eitaa logo
خانه سبز🌿
460 دنبال‌کننده
2هزار عکس
236 ویدیو
15 فایل
❁﷽❁ 🍃فروش انواع محصولات ارگانیک و طبیعی با قیمت مناسب به صورت عمده و خرده. 🚚ارسال از کرمان
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ هزینه یک لبخنـد خیلی کمتر از هزینه برق است ولی خیلی بیشتر از آن روشنی میبخشد لبخند بزن دوست من دنیا زیباست... 😊♥️ http://eitaa.com/joinchat/1777664018C299123be5c
اگر خدای نکرده علائم كرونارو احساس کردید قبل از رفتن به بیمارستان .. به سراغ همه آنهايي كه به شما ظلم كرده اند بروید و آنها را در آغوش بگیرید و آنها را ببخشید .. بالاخره بخشش خصلت بزرگان است 😁😂😈 @heydareion
💙🍃 🍃 . | | . . رزمندھ ها برگشتھ بودن عقب بیشترشونـ هم رانندھ ڪامیونـ بودنـ کھ چند روزے نخوابیدھ بودن. . ظھر بود و همھ گفتند نماز رو بخونیم و بعد بریم براے استراحتـ. امام جماعت اونجا یڪ حاج آقاے پیرے بود. کھ خیلے نماز رو ڪند مےخوند. رزمندھ هاےخیلےزیادے پشتش وایستادنـ و نماز رو شروع ڪردند. آنقدر ڪند نماز خواند ڪہ رکعت اول فقط ۱۰ دقیقھ اے طول ڪشید! وسطاے رکعت دوم بود ڪہ یکے از رانندھ ها از وسط جمعیت بلند داد زد: حاجججججییییے جون مادرت بزن دنده دوووو😭😂 . 🚗| | ⃤🍃
🌼شب اول قبر شیخ ✍شب اول قبر آيت‌‌الله شيخ مرتضي حائري، برايش نماز خواندم و يک سوره ياسين قرائت کردم. چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم، پرسيدم: آقاي ، اوضاع‌تان در آن طرف چطور است آقاي حائري گفت: وقتی مرا کردند، روحم از بدن خارج شد. کم کم بدنم را از بيرون مي‌ديدم. ناگهان شدم از پايين پاهايم، صداهايي می آید. به زير پاهايم نگاه کردم؛ بياباني بود برهوت و دو نفر بودند که از دور، نزديکم مي‌شدند. تمام وجودشان از بود و مرا به هم نشان مي‌دادند. خیلی ترسیدم و بدنم می لرزید. داشت نفسم بند مي‌آمد... 🔵خدايا به دادم برس در اينجا جز تو کسي را ندارم...ناگهان صدايي از پشت سرم شدم. صدايي آرامش ‌بخش، سرم را که بالا کردم نوري را ديدم که از بالاهاي دور دست به سوي من مي‌آمد. هر چقدر آن نور به من نزديکتر مي شد آن دو نفر آتشين عقب‌تر می رفتند تا اینکه شدند. آقايي بود بسیار نورانی و با عظمت، از من پرسيد: آقاي حائري ترسيدي من هم به حرف آمدم که: بله آقا خیلی ترسيدم، اگر يک ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً ‌ترک مي‌شدم. بعد پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد. و آقا که بر لب داشتند و با نگاهی بسیار مهربان به من مي‌نگريستند فرمودند: من علي بن موسي الرّضا(ع) هستم. آقاي حائری شما 38 بار به من آمديد من هم 38 بار به بازديدت خواهم آمد، اين دفعه بود، 37 بار ديگر مانده. 📚گوینده داستان: آيت‌الله العظمي سيد شهاب‌الدين مرعشي نجفي(ره). @heydareion