جلد 6، صفحه 423}
كنار هم قرار ميداد؛ گرچه آن غرض، پيوند محتوايي نباشد بلكه حكمت و غرض ديگري غير از ارتباط محتوا در كار باشد.
بر اين اساس ميتوان گفت: گرچه به حسب ظاهر و با نگاهي سطحي و بدئي ممكن است بين آيه مورد بحث و آيات پيشين پيوندي ديده نشود، يعني بين قصه ابراهيم(عليهالسلام) و بين داستان بنياسرائيل (آيات 40 تا 123) پيوندي مشاهده نگردد ليكن با دقّت و تأمّل، ارتباط و همبستگي شايان توجّهي را ميتوان بيان داشت.
@khanemaaref
دنیا بر خلاف آنچه که اهل دنیا و مادیون القاء میکند، جنگل نیست، محل زد و خورد و کشتن و کشته شدن نیست، محل توافق و تلائم است.
این دیالکتیکی که غربیها، هگل و ماکس و دیگران درست کردند که مبنای جامعه بر تضاد است؛ اسلام، عکس این را میگوید، مبنای جامعه بر تزاوج و تراوُد و تراحم، اینهاست. مبنای جامعه، این است. مبنای تاریخ هم این است.
این را یکی از حرفهایی که جا دارد اهل فکر در قرآن دنبال کنند، بنده یک وقتی دنبال کردم سالها پیش، مسألۀ زوجیت است در قرآن، ازواج، «و جعلناکم ازواجاً». هم در مورد انسان و هم در مورد همۀ اشیاء و ممّا لاتَعلمون، اینها همه به صورت زوجیت است.
این دیالکتیکِ اسلامی، این است که تفکرِ اسلامی، آن شکل جامعه و پیشرفت جامعه و حرکت جامعه و حرکت تاریخ و اینها بر اساس تضاد نیست، بر اساس تراحم است، بر اساس توادّ است، بر اساس همکاری است، بر اساس تزاوج است. این است که جامعه را پیش میبرد. این تفکر بایستی بر زندگی ما حاکم باشد.
سید علی خامنه ای. درس 332 صلاه مسافر.
@khanemaaref
🕋 دین، سنّتی تاریخی
🔸 علامهی شهید محمدباقر صدر معتقد است؛ از منظر قرآن کریم، «دینْ» سنتی از سنن تاریخی است و در کنار جنبهی قانونی و تشریعی آن، مقولهای است ممزوج با وجود آدمی و غیر قابل انفکاک از سرشت انسان.
🔹 (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ) «در اینجا دین تنها به عنوان قانونگذاری و دستوری از بالا معرفی نشده، بلکه به عنوان فطرت و ساختار وجودی انسان معرفی شده است... لاتبدیل لخلق الله، یعنی همانگونه که نمیتوانی هیچیک از اجزای اصلی و ارکان وجودی انسان را از او جدا کنی، دین را نیز نمیتوانی از انسان جدا سازی.» (سنتهای تاریخی در قرآن کریم، ص۱۱۲)
🔸 «دین» در این نگاه، مقولهای است غیر قابل داد و ستد. امری مخلوق که نمیتوان از وجود آن بینیاز شد. و انسان تا زمانی که انسان است نمیتواند از آن منفک باشد.
🔹 این سنخ از سنن تاریخی به بیان عالم شهید، بیانگر «جهت گیری طبیعی حرکت تاریخ» میباشد که در کوتاه مدت چالش پذیر است و جامعه انسانی میتواند در برابر آن بایستد اما در بلند مدت موجب نابودی چالش کننده خواهد شد.
🔸 البته کوتاهی و بلندی زمان در مقیاسِ سنتهای تاریخی با آنچه در حیات عادی انسانها محاسبه میشود، متفاوت است (وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ ۚ وَإِنَّ يَوْمًا عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ) «قرآن مجید...از مردم زمان پیامبر سخن میگوید که انتظار عذاب زودرس داشتند و میگفتند: ... ما به تو کفر ورزیدیم، با تو به مبارزه برخاستیم، به تو ایمان نیاوردیم، گوشهایمان را بر صوت قرآن بستیم، پس چرا عذاب بر ما فرود نمیآید؟ قرآن در اینجا از سرعت در مقیاس تاریخ سخن میگوید...یک روز، در مقیاس سنتهای تاریخی نزد پروردگار هزار سال است» (سنتهای تاریخی در قرآن کریم، ص۱۱۵)
@khanemaaref
✍🏻یادداشت حضرت آیتالله خامنهای درباره #مناجات_شعبانیه
🔻بسمالله الرحمنالرحیم
#دعا، وسیلهی مؤمن و ملجأ مضطر و رابطهی انسان ضعیف و جاهل با منبع فیاض علم و قدرت است، و بشر بیرابطهی روحی با خدا و بدون عرض نیاز به غنی بالذات، در عرصهی زندگی سرگشته و درمانده و هدر رفته است؛ «قل ما یعبؤا بکم ربیّ لولا دعاؤکم».
🔹بهترین دعا آن است که از سرمعرفتی عاشقانه به خدا و بصیرتی عارفانه به نیازهای انسان انشا شده باشد، و این را فقط در مکتب پیامبر خدا (صلّیاللَّهعلیه والهوسلّم) و اهلبیت طاهرین او - که اوعیهی علم پیامبر(ص) و وراث حکمت و معرفت اویند - میتوان جست. ما بحمداللَّه ذخیرهیی بیپایان از ادعیهی مأثورهی از اهلبیت (علیهمالسّلام) داریم که انس با آن، صفا و معرفت و کمال و محبت میبخشد و بشر را از آلایشها پاکیزه میسازد.
🔹مناجات مأثورهی ماه شعبان - که روایت شده اهلبیت (علیهمالسّلام) بر آن مداومت داشتند - یکی از دعاهایی است که لحن عارفانه و زبان شیوای آن، با مضامین بسیار والا و سرشار از معارف عالییی همراه است که نظیر آن را در زبانهای معمولی و محاورات عادی نمیتوان یافت و اساساً با آن زبان قابل ادا نیست.
🔹این مناجات، نمونهی کاملی از تضرع و وصف حال برگزیدهترین بندگان صالح خدا با معبود و محبوب خود و ذات مقدس ربوبی است. هم درس معارف است، هم اسوه و الگوی عرض حال و درخواست انسان مؤمن از خدا.
🔹مناجاتهای پانزدهگانه که از امام زینالعابدین حضرت علیبنالحسین (علیهالسّلام) نقل شده، گذشته از خصوصیت بارز دعایی مأثور از اهلبیت (علیهمالسّلام)، این مزیت را داراست که به مناسبت حالات مختلف #مؤمن، مناجاتها را انشا فرموده است.
🔺خداوند به همه توفیق استفاضه و خودسازی به برکت این کلمات مبارک را عنایت فرماید. آمین. ۶۹/۱۰/۱
@khanemaaref
اینکه آمده است: »الاسلام یَجُبُّ ما قَبْلَهُ« این یک امر سیاسى است. اسلام دیده است اگر
بخواهد با کسانى که تازه مسلمان شدهاند سختگیرى کند، هیچکس به اسلام رو نمىآورد.
»جُبّ ما قَبل« کرده است و از آنچه در قبل کردهاند گذشته است
امام خمینی
@khanemaaref
🌱 قال سیدُنا الصادقُ«علیهالسلام»: إنّ اللهَ تعالی یُحبّ الجَمالَ و التَّجمیل. زیبائی را و زیباسازی را خدای متعال دوست میدارد. این، یک امر مهمی است.
🌷و یَکرَهُ البُؤسَ و التَّباعُد، خداوند ناخشنود است از بُؤس، بؤس یعنی تنگدستی و ناداری، یعنی خداوند نمیخواهد هیچ کس در بین بندگانِ او نادار باشد، از ناداریِ بندگانش خدای متعال کارِه است، مایل است که همۀ بندگانِ او برخوردار باشند.
💠و التَّباؤس، تباؤس یعنی: تظاهر به ناداری. بعضیها دیده بودیم ما کسانی را که ثروت داشتند، ثروتهای زیاد هم داشتند اما جوری حرکت میکردند که همه بگویند اینها فقیرند، اینها نادارند، این خدای متعال از این خوشش نمیآید.
💞 فإنَّ الله«عزّوجلّ» إذا أنعَم علی عبدٍ نِعمةً أحبَّ أن یَری علیه اَثرَها، یا أن یُری علی أثرُها، وقتی خدا نعمتی به شما داده است، دوست میدارد که اثر آن نعمت در شما دیده بشود، اینجور نباشد که خدای متعال به شما نعمتی داده، آنرا کتمان کنید! «و أمّا بِنعمةِ ربِّک فَحَدِّث»، یعنی خدا میخواهد نعمتها آشکار باشد در جامعه. در جامعهای که فرض کنید از نعمت مال، از نعمت امنیت، از نعمت اخلاق خوب، از نعمت حکومت خوب، از نعمتهای گوناگون الهی برخوردار هستند، در این جامعه نشانههای این نعمت دیده بشود، پنهان نکنند، کتمان نکنند، گاهی به زبان باید گفت، گاهی به عمل باید گفت. این را خدای متعال دوست میدارد. خوب، این، صدر حدیث.
♦️بعد راوی که میبیند که امام فرمودند که خدا از جمال خشنود است و دوست میدارد جمال را و تجمیل را، تجمیل یعنی زیباسازی؛ این، خوب، ذهن انسان میرود به تجملات، دیگر! همینطور هِی تجملات درست کنیم و هِی ظواهر. ذهن به اینجا میرود دیگر. بعضیها را ما دیدیم، قبل از انقلاب و دوران اوائل انقلاب، از همینجور تعبیرات استفاده میکردند برای اینکه رفتارهای اَشرافیگری و اینها را توجیه کنند! لذا راوی هم احتمالاً ذهنش به همین چیزها میرود، سؤال میکند:
🔍 و کَیف ذلک، تعبیر: قیل: و کَیفَ ذلک؟ اینی که فرمودید خدا از جمال و تجمیل خوشش میآید، این چهجوری است این تجمیل؟ قال: یُنَظِّفُ ثوبَه، لباسش را تنظیف کند، تمیز کند، لباسِ تمیز تنش کند.
🚫بله، به بنده اطلاع دادند چند سال قبل از اینکه که: فلان کسی که به عنوان نمایندۀ رهبری در دانشگاهها، همین دفتر نمایندگی در فلان دانشگاه هست، این لباسهای بد تنش میکند، وضع نامطلوبی! کهنه بودنِ لباس اشکال ندارد، لباس کهنه انسان گاهی اوقات قبائی تنش است که بیست سال است تنش است، مثل خودِ ما که از این قبیل لباسها داریم که کهنه است، میپوشیم؛ این، مهم نیست، مهم این است که تمیز باشد. گاهی لباس نو هم تنِ انسان هست اما کثیف است! کثیف و نامرتب و نامنظم و کج و کوله، یقۀ آنجوری. پس تنظیف کند لباس. این، اول.
✅ ینَظِّفُ ثوبَه و یُطیِّبُ ریحَه، بوی بدنِ خودش را طیّب کند، یعنی بوی عرق و بوی سیر و از این قبیل ندهد؛ عطر بزند، معطر کند خودش را. که پیغمبر اکرم نقل شده که عطر میزدند، ائمه«علیهمالسلام» همینجور، امام بزرگوار ما مقیّد بودند به اینکه عطر بزنند، عطر میزدند. یُطیِّبُ ریحَه، بوی خودش را خوش کند، کاری کند که وقتی کسی با او برخورد میکند، احساس نفرت از او نکند. این هم این.
🏠و یُجَصِّصُ دارَه، خانۀ خودش را گچکاری کند، گچکردن کار. البته در این زمینهها باید حواس انسان جمع باشد! گچکاری کند یعنی: در و دیوارش ریخت و پاش نداشته باشد! نه اینکه حالا برود سنگهای قیمتی بخرد مثلاً فرض کنید که داخل خانه یا بیرون خانه را با سنگهای قیمتی؛ این، مراد نیست. یعنی اسرافکردن و پولِ زیاد خرج کردن، مطلوب نیست.
🧹 و یَکنِسُ أفنِیَتَه، فضاهای زندگی را جارو کند، اتاقش را، راهرواش را، حیاطش را تمیز کند، دستگاه را تمیز کند، دستگاهِ زندگیِ خودش را.
💡حتی إنَّ السِّراجَ قبلَ مَغیبِ الشَّمس یَنفِی الفَقر، چراغ روشن کردن قبل از اینکه آفتاب غروب بکند، این، مطلوب است. در این روایت هست که: یَنفِی الفقر، نفی میکند فقر را، یعنی برطرف میکند یا چه، فقر را برطرف میکند.
💰و یَزید فی الرِّزق، رزق را افزایش میدهد. یعنی اینجور چیزهایی که نشاندهندۀ یک زندگیِ مرتب و منظّم هست. و خیلیها، ما دیدیم افرادی را که زندگیهای سادهای داشتند اما تمیز، مثل گل. انسان میرفت توی خانۀ اینها، یک اتاق، یک زندگیِ خیلی ساده، یک فرش خیلی ساده، اما همان تمیز، مرتب، منظم، جارو کرده. این، این خوب است، این، چیز مطلوبی است. بعضیها از این استفاده میکنند برای اشرافیگری! این، نخیر، اصلاً این روایت و امثال این روایت، زیاد داریم از این قبیل روایت، هیچ ما را تشویق نمیکند به اینکه اسراف کنیم، زیادهروی کنیم، اشرافیگری کنیم، تجمّلات برای خودمان درست کنیم.
صلاه مسافر. درس 344.
@khanemaaref
حدیثی عجیب و مهم درباره تفاوت زندگی تحت ولایت ولی الهی و طاغوت
حدیث شریفی در کتاب اصول کافی با چندین عبارت نقل شده است.
از قول امام علیه السلام و امام از قول خدا، که خدای متعال فرموده:
«لَاُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِي الاِسلامِ دانَت بوَلايَةِ كُلِّ اِمامٍ جائِرٍ لَيسَ مِنَ اللهِ وَ اِن كانَتِ الرَّعِيَّةُ في اَعمالِها بَرَّةً تَقِيَّةً وَ لَاَعفُوَنَّ عَن كُلِّ رَعِيَّةٍ فِي الاِسلامِ دانَت بِوَلايَةِ كُلِّ اِمامٍ عادِلٍ مِنَ اللهِ وَ اِن كانَتِ الرَّعِيَّةُ في اَنفُسِها ظالِمَةً مُسِيئَةً».
این حدیث، حدیث مهم و عجیبی است. میگوید آن مردمی که تحت ولایت ولیّ الله زندگی میکنند، اهل نجاتند؛ اگرچه در کارهای شخصی و خصوصی، قصورها و تقصیرها و گناههایی هم گاهی داشته باشند، آن مردمی که تحت ولایت شیطان و طاغوت زندگی میکنند، اهل بدبختی و عذابند؛ اگرچه در کارهای شخصی، در اعمال خصوصی، اهل نیکوکاری و کارهای خوب هم باشند.
مثل اینکه ماشینی که به قصد نیشابور حرکت کرده است؛ اگر این ماشین به سمت و در مسیر نیشابور باشد، شما حتماً به هدف میرسید، اگر این ماشین به جای اینکه برود طرف نیشابور، مثلاً سمت سرخس یا قوچان برود مسلّم است که شما به هدف نمیرسید.
در آن ماشینی که میرود به طرف نیشابور، اگر در ماشین، مردم با ادب، با مهربانی، با رفتار خوب، با آداب انسانی باهم معاشرت کردند، چه بهتر، اگر هم با آداب انسانی و انسانیت و نیکی و احسان باهم معاشرت نکردند، بالاخره به نیشابور میرسند، به هدف میرسند؛ اگرچه در بین راه، قدری بدی کردند، آن بدیها هم البته سزاهایی خواهد داشت و آثاری و نتایج خاص خود را خواهد داشت که آن نتایج را هم مجبورند متحمل بشوند؛ اما به هدف میرسند.
برخلاف آن، ماشینی که به نقطۀ مقابل نیشابور میرود، اگر چنانچه در این ماشین، همۀ افراد با ادب، با نزاکت، با احترام با همدیگر رفتار کنند، با خوشرویی با همدیگر عمل کنند، و میبینند این ماشین دارد به جای نیشابور، میرود به طرف قوچان، درمقابل این حادثه و این پدیده، هیچ عکس العملی نشان نمیدهند؛ اینها خیلی آدمهای خوبیاند، با هم خیلی مهربانند ، اما آیا به هدف خواهند رسید یا نه؟
پیداست که نه.
در مثال اول، راننده، یک رانندۀ امین و راهبلد بود، «اِمامٍ مِنَ اللهِ» بود، آنها را رساند به هدف؛ اگرچه بداخلاق بودند، «وَ اِن كانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي اَعمالِها ظالِمَةً مُسِيئَةً».
در مثال دوم، راننده، رانندۀ راهبلدی و امینی نبود، رانندۀ هواپرستی بود و در سرخس و قوچان کاری داشت، کار خودش را بر خواستۀ مردم مقدم کرده بود، داشت میرفت آنجا؛ اینها مسلّم به هدف نخواهند رسید؛ اگرچه در داخل ماشین، مردم باهم خیلی هم مهربان، خیلی هم گرم، خیلی هم خوشاخلاق باشند، «وَ اِن كانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي اَعمالِها بَرَّةً تَقِيَّةً»؛ اما بالاخره «لَاُعَذِّبَنَّ» به عذاب خدا دچار خواهند شد، به هدف نخواهند رسید.
بنابراین در یک جامعهای که با ولایت طاغوت اداره میشود، مثل همان ماشینی که با رانندگی آدم غیر امین و غیر بلد دارد رهبری میشود، انسانها به هدف نخواهند رسید و نمیتوانند مسلمان بمانند...
برشی از کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
سخنرانیهای مقام معظم رهبری در سال ۵۳
لطفا این پیام را برای افراد اهل مطالعه و دقت بفرستید
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
@khanemaaref
#پای_درس_تفسیر_رهبر 1⃣2⃣
"الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ" (آلعمران؛ ۱۷۳)
✅ وجود معارف بسیار، در داستانها و حوادث نقل شده در قرآن
🔸 در قرآن، بیان مثل بیان کتابهای بشری نیست که یک فصلبندی بکنند، موضوعبندی بکنند؛ نه، خدای متعال در قرآن گاهی با #یک_کلمه، با یک اشاره، یک دریای معرفت را به سمت انسان سرازیر میکند که اگر چنانچه تدبّر کنیم و ابعاد را بسنجیم، اگر از خرد بشری برای فهم آن استفاده بکنیم، گاهی معارف عجیبی در یک کلمه برای انسان حاصل میشود.
🔸 یا فرض بفرمایید که در ضمن یک #حکایتی که قرآن دارد بیان میکند، کوتاه یا بلند، راجع به پیغمبران یا غیر پیغمبران -که در قرآن داستانهای فراوانی وجود دارد از گذشتگان- در خلال آن، یک مطلبی را به ما تعلیم میدهد و ما از آن استفاده میکنیم.
🔸 مثلاً فرض کنید در خلال گفتگوی دو نفر، یا یک حادثهی معیّنی اتّفاق افتاده، یک بیانی نسبت به آن حادثه در قرآن هست، امّا این بیان اگر چه مربوط به یک حادثه است، امّا مخصوص به آن حادثه نیست؛ این بیان کلّیّت دارد، مثلاً این آیهی شریفهی سورهی آلعمران است: "الَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ایمانًا وَ قالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل".
🔸 خب این مربوط به ماجرای بعد از #جنگ_اُحُد است؛ بعد از آنکه مسلمانها از جنگ اُحُد، ناموفّق، مجروح، خسته، کوفته، شهیدداده، و مصیبتزده برگشتند، یک عدّه از #منافقین افتادند بین مردم که شما اینجا نشستهاید، امّا دشمنها آنجا حاضرند، نزدیک مدینه یک جایی اجتماع کردهاند و بزودی حمله میکنند پدر شما را درمیآوردند؛
🔸 پیغمبر فرمود فقط آن کسانی که امروز در این حادثه در اُحُد مجروح شدند بیایند؛ شب بلند شدند رفتند آن مجموعه را شکست دادند و برگشتند. اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم؛ منافقین شایعه درست میکردند که بله، پدرتان درآمد، علیه شما دارند چنین میکنند، چنان میکنند، اینها رفتند و غائله را ختم کردند و برگشتند: فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوء. خب این یک «قضیّه» است، این قضیّه مال یک حادثهی خاص است امّا مخصوص آن زمان نیست؛ #امروز هم هست، در همه ی دورانها هم بوده است.
🔸 هر وقتی که ما از قرآن نسبت به حادثهای شبیه آن حادثه استنطاق بکنیم، از قرآن هدایت بطلبیم، قرآن کریم همین مطلب را در اختیار ما خواهد گذاشت. امروز هم همین جور است؛ امروز هم ممکن است بعضیها بیایند بین ما شایعه درست کنند که مثلاً «فلان دولت، فلان گروه، فلان ابرقدرت، فلان مجموعه دارند علیه شما توطئه میکنند، خلاصه بیچاره شُدید» و مانند اینها ؛ اینجا هم همان است: "فَزادَهُم ایمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل".
🔸 البتّه "حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل" با #نشستن گوشهی خانه جور در نمیآید؛ بایستی آمد وسط #میدان، کما اینکه آنها رفتند وسط میدان. درس این است: بروید وسط میدان، کاری را که لازم است انجام بدهید و بگویید "حَسبُنَا اللهُ وَنِعمَ الوَکیل".
🗓 ۱۴۰۰/۰۱/۲۵
🌀🌀 خانه طلاب جوان 🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
@khanemaaref
حدیث روز اول سال و قرن جدید
(روایت امام صادق علیه السلام به نقل از معلی بن خنیس در مورد نوروز)
از دیدگاه مقام معظم رهبری:
نوروز، یعنی روز نو. در روایات ما - بخصوص همان روایت معروفِ «معلّی بنخنیس (۱) بحارالانوار، ج ۵۹، ص ۹۲ ) به این نکته توجّه شده است. معلّی بنخنیس که یکی از رُوات برجسته اصحاب است و به نظر ما «ثقه» است، جزو شخصیتهای برجسته و صاحب راز خاندان پیغمبر محسوب میشود. او در کنار امام صادق علیه الصّلاة والسّلام زندگی خود را گذرانده و بعد هم به شهادت رسیده است. معلّی بنخنیس - با این خصوصیات - خدمت حضرت میرود؛ اتفاقاً روز «نوروز» بوده است - در تعبیرات عربی، «نوروز» را تعریب میکنند و «نیروز» میگویند حضرت به او میفرمایند : «أتدری ماالنیروز؟» آیا میدانی نوروز چیست؟
بعضی خیال میکنند که حضرت در این روایت، تاریخ بیان کرده است! که در این روز، هبوط آدم اتّفاق افتاد، قضیه نوح اتّفاق افتاد، ولایت امیرالمؤمنین علیه السّلام اتّفاق افتاد و چه و چه. برداشت من از این روایت، این نیست. من این طور میفهمم که حضرت، «روز نو» را معنا میکنند. منظور این است: امروز را که مردم، «نوروز» گذاشتهاند، یعنی روزِ نو! روزِ نو یعنی چه؟ همه روزهای خدا مثل هم است؛ کدام روز میتواند «نو» باشد؟
شرط دارد. روزی که در آن اتّفاق بزرگی افتاده باشد، نوروز است. روزی که شما در آن بتوانید اتّفاق بزرگی را محقَّق کنید، نوروز است. بعد، خود حضرت مثال میزنند و میفرمایند: آن روزی که جناب آدم و حوّا، پا بر روی زمین گذاشتند، نوروز بود؛ برای بنی آدم و نوع بشر، روز نویی بود. روزی که حضرت نوح - بعد از توفان عالمگیر - کشتی خود را به ساحل نجات رساند، «نوروز» است؛ روز نویی است و داستان تازهای در زندگی بشر آغاز شده است. روزی که قرآن بر پیغمبر نازل شد، روز نویی برای بشریت است - حقیقت قضیه همین است؛ روزی که قرآن برای بشر نازل میشود، مقطعی در تاریخ است که برای انسانها روز نو است - روزی هم که امیرالمؤمنین علیهالسّلام به ولایت انتخاب شد، روز نو است.
اینها همه، «نوروز» است؛ چه از لحاظ تاریخ شمسی، با اوّلِ ماه «حَمَل» مطابق باشد یا نباشد. این نیست که حضرت بخواهند بفرمایند که این قضایا، روز اوّلِ «حَمَل» - روز اوّلِ فروردین - اتّفاق افتاده است؛ نخیر. بحث این است که هر روزی که این طور خصوصیاتی در آن اتّفاق بیفتد، روز نو و «نوروز» است؛ چه اوّل فروردین، چه هر روز دیگری از اوقات سال باشد.
خوب؛ من حالا به شما عرض میکنم. روزی که انقلاب پیروز شد «نوروز» است، روز نویی بود. روزی که امام وارد این کشور شد، برای ما نوروز بود. روز فتوحات عظیم این جوانان مؤمن و این ایثارگران ما در جبهه نبرد - علیه نظامیانی که از «ناتو» و «ورشو» و امریکا و شوروی و خیلی از مراکز دیگرِ قدرت تغذیه میشدند - روز پیروزی جوانان ما - با ایمانشان - بر آنها «نوروز» است؛ روز نو است.
حال اگر شما میخواهید روز اوّلِ فروردین را هم برای خودتان روز «نو» و نوروز قرار دهید، شرط دارد. شرطش این است که کاری کنید و حرکتی انجام دهید؛ حادثهای بیافرینید. آن حادثه در کجاست؟ در درون خود شما! «یا مقلّب القلوب والابصار. یا مدبّراللیل والنّهار. یا محوّل الحول والاحوال. حوّل حالنا الی احسن الحال».(۲) اگر حال خود را عوض کردید، اگر توانستید گوهر انسانی خود را درخشانتر کنید، حقیقتاً برای شما «نوروز» است! اگر توانستید پیام انقلاب، پیام پیامبران، پیام امام بزرگوار و پیام خونهای مطهّرِ بهترین جوانان این ملت را - که در این راه ریخته شده است - به دل خودتان منتقل کنید، برای شما «نوروز» است.
عزیزان من! سعی کنید روز اوّل فروردین را برای خودتان «نوروز» کنید. بعضی کسان روز اوّلِ فروردینشان «نوروز» نیست. ممکن است اوّل فروردین برای آنها از هر روز نحسی هم نحستر باشد! اوّل فروردین - «نوروز» - برای آنهایی که در درون خود، به فساد و انحطاط گرایش پیدا میکنند، آنهایی که خود را از خدا دور میکنند، آنهایی که خود را از هدفهای بلند این ملت و این انقلاب جدا میکنند، نوروز نیست، روز عید نیست، روز جشن و روز شادی نیست؛ شوم است! این، آن حقیقت مسأله در باب نوروز است.
پس «نوروز» به طور خلاصه خوب است. اوّلِ سال هجری شمسی است، روز نو، اوّلِ بهار، اوّلِ رویش و جوشش طبیعت و اوّلِ شروع زیباییها در عالم طبیعت است. این را برای خودتان هم اوّلِ بالندگی و جوشش و اوّلِ بروز زیباییها قرار دهید و برای خودتان «روز نو» کنید.
۱۳۷۷/۰۱/۰۱
بیانات در دیدار زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی
@khanemaaref